لطفا صبرکنید
86738
- اشتراک گذاری
معجزه گشودن آب دریا بر قوم بنی اسرائیل، از بزرگترین معجزات در میان انبیای الاهی بهشمار میآید که توسط حضرت موسی(ع) انجام شد. اما در مورد اینکه این دریا کجا بوده، اختلافاتی وجود دارد. قرآن کریم با دو تعبیر «یَم» و «بحر» از این دریا یاد کرده است. این دو تعبیر اگر چه در مورد دریا بهکار میروند، اما قابلیت صدق بر رود نیل را نیز دارند و بهصورت مجاز بر آن صدق میکنند. به نظر ما و با توجه به مطالبی که در پاسخ تفصیلی آورده شد، باید گفت که قرآن کریم بهصراحت هیچ یک از دو احتمال را بر دیگری مقدم نمیکند و از میان منابع اسلامی نیز نمیتوان یکی از دو قول را بهصورت قطعی بیان کرد.
معجزه گشودن آب دریا بر قوم بنی اسرائیل، از بزرگترین معجزات در میان انبیای الاهی بهشمار میآید که توسط حضرت موسی (ع) انجام شد. اما پیرامون اینکه این دریا کجا بوده، اختلافاتی وجود دارد؛ عدهای دریای سرخ (که از آن تعبیر به دریای قلزم نیز میشود) را نام میبرند و عدهای نیز به گشوده شدن رود نیل معتقدند که به جهت بزرگی به آن دریا نیز گفته میشود. قرآن با دو تعبیر «یَم»[1] و «بحر»[2] از این دریا یاد کرده است. این دو تعبیر اگر چه در مورد دریا بهکار میروند، اما قابلیت صدق بر رود نیل را نیز دارند و بهصورت مجاز بر آن نیز صادقاند؛ لذا قرآن کلمه «یم» را در مورد رود نیل نیز بهکار برده است.[3] در نهایت باید گفت که قرآن بهصراحت هیچیک از دو احتمال را بر دیگری مقدم نمیکند.
کتاب مقدس در بیان معجزه موسی و گشوده شدن دریا تصریح میکند که خداوند دریای سرخ را بر بنی اسراییل گشود: «خداوند به موسی فرمود: به قوم من بگو ... به میان مَجدَل و دریای سرخ ... برگردند و در کنار دریا خیمه بزنند ... و تو عصای خود را به طرف دریا دراز کن تا آب شکافته شود و قوم اسرائیل از راهی که در وسط دریا پدید میآید، عبور کنند ...».[4] با تصریحی که در کتاب مقدس وجود دارد، پایبندان این کتاب از جمله مسیحیان و یهودیان نیز اعتقادشان همین خواهد بود.
همچنین کتاب مقدس شهری که موسی و بنی اسرائیل در آن زندگی میکردند را (رَعَمْسیس) میداند. در تعیین مکان دقیق این شهر، اختلافاتی وجود دارد ولی به احتمال زیاد، در حوالی شهر اسماعیلیه در اطراف خلیج سوئز است.[5] با فرض قبول این شهر نیز باید حکم را بر دریای احمر قرار داد.
حال از آنجا که قرآن در این مورد تصریحی نکرده، اختلافاتی در میان مفسران و محققان بهوجود آمده که در ذیل تعدادی از آنها را بیان میکنیم:
« همانا فرعون و سپاهیانش در دریای سرخ غرق شدند».[6] «(وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ) یعنی ما بنی اسرائیل را از دریای سرخ عبور دادیم».[7] «بسیاری از مفسران گفته اند که دریایی که بنی اسراییل از آن عبور داده شدند، دریای سرخ بوده است».[8]
تعداد زیادی از مفسران نیز رود نیل را مقصود دانستهاند:
«(وَجاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ) یعنى نیل».[9] «(وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ) الْبَحْرَ یعنی نیل».[10] «قوله تعالى وَ جاوَزْنا بِبَنِی إِسْرائِیلَ الْبَحْرَ و هو نیل مصر».[11]
اما بیشتر مفسران در علت انتخاب نیل یا دریای سرخ، دلیلی اقامه نکردهاند. تنها در برخی از تفاسیر، چهار دلیل بر احتمال دوم مطرح میکند که به نظر ما هر یک از اینها دچار مشکلاتی است که بعد از هر دلیلی آنها را ذکر می کنیم:
1. «محل سکونت فراعنه که مرکز آباد شهرهاى مصر بوده حتما نقطه هایى بوده است که با رود نیل فاصله زیادى نداشته، و اگر معیار را محل فعلى اهرام یا حوالى آن بگیریم بنى اسرائیل ناچار بودند براى رسیدن به سرزمین مقدس نخست از نیل عبور کنند، زیرا این منطقه در غرب نیل واقع شده و براى رسیدن به سرزمین مقدس باید آنها به سوى شرق بروند».[12] این دلیل نمی تواند چندان مورد پذیرش قرار گیرد؛ زیرا این امکان وجود دارد که آنها در شرق رود نیل زندگی میکردند. همچنین بنای اهرام مصر به قرنها قبل از حضرت موسی (ع) بر میگردد و هیچ دلیلی وجود ندارد که آنها در کنار اهرام میزیستند.
