جستجوی پیشرفته
بازدید
22454
آخرین بروزرسانی: 1402/10/04
خلاصه پرسش
آیا در واقعه بدر و تبوک، پیامبر خدا(ص) مرتکب ترک اولی یا ترک مصلحت شده است؟
پرسش
قرآن در واقعه بدر و تبوک، پیامبر اسلام(ص) را مورد عتاب قرار می‌دهد که چرا این تصمیم را گرفته‌ای و یا چرا این کار را کرده‌ای! آیا اینها منافاتی با عصمت پیامبر(ص) ندارد؟
پاسخ اجمالی

گروهی از دانشمندان مسلمان معتقدند در مواردی که وحیى در باره رخدادی به پیامبر (ص) نمی‌رسید، آن‌جناب از روى اجتهاد خودش تصمیم می‌گرفت. البته ممکن بود که تصمیمات آن‌حضرت خلاف اولویت یا مصلحت بوده باشد. آنچه در آیات مربوط به واقعه "بدر" و "تبوک" در قرآن ذکر شده است، این است که خداوند پیامبرش را خطاب و عتاب می‌فرماید که چرا بر خلاف اولویت یا مصلحت عمل کرده است.
گروهی دیگر از دانشمندان، بر این باورند که عصمت انبیا منافاتی با ترک اولی ندارد، ولی در عین حال در باره این آیات با استناد به دلایل و قرائن قطعی، می‌گویند:
در آیه 67 سوره انفال؛ "هیچ پیامبری را نمی‌‏سزد و روا نیست که برایش اسیرانى باشد تا..."، پیامبر عظیم الشان اسلام مورد خطاب و عتاب نیست، بلکه شرکت کنندگان در جنگ بدر مورد خطاب می‌باشند.
همچنین در آیه 43 سوره توبه؛ "خدای بر تو بخشود؛ چرا به متخلفان در جنگ تبوک، اجازه دادی... "، اذن رسول خدا (ص) نه ذنب عرفى است، نه لغوى و عتاب در این آیه هم عتابى غیر جدى است. در حقیقت، دعا و تقدیر و تکریم نسبت به ساحت پیامبر (ص) است.
پس ترک اولی یا ترک مصلحت هم در این رخدادها از پیامبر (ص) سر نزده است.

پاسخ تفصیلی

درباره این نکته که آیا عصمت انبیا اقتضا می‌کند که پیامبر حتی اولی را ترک نکند یا چنین اقتضایی وجود ندارد، بحث‌های خوبی از ناحیه دانشمندان اسلامی صورت گرفته است.

در بحث عصمت انبیا گفته‌اند: نهایت چیزی که برهان بر آن دلالت دارد، عصمت از عصیان و خطا و نسیان است، نه عدم ارتکاب ترک اولی و خداوند هم گاهی انبیای خودش را گرفتار نوعی مجازات کرده است که چرا از بین دو کار خوب و خوب‌تر، خوب‌تر را رها کرده اند.[1]

گروهی می‌گویند: اگر در موضوع و رخدادی که وحیی در باره آن فرود نیامده بود، پیامبر (ص) تصمیمی می‌گرفت که بهتر بود به گونه دیگر عمل می‌شد، بلافاصله وحی نازل می‌شد و بر خلاف اولویت رأی او، گوشزد می‌شد، مانند آنچه در واقعه اسرای "بدر"[2] اتفاق افتاد که به پیامبر (ص) هشدار داد که به حکم اولویت باز گردد یا اذنی که در جنگ "تبوک"[3] به گروهی از منافقان داد.[4]

اما غالب دانشمندان شیعه اگر هم در بحث عصمت انبیا، ترک اولی را مضر ندانند، مفاد این دو آیه را ارتکاب ترک اولی از ناحیه پیامبر (ص) نمی‌دانند. مثلاً درباره واقعه جنگ بدر می‌گویند که خطاب و عتاب در این آیه متوجه پیامبر عظیم الشان اسلام نیست.

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‌نویسد: معنای آیه این است که در سنتی که خداوند در میان پیامبرانش جاری کرده سابقه ندارد که پیامبر اسیری گرفته باشد و حق داشته باشد که با گرفتن اسیر مالى به دست آورد، مگر بعد از آن‌که آیینش در زمین پای‌گیر شده باشد.

