لطفا صبرکنید
31832
- اشتراک گذاری
نکتهای که میتوان از میان احادیث اهل سنت درباره به نزول حضرت عیسی(ع) دریافت؛ این است که کارکردهای منجی آخرالزمانی تماماً یا عمدتاً به او نسبت داده میشود. در باور شیعه در آخرالزمان عیسی(ع) نیز در کشتن دجّال و برتری بخشیدن دین اسلام و در ایجاد جامعۀ آرمانیِ آخرالزمانی، نقش ایفا میکند، اما بر خلاف اهل سنت که برتری شخصیّتی را به عیسی(ع) در مقابل مهدی میدهد، شیعه امامیه برتری را به حضرت مهدی(عج) داده است.
جایگاه حضرت عیسی(ع) در قرآن و پس از آن در احادیث نبوی و روایات معصومین(ع) جایگاهی یگانه دارد[1] و موضوع بازگشت عیسی(ع) در آخرالزمان در برخی از منابع روایی تحت عنوان «أَشْرَاطِ السَّاعَة» گنجانده شده است؛ یعنی یکی از علائم یا نشانههای فرا رسیدن «ساعة» یا قیامت، نزول عیسی(ع) از آسمان است که با نشانههای دیگری همچون ظهور مهدی(عج) و خروج دجال همراه است.[2]
عیسی(ع) تنها چهرۀ قرآنی پس از آدم است که به گونهای غیر طبیعی قدم به طبیعت و تاریخ میگذارد.[3] و نیز به طور خارق العادهای حضور فیزیکیاش از پهنهی طبیعت و عرصهی تاریخ به پایان میرسد تا دوباره در آخرالزمان ظهور کند. دو عنوان «کلمه» و «مسیح» را که عناوین مسیحی برای عیسی(ع) به شمار میروند، قرآن نیز بر او اطلاق میکند؛ با این حال، قرآن اعتقاد به تثلیث را کفر دانسته و از آن نهی کرده است.[4] همچنین قرآن مجید به صلیب کشیده شدن او را نفی میکند و تصریح میدارد که خداوند او را به آسمان به سوی خویش بالا برده است.[5]
قرآن گرچه باور تاریخی یهودی- مسیحی مربوط به مصلوب شدن عیسی(ع) را رد میکند، اما اعتقاد مسیحیان به عروج عیسی به آسمان را تأیید مینماید. به باور مسیحیان عیسی(ع) در روز سوم پس از مصلوب شدن از مرگ برخواست و به سوی آسمان بالا رفت[6] پس از آن انتظار جماعت اولیه مسیحی آن بود که او به مثابهی «پسر انسان» از آسمان بر روی ابرها به زمین باز گردد و پادشاهی موعود خداوند را برقرار سازد.[7]
قرآن کریم بنا بر فهم بسیاری از مفسّران، به بازگشت یا «نزول عیسی» در مواردی اشاره دارد. به عقیدۀ بسیاری از مفسران آیهی: «و او [مسیح] سبب آگاهى بر روز قیامت است. (زیرا نزول عیسى گواه نزدیکى رستاخیز است) هرگز در آن تردید نکنید...»،[8] اشاره به همین معنا دارد.[9]
باور به نزول عیسی(ع) در آخرالزمان به ادعای بسیاری از محدّثان مسلمان، باوری غیر اختلافی میان فرقههای مسلمان و مبتنی بر احادیث و روایات متواتر است. جلال الدین سیوطی از قول محمد سجزی مینویسد: «اخبار مربوط به آمدن مهدی ... . اینکه عیسی با او خروج میکند و ... به تواتر رسیده است».[10]
نگاه اهل سنت
نکتهای که میتوان از میان احادیث مربوط به نزول عیسی(ع) در منابع اهل سنت دریافت، این است که کارکردهای منجی آخرالزمانی تماماً یا عمدتاً به او نسبت داده میشود. ابو داوود در سنن خود حدیثی نقل میکند که بر همین نکته تأکید دارد. مطابق این حدیث، رسول خدا(ص) فرمود: «بین من و او- یعنی عیسی(ع)- پیامبر دیگری نیست و او نزول میکند. هرگاه او رادیدید بشناسیدش ... او با مردم به جهت اسلام میجنگد، صلیب را میشکند و جزیه را بر میدارد و خداوند در زمان او همهی امتها را به جز اسلام هلاک میکند. و مسیح، دجّال را میکشد، پس از آن چهل سال در روی زمین میماند و سپس فوت میکند و مسلمانان بر او نماز خواهند خواند».[11]