2. «فاصله مناطق آباد مصر که طبعا در نزدیکى نیل است با دریاى احمر به قدرى است که بسیار بعید به نظر مىرسد بنى اسرائیل بتوانند آن را در یک شب و یا نصف یک شب طى کنند».[13] در ارتباط با این دلیل نیز باید گفت: امروزه مناطقی از رود نیل وجود دارد که فاصله چندانی با دریای سرخ ندارد و البته با گذشت هزاران سال از آن واقعه، امروزه نمیتوان در مورد مکان و فاصله این دو در آن زمان نظر دقیقی ارائه داد.
3. «براى گذشتن از سرزمین مصر و رسیدن به اراضى مقدس نیازى نیست که از دریاى احمر بگذرند، چرا که قبل از حفر کانال سوئز باریکه خشک قابل ملاحظهاى در آنجا وجود داشته است.»[14] در این ارتباط نیز باید گفت که چه بسا فرعونیان، بنی اسرائیل را قبل از رسیدن به آن باریکه در محاصرۀ خویش قرار داده و راهی جز دریا فراروی آنان نبود.
4. «قرآن در داستان افکندن موسى به آب تعبیر به(یم) کرده است (طه 39) و در مورد غرق فرعونیان نیز تعبیر به (یم) کرده است و با توجه به اینکه هر دو در یک داستان، و حتى در یک سوره (سوره طه) است، و هر دو بطور مطلق نقل شده به نظر مىرسد که هر دو یکى باشد».[15]
این دلیل نیز، دلیل قطعی نبوده و تنها حدسی است از ظواهر قرآن که نمی توان بر آنها تکیه کرد. علاوه بر آنکه در آیه 97 سورۀ طه نیز آیهای وجود دارد که در آن نیز تعبیر از "یم" شده است که گوسالۀ سامری در آن افکنده شد و با توجه به اینکه این واقعه بعد از مهاجرت بنی اسرائیل صورت پذیرفته، بسیار بعید به نظر میرسد که مراد از آن، رود نیل باشد.
در نهایت باید گفت که این مسئله، مجمل بوده و نمی توان دلیل قطعی بر آن اقامه کرد.
البته در اینجا نکات بسیار مهمی وجود دارد که کمتر مورد دقت قرار گرفته است:
1. برای این حکم، توجه به فاصله زمانی ما و حضرت موسی(ع) ضروری است. در تاریخ حیات حضرت موسی اختلافاتی وجود دارد، اما بهطور قطع حضرت موسی (ع) بیش از 3500 سال قبل میزیست. در این مدت بهیقین تحولات زیست محیطی جدی روی داده و مسیر رودها و خلیجها و ... عوض شده است. با این احتمال، بحث کردن به لحاظ جغرافیایی بسیار سخت خواهد بود و نمیتوان به صورت قطع نظری را بیان کرد.
2. همچنین حضرت موسی و قوم بنی اسراییل نمیتوانستند از قسمتهای عریض دریا عبور کرده باشند که مسافت آن، گاه به دهها بلکه صدها کیلومتر نیز میرسد. بلکه باید از قسمتهای کم عرضتر عبور کرده باشند. به بیان دیگر، آنها یا از خلیج سوئز که متصل به دریای سرخ است -البته بنابر این که در آن زمان نیز تنها خلیج سوئز وجود داشت- و یا رود نیل میتوانستند عبور کرده باشند و فرضیه عبور از خود دریای سرخ که گاه دهها کیلومتر عرض آن است، نمیتواند درست باشد.
3. در شرق و غرب رود نیل، مصریان دارای شهرهایی بودند و تمدن مصر در هر دو طرف وجود داشت و اینان با یکدیگر ارتباط داشتند. پس مطمئنا قسمتهایی وجود داشت که دو طرف را به یکدیگر متصل میکرد.
آنچه را که در نهایت میتوان گفت این استکه اینها تنها نکاتی بود که هر کدام مبنایی را تأیید میکنند و هیچکدام به عنوان دلیل قطعی حساب نمیشوند.
[1]. اعراف، 136.
[2]. اعراف، 138.
[3]. قصص، 7.
[4] سِفْر خروج، 14: 1-18.
[5]. بشای أفندی فام، فیثوم و رعمسیس، ص 691، مجله الهلال، 1312 ق.
[6]. ابن عاشور محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 8، ص 260، بی جا، بی تا.
[7]. رشیدالدین میبدى، کشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371 ش.
[8]. محمد جواد، مغنیه، تفسیر الکاشف، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424 ق.
[9]. بلخى، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، دار إحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1423 ق.
[10]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372 ش.
[11]. شبر، سید عبد الله، الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین، مکتبة الألفین، کویت، چاپ اول، 1407 ق.
[12]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 248، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
[13]. همان.
[14] همان.
[15]. همان.