لطفا صبرکنید
22508
- اشتراک گذاری
با یکی از دشمنان شیعه بحث و گفت و گویی داشتم و سر انجام به بحث حدیثی درباره موسی (ع) رسیده که در حالت عریان به دنبال یک سنگی می گشت. آنچه برای من جالب توجه است این است که او می گفت این حدیث مورد پذیرش شیعه است که در کتب آنها آمده است. از باب مثال: قمی این حدیث را از ابی بصیر از عبد الله در تفسیر خود نقل می کند که بنی اسرایل پیامبر موسی (ع) را به عدم آلت رجولیت متهم کردند؛ زیرا به هنگام شست و شوى بدن خویش و یا انجام غسل خلوت مىکرد که کسی او را نبیند. یک روز موسی برای غسل به کنار رود خانه می رفت و لباس خود را روی سنگ گذاشت. خداوند به سنگ دستور داد که از موسی به دور شود تا بنی اسرائیل او را بیبنند. سپس آنها متوجه شدند که پندار آن درست نبود و خدواند آیه ای را نازل فرمود که: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسَى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قَالُوا"؛ هان اى مردم با ایمان! بسان آن کسانى نباشید که با بافتههاى ناروا و ناسنجیده خود موسى (ع) را رنجانیدند و خدا او را از بافتهها و پندارهاى ناروا و ظالمانه آنان پاک و پاکیزه معرفى کرد.
مرحوم طبرسی در مجمع البیان، این حدیث را ثابت و تقریر کرده که حضرت موسى بسیار انسان با حیا و آبرومندى بود، به گونهاى که به هنگام شست و شوى بدن خویش و یا انجام غسل خلوت مىکرد، و بهانهجویان برایشان این دروغ را ساختند و پخش کردند که او در بدن خویش عیب و نقصى دارد و از سلامت و زیبایى اندام بىبهره است، و به همین جهت خویشتن را به هنگام نظافت و شست و شو از چشمها نهان مىدارد؛ زمانى که از آنان پرسیدند، او چه عیب و نقصى دارد؟ به دروغ و ناروا گفتند: او به بیمارى «برص» و یا ناراحتى بیضه و باد فتق گرفتار است. پس از این بافتههاى ظالمانه و نارواى آنان، روزى موسى در گوشهاى لباس خود را براى انجام غسل بیرون آورد و روى سنگى نهاد، آن سنگ درغلطید و لباس وى را برد، او آمد تا لباس خود را برگیرد که چشم گروهى از بنىاسرائیل بر اندام برهنه او افتاد و دیدند که او زیباترین و متناسبترین اندامها را دارد؛ و بدین وسیله خدا دروغ و بافته بىاساس آنان را افشا ساخت و موسى را از تهمتهاى آنان پاک و پاکیزه معرّفى نمود.
آیا این حدیث حقیقت دارد که مرحوم طبرسی در مجمع البیان و علی بن ابراهیم قمی در تفسیر القمی این روایت را نقل فرمودند؟ آیا تفسیر دیگری از مفسران شیعه در مورد آیه مورد بحث وجود دارد؟ در واقع تفسیر این آیه چگونه است؟ و کدام تفسیر از آن باید مورد پذیرش ما باشد؟
درباره آیه: "یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا"، تفاسیر گوناگونی وجود دارد. ماجرای کشف عورت حضرت موسی (ع) یکی از این تفاسیر است. اما اثبات چنین تفسیری برای این آیه کمی بعید به نظر می رسد. این در حالی است که اگر تفسیر مورد نظر در این آیه اثبات شود، باز هم اشکالی در مورد عصمت آن حضرت به وجود نمی آید؛ چون اولاً: این امر غیر اختیاری بوده است و ثانیاً: کشف عورت از حضرت موسی (ع) در آن حالت که همه بر او عیب و نقص می گذاشتند، باعث شد تا دید و نظر مردم عوض شود. لذا نه تنها این قضیه موجب تنفر و در نتیجه نقض عصمت نمی شود، بلکه خود به نوعی از نفرت و تهمت مردم نیز جلوگیری می کند.
در آیه 69 سوره احزاب، آمده است: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ آذَوْا مُوسى فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید مباشید مانند آنهایى که موسى(ع) را رنجانیده، پس خدا او را تبرئه نمود از آنچه که گفتند.