همه مفسران اتفاق دارند بر این که نزول این آیات بعد از واقعه بدر اتفاق افتاده و شرکت کنندگان در جنگ بدر را مورد عتاب قرار داده و در نهایت غنیمت را براى آنان مباح می‌‏کند،[5] گرچه بعضى قایل شده‌‏اند به این که عتاب در آیات راجع به این است که چرا فدیه گرفتند، یا چرا غنیمت را قبل از آن که از جانب خدا مباح شود حلال شمردند، در این صورت پیغمبر (ص) نیز مورد عتاب خواهد بود، چون ایشان قبل از اذن الهی با مردم در باره ی فدیه مشورت کردند، ولی این حرف، نمی‌تواند درست باشد؛ زیرا مسلمانان بعد از نزول این آیات فدیه گرفتند نه پیش از آن تا مستوجب عتاب شوند. رسول خدا (ص) هم أجل از این است که در باره‏اش احتمال رود که چیزى را قبل از اذن خدا و وحى آسمانى حلال کند، و حاشا بر ساحت مقدس خداى سبحان که پیغمبرش را به عذابى عظیم تهدید کند، چون در شان او نیست که بدون جرم عذاب بفرستد، در حالی که او خودش پیامبرش را معصوم از گناهان کرده و معلوم است که عذاب عظیم جز بر گناه عظیم نازل نمی‌‏شود.[6]

تفسیر نمونه در این باره می‌گوید: ظاهر آیات فوق بحث پیرامون گرفتن اسیران جنگى است، نه مسئله گرفتن فدیه بعد از جنگ، به این ترتیب بسیارى از اشکالات که در فهم تفسیر آیه براى جمعى از مفسران پیدا شده خود بخود حل خواهد شد.

نیز ملامت و سرزنش متوجه گروهى است که قبل از پیروزى کامل مشغول گرفتن اسیران به منظور هدف‌هاى مادى شدند، و هیچ گونه ارتباطى با شخص پیامبر (ص) و آن دسته از مؤمنان که هدف جهاد را تعقیب می‌کردند، ندارد.

بنابر این، بحث‌هایى از قبیل این‌که آیا پیامبر (ص) در این‌جا مرتکب گناهى شده و چگونه با مقام عصمت او سازگار است، همگى بى‌مورد است.

همچنین احادیثى که در بعضى از کتب اهل تسنن در تفسیر آیه وارد شده و می‌‏گوید: آیه مربوط به اقدام پیامبر و مسلمانان به گرفتن فدیه در مقابل اسیران جنگى بعد از جنگ بدر و قبل از اجازه خداوند است و... بی‌اساس می‌باشد.8

اما در باره اذن پیامبر (ص) در واقعه تبوک، گروهی همانند فخر رازى و غیر او ‏گفته اند که عفو در مقابل ترک اولى بوده و ترک اولى در عرف متشرعه ذنب شمرده نمی‌‏شود و مستتبع عقاب نیست.

عده‌ای دیگر گفته‌اند که عفو در مقابل ترک اصلح بوده و ترک اصلح اگر چه ذنب لغوى است، اما ذنب با معصیت فرق دارد. به هر حال اذن دادن آن‌جناب از روى اجتهاد خودش بوده، چون قبلا وحیى در این باره به وى نرسیده بود و اشتباه در این‌گونه موارد از انبیا (ع) جایز و ممکن است. آنچه جایز نیست صدور مخالفت وحى و نافرمانى خداست که به طور اتفاق انبیا(ع) از آن معصوم‌اند و محال است که پیغمبر خدا دروغ بگوید، یا در آنچه که به وى وحى شده خطا برود و یا عملاً با آن مخالفت کند.

علامه طباطبائی ضمن نقل و نقد این اقوال می‌گوید: این آیه در این مقام است که ادعا کند نفاق و دروغ‌گویى متخلفان ظاهر است و آنها با مختصر امتحانى خود را لو می‌‏دهند و رسوا می‌‏شوند و مناسب این مقام این است که خطاب و عتاب را متوجه مخاطب نموده و او را سرزنش کنند؛ مثل این‌که مخاطب باعث شده که حیثیت آنان محفوظ بماند و او روپوش بر روى رسوایی‌هاى آنان انداخته و این خود یکى از آداب کلام است که منظور از آن تنها و تنها بیان روشنى مطلب و وضوح آن است و بیش از این را افاده نمی‌‏کند. عینا مانند مثل معروف در به تو می‌‏گویم دیوار تو بشنو که معناى مطابقیش مقصود نیست.

در این جمله نیز مقصود این نیست که تقصیرى به گردن رسول خدا (ص) بیندازد و آن گاه بگوید خدا از تقصیرت گذشت، حاشا از آن جناب که سوء تدبیرى در احیای امر خدا از او سرزند و بدین جهت مرتکب گناهى شود، بلکه منظور از آن، همان افاده ظهور و وضوح دروغ منافقین است و بس.