این آیه تفاسیر گوناگونی دارد؛ از جمله:
1. على (ع) و ابن عباس و جبائى می گویند: موسى و هارون (ع) بالاى کوهى رفتند و هارون در آن جا از دنیا رفت، پس بنى اسرائیل گفتند تو هارون را کشتهاى، لذا خداوند فرمان داد به فرشتگان که جنازه او را بردارند تا بنى اسرائیل او را دیده و ملائکه مرگ او را خبر دهند تا بدانند که هارون مرده است و خدا موسى را از تهمت قتل هارون تبرئه نمود.
2. حضرت موسى (ع) آدم خجول و با حیائى بود که در موقع غسل به تنهایى در جاى خلوتی غسل می کرد. بنى اسرائیل گفتند که موسى (ع) خودش را در هنگام غسل مخفى نمی کند، مگر براى نقص و عیبى که در بدن او است، زمانی که حضرت برای غسل لباسش را درآورد و روى سنگى گذاشت، سنگ لباسش را برد و موسى رفت که لباسش را بگیرد، بنى اسرائیل او را برهنه دیدند که زیباترین مردم است از جهت اندام، پس خدا بدین وسیله او را تبرئه نمود از آنچه که بنى اسرائیل می گفتند.
3. ابو العالیه می گوید: قارون یک زن بدنامى را اجیر کرد و به او پول داد که حضرت موسى را در حضور مردم متهم کند که با او نعوذ باللَّه زنا کرده، و خدا او را رسوا کرد و موسى (ع) را از این تهمت تبرئه نمود.
4. ابومسلم می گوید: ایشان او را رنجانیدند از جهتى که نسبت سحر و دیوانگى و دروغ به او دادند بعد از آن که آن آیات و معجزههاى نه گانه را از او دیدند.[1]
5. بهانهجوئی هاى بنى اسرائیل یکى دیگر از عوامل آزار موسى (ع) بود. گاه تقاضا مىکردند خدا را به آنها نشان دهد، گاه مىگفتند غذاى یک نواخت (من و سلوى) براى ما مناسب نیست، و گاه مىگفتند ما حاضر نیستیم وارد بیت المقدس شویم و با "عمالقه" بجنگیم، تو و پروردگارت بروید و آن جا را فتح کنید تا ما وارد شویم.[2]
با وجود این پنج تفسیر نمی توان قضاوتی قطعی در مورد مقصود آیه کرد. اما آنچه نزدیک تر به معناى آیه است بیان یک حکم کلى و جامع است؛ زیرا بنى اسرائیل از جنبههاى مختلف موسى (ع) را مورد اذیت و آزار قرار دادند، آزارهایی که بى شباهت به آزار برخی مردم مدینه نسبت به پیامبر اسلام (ص) نبود؛ مانند پخش شایعات و نقل اکاذیب و نسبت ناروا به همسر پیامبر (ص). (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: پاسخ 4523) خردهگیری ها در مورد ازدواج پیامبر (ص) با زینب. (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: پاسخ 2685) ایجاد مزاحمت ها در خانه او و یا هنگام صدا زدن نامؤدبانه نسبت به پیامبر (ص). (برای آگاهی بیشتر، ر. ک: تفسیر آیه 2 سوره حجرات).
اما نسبت دادن سحر و جنون و مانند اینها و یا عیوب بدنى هر چند در مورد موسى بوده، اما تناسبى با خطاب "یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا" در مورد پیامبر اسلام (ص) ندارد، زیرا مؤمنان موسى (ع) و پیامبر اسلام (ص) را متهم به" سحر" و" جنون" نکردند، و همچنین اتهام به عیوب بدنى به فرض که در مورد موسى (ع) بوده و خداوند او را مبرا ساخت در مورد پیامبر اسلام مصداقى در تاریخ نداشته است. پس تفسیر دوم و چهارم در این جا بعید است.
البته در احادیثی اصل وقوع این حادثه یعنی عریان شدن حضرت موسی (ع)، ذکر شده است، مانند: تفسیر (على بن ابراهیم) از امام صادق (ع) نقل مىکند: بنى اسرائیل شایع کرده بودند که موسى در بدنش نقصى دارد، چون هر وقت موسى قصد غسل کردن داشت به مکانى مىرفت که هیچ کس او را نمىدید، روزى مجبور شد در کنار نهر غسل کند و لباس خود را روى سنگى نهاد، خداوند به آن سنگ امر نمود که از او فاصله بگیرد و وقتى موسى به دنبال سنگ به راه افتاد، بنى اسرائیل او را دیدند و دانستند که آن تهمت بىاساس بوده، آن وقت خداوند این آیه را نازل فرمود: "اى کسانى که ایمان آوردهاید مانند کسانى نباشید که موسى را اذیّت کردند و خداوند او را از آنچه مىگفتند، تبرئه نمود".[3]
این حدیث در منابع دیگری نیز آمده است.[4] به هر حال از این آیه مىتوان استفاده کرد که هر گاه کسى در پیشگاه خدا صاحب قدر و منزلت باشد خدا به دفاع از او در برابر افرادی که اذیت می کنند و نسبت هاى ناروا مىدهند مىپردازد، تو پاک باش و وجاهت خود را در پیشگاه خدا حفظ کن، او نیز به موقع پاکى تو را برملا مىسازد هر چند بدخواهان در متهم ساختن تو بکوشند.[5]
حال که مراد از این آیه روشن شد، لازم است در مورد عدم سازگاری این واقعه با مقام نبوت بحث شود.
علمای شیعه می گویند پیامبران و امامان باید از هر نوع عیب و نقص و خصوصیات و حرکاتی که تنفر مردم را موجب می شود، به دور باشند. بر این اساس عصمت پیامبر و امام را لازم می دانند تا اعتماد مردم به آنان دچار خدشه نشود.
صاحب تفسیر مجمع البیان در باره کشف عورت چنین آورده است: ابو هریره این روایت را بیان کرده و نسبت داده ولى جماعتى این را رد کرده و جایز نمىدانند زیرا این کشف عورت از سوی پیامبر خدا در حضور مردم موجب تنفّر آنان است... .[6]
در این باره باید گفت: اولاً: کشف عورت زمانی مخالف عصمت است که اختیاری باشد و در این واقعه اختیاری نبوده است؛ ثانیاً: کشف عورت از حضرت موسی (ع) در آن حالت که همه بر او عیب و نقص می گذاشتند باعث شد تا دید و نظر مردم عوض شود. بدین ترتیب کشف عورت در موردی که موجب نقص و نفرت شود با عصمت و نبوت تعارض دارد، نه در جایی که این کشف خودش تنفر مردم را از بین می برد.
از آنچه توضیح داده شد روشن شد، بر فرض این که تفسیر کشف عورت برای حضرت موسی (ع) در آیه مورد نظر لحاظ شود باز هم مشکلی وجود ندارد و اساساً چنین چیزی با مقام نبوت و عصمت حضرت تنافی ندارد.
[1] مترجمان، ترجمه، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 186، نشر فراهانى، تهران، چاپ اول، 1360 ش.
[2] مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 444، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[3] ر. ک: تفسیر القمی، ج 2، ص 197، دار الکتاب، چاپ چهارم، تحقیق: سید طیب موسوى جزایری، قم، 1367 ش؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 13، ص 9، مؤسسة الوفاء بیروت، 1404 ق.
[4] قال الفقیه أبو اللیث رحمه اللّه: أخبرنی الثقة، بإسناده عن همام بن منبه، عن أبی هریرة، عن النبی صلّى اللّه علیه و سلم أنه قال: «کانت بنو إسرائیل یغتسلون عراة، ینظر بعضهم إلى سوأة بعض، و کان موسى- علیه السّلام- یغتسل وحده. فقال بعضهم: و اللّه ما یمنع موسى أن یغتسل معنا إلّا أنّه آدر. فذهب موسى مرّة یغتسل. فوضع ثوبه على حجر. ففرّ الحجر بثوبه. فخرج موسى بأثره یقول: حجر ثوبی، حجر ثوبی حتّى نظرت بنو إسرائیل إلى سوأة موسى. فقالوا: و اللّه ما بموسى من بأس. فقام الحجر و أخذ ثوبه، فطفق بالحجر ضربا»؛ سمرقندى، نصر بن محمد بن احمد، بحرالعلوم، ج 3، ص 76، نرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری نور.
[5] تفسیر نمونه، ج 17، ص 446.
[6] طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه، محمد جواد بلاغ، ج 8، ص 58، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.