این که فرمود چرا به ایشان اجازه دادى معنایش این است که اگر اجازه نمی‌‏دادى بهتر و زودتر رسوا مى‏شدند، و ایشان بخاطر سوء سریره و فساد نیت، مستحق این معنا بودند، نه این که بخواهد بفرماید اجازه ندادن به مصلحت دین نزدیک‏تر و اصولاً داراى مصلحت بیشترى بود.[7]

لذا اذن رسول خدا (ص) نه ذنب عرفى است نه لغوى و عتاب در این آیه هم عتابى غیر جدى می باشد و در واقع عبارت "عفا الله عنک" دعاست نه اخبار. [8]

جهت مطالعه و بررسی بیشتر رجوع شود به:

1. تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس های خارج علم اصول، کتاب اول، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، ص 31- 33، استاد هادوی تهرانی.

2. نمایه ی: عصمت انبیا از دیدگاه قرآن، سؤال 112 (سایت: 998) .

3. نمایه ی: آیات عصمت و عدم عصمت انبیا (ع) در قرآن، سؤال 129   (سایت: 1069).

 

 

 

[1] هادوی تهرانی، مهدی، تأملات در علم اصول فقه، سلسله درس های خارج علم اصول، کتاب اول، دفتر پنجم، مبادی صدوری سنت، ص 21و 22.

[2] قرآن در این باره ی واقعه ی اسرای "بدر" می فرماید: "ما کان لنبی ان یکون له اسری..." هیچ پیغمبر را نمى‏سزد و روا نیست که برایش اسیرانى باشد تا آن زمانى که (دینش) در زمین مستقر گردد...، انفال، 67.

[3] گروهی از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی خوردن سوگند، اجازه خواستند که آن حضرت آنان را از شرکت در میدان نبرد معذور دارد و پیامبر به این گروه اجازه داد.

"عفا الله عنک لم اذنت لهم[3]..."؛ خدای بر تو بخشود؛ چرا به آنان اجازه دادی... با در نظر داشتن این که استفهام در آیه برای انکار و یا توبیخ است، معنای آیه چنین می شود جا داشت به هیچ وجه اذن نمی دادی به این که تخلف ورزیده و از جنگ کناره گیری کنند. توبه، 43.

[4] عبدالغنی خطیب، قرآن و علم امروز، ص 64.

[5] یعنی خداوند در این آیات مسلمانانى را که در جنگ بدر شرکت داشتند بدین جهت مورد عتاب قرار داده که از کفار اسیرانى گرفتند و آن گاه از رسول خدا (ص) درخواست کردند که به قتل آنان فرمان ندهد، و در عوض خونبها از آنان بگیرد و آزادشان سازد تا بدین وسیله نیروى مالى آنان علیه کفار تقویت یافته و نواقص خود را اصلاح کنند، هر چند خداوند بشدت مسلمانان را عتاب کرد، ولى پیشنهادشان را پذیرفت و تصرف در غنیمت را که شامل خونبها نیز مى‏شود برایشان مباح کرد .

[6] طباطبائی، محمد حسین، المیزان (ترجمه فارسی)، ج 9، ص 177- 180 .

[7] دلیل این معنا چهارمین آیه بعد از آیه مورد بحث است که مى‏فرماید: "لو خرجوا فیکم ما زادوکم الا خبالا و لاوضعوا خلالکم یبغونکم الفتنة و فیکم سماعون لهم ..."؛ زیرا از این آیه بر مى‏آید که اذن ندادن آنجناب فى نفسه مصلحت نداشته، بلکه مصلحت اذن دادنش بیشتر بوده ، زیرا اگر اذن نمى‏داد و منافقین را با خود مى‏برد ، بقیه مسلمانان را هم دچار خبال ، یعنى فساد افکار می‌‏کرد ، و هم اتحاد و اتفاق آنان را مبدل به تفرقه و اختلاف مى‏نمود. پس ، اصلح همین بود که اجازه تخلف بدهد . ترجمة المیزان، ج 9، ص 383

[8] برای آگاهی بیشتر رجوع شود به: طباطبائی، محمد حسین، المیزان، (ترجمه فارسی)، ج 9، ص 381- 388.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • امیدبخش‌ترین آیه قرآن کدام است؟
    19920 تفسیر 1393/12/26
    قرآن کریم سرشار از آیات مژده و امید است. اما در این‌که کدام‌یک از آیاتش امید بیشتری به مؤمنان می‌دهد، سخن پیشوایان دین در این زمینه متفاوت است که شاید این تفاوت، ناظر به جنبه‌های مختلف امیدبخشی‌ باشد: ۱. ابوحمزه ثمالی می‌گوید؛ از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) ...
  • انصار چه کسانی بودند؟
    38930 تاريخ بزرگان 1388/12/03
    "انصار" جمع ناصر، از ریشه "نصر" به معنای یاوران است. در صدر اسلام به ساکنانمسلمانمدینهو اطرافآن، به ویژه افراد دو قبیلهاوسوخزرج،انصار گفته می‌شد؛ چرا که آنان به یاریپیامبر اسلام (ص)ومسلمانان مهاجر مکیو نقاط دیگر پرداختهبودند و در نشر ...
  • منظور از مباحات عامه، اباحه تملک و اباحه انتفاع چیست؟
    19535 General Terms 1393/04/17
    مباح بودن به معنای حلال بودن است. اموالى که متعلق حق هیچ‌کس نیست، در فقه از آنها با عنوان «مباحات عامّه» یا «مشترکات و منافع عامّه» تعبیر شده است. چیزهایى که شارع آنها را براى همه مشترک یا مباح قرار داده است، دو قسم است: 1. ...
  • هجوم‌آورندگان به خانه حضرت فاطمه(س) چند نفر بودند و چه افراد سرشناسی در میان آنان حضور داشتند؟
    31035 تاریخ 1394/07/14
    بنابر تحقیق و جست‌وجو در منابع حدیثی و تاریخی؛ به صورت پراکنده در نقل‌های مختلفی که درباره این بی‌حرمتی نقل شده است، نام تعدادی از افراد که به خانه حضرت فاطمه(س) هجوم آورده، یا دستور هجوم دادند وجود دارد. البته مشخص نیست که تعداد دقیق آنان چند نفر ...
  • گزارش‌های تاریخی موجود پیرامون شخصیت حر بن یزید ریاحی که در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، را ارائه کنید؟
    33792 تاريخ بزرگان 1394/07/21
    یکی از افرادی که نامش در میان شهدای کربلا و یاران امام حسین(ع) جاودانه ماند، و مُهر شهادت وی در درگاه الهی ثبت شد، «حُرّ بن یزید ریاحی» است.نسب حر بن یزیدنسب حر را چنین ذکر کرده‌اند: «حر بن یزید بن ناجیة بن قَعنَب،
  • حدیث حارث همدانی در مورد حاضر شدن امام علی(ع) بر بالین محتضر را چگونه ارزیابی می¬کنید؟
    26219 درایه الحدیث 1392/04/27
    حاضر شدن پیامبر اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از جمله حضرت علی(ع)، هنگام مرگ، نزد تمامی انسان‌ها حتی کسانی که بر دین‌های دیگر می‌باشند از اموری است که اخبار مستفیضه بر آن دلالت دارد.[1] البته در نحوه و چگونگی این حضور سخنانی بیان شده است ...
  • حروف مشبهة بالفعل چه ویژگی‌هایی دارند؟
    23986 لغت شناسی 1397/08/26
    بر اساس نظر مشهور ادباء، حروف مشبهة بالفعل پنج حرف بوده[1] که بر سر مبتدا و خبر وارد می‌شوند. این حروف عبارت‌اند از: إنَّ، أنَّ، لیت، لکنَّ، لعلَّ. عمل اصلی این حروف، منصوب نمودن مبتدا به عنوان «اسم» و مرفوع نمودن خبر به عنوان ...
  • فرق بین «صراحت» و «ظهور» چیست؟
    15284 مبانی فقهی و اصولی 1390/12/22
    دلالت یک عبارت بر مقصود گوینده، گاهی آن قدر صریح است که احتمال خلاف در آن منتفی است. در این جا می گویند عبارت نص و صریح است، اما گاهی دلالت یک عبارت بر قصد گوینده صریح نیست، بلکه معانی متعدد از آن محتمل است، ولی در ...
  • آیا کلمه «حضرت» در روایات نیز به کار برده شده است؟
    14525 لغت شناسی 1394/01/22
    کلمه «حضرت» در لغت به معنای «حضور» و «نزد» می‌باشد.[1] این کلمه در عربی به صورت «حضرة» نوشته می‌شود. مثلاً وقتی می‌گوییم: «حضرت امام صادق(ع)» در روایات نیز به کار برده شده است که فارسی زبانان به عنوان احترام و ادب قبل از اسامی ...
  • افطاری دادن در کدام روز برابر مهمان کردن صد هزار پیامبر، امام و شهید است؟
    23611 حدیث 1392/10/28
    اطعام نمودن و غذا دادن به برادران دینی از کارهایی است که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته و برای آن اجر و پاداش فراوانی قرار داده شده است. اما متن موجود در پرسش، تلفیق و خلط دو روایتی است که هر کدام دارای خاستگاه مخصوص به خود ...

پربازدیدترین ها