نگاه عرفانی – تصوّفی
پیش از آنکه به تصویر شیعی جایگاه عیسی(ع) در آخرالزمان بپردازیم، لازم است نگاهی به نظریه عرفای مسلمان بیندازیم. همانگونه که ابن خلدون نیز بیان داشته، افکار متصوّفه دربارهی ولایت و مباحث مربوط به آن تحت تأثیر اعتقاد شیعه به امام معصوم است.[12]
ابن عربی و نیز به تبع او عرفای غرب عالم اسلام، اهمیت خاصی به موضوع مهدی میدهند. از عنوان بابی که وی در فتوحات به این بحث اختصاص میدهد، میتوان فهمید که برای او جایگاه مهدی در آخرالزمان، باوری اسلامی و چیزی بین نظریه اهل سنت و دیدگاه شیعه امامیه است. او بخش مربوطه را که باب 366 از کتاب فتوحات است، چنین عنوان میدهد: «شناخت جایگاه وزرای مهدی که از اهل بیت است و بنا بر بشارت پیامبر اسلام در آخرالزمان ظهور میکند»،[13] اما برای او وزرای مهدی مظهر عرفان و آگاهیاند و لذا از اهمیت بیشتری برخوردارند. وی در بارۀ ایشان مینویسد: «و خداوند گروهی را که از مکنون غیبش آگاه ساخته، وزرای او (=مهدی) قرار میدهد. خداوند ایشان را به طریق کشف و شهود بر حقایق و احکام الاهی آگاه گردانیده، و به مشورت ایشان است که امور فیصله مییابد. آنان عارفانی هستند که بر همه چیز آگاهی دارند، اما خود او (=مهدی) صاحب شمشیر حق و اهل سیاست مدنی است و از جانب خداوند به آن چه شأن و مقامش اقتضا دارد، آگاه است».[14] همچنین مینویسد: «و ایشان [=وزرای مهدی] از عجم هایند و بین ایشان عرب وجود ندارد، ولی به عربی سخن می گویند. در میان ایشان، الحافظ وجود دارد که از جنس ایشان نیست و اصلاً معصیت را مرتکب نشده است. او خاص ترین وزیر و برترین امین است».[15]
البزنجی معتقد است که این «الحافظ» همان عیسی(ع) است؛ زیرا تنها انبیا هستند که معصومند.[16]
نگرش شیعی
در باور شیعه در آخرالزمان عیسی(ع) نیز در کشتن دجّال و برتری بخشیدن دین اسلام و در ایجاد جامعۀ آرمانیِ آخرالزمانی، نقش ایفا میکند، اما بر خلاف اهل سنت که برتری شخصیتی را به عیسی(ع) در مقابل مهدی میدهد، شیعۀ امامیه، مهدی را از ائمه معصوم و در واقع، دوازدهمین و آخرین امام معصوم میداند.
علامۀ مجلسی(ره)، پس از نقل احادیث مربوط به اقتدای عیسی(ع) به مهدی(عج) در نماز، و پس از پیش کشیدن مسئلهی برتری امام یا نبی مینویسد: «عیسى و مهدى هر دو، دو پیشوا هستند. یکى پیغمبر و دیگرى امام. اگر آنها در محلى اجتماع کنند و امام سمت پیشوایى پیدا کند، قهراً نسبت به دیگرى که پیغمبر است مقتدا و پیشواست...».[17]
مهدی در باور امامیه، فرزند امام حسن عسکری(ع) است که به دنیا آمده[18] و اکنون به دلایلی در پردۀ غیبت به سر میبرد و هرگاه خدا بخواهد ظهور خواهد کرد. در باور شیعه، هم مادر امام زمان(عج) نرجس و هم خود ایشان و نحوۀ تولدشان به گونهای با عیسی(ع) پیوند خورده است. بنابر منابع اولیه امامی، نرجس دختر یا نوۀ قیصر روم بود که در خواب جریان خواستگاریاش توسط پیامبر اسلام(ص) از عیسی(ع) برای امام عسکری(ع) را میبیند و به او گفته میشود که برای این منظور باید خود را به اسارت جنگاوران مسلمان در آورد تا در نهایت، به کنیزی امام عسکری(ع) در آید از طرف دیگر، هم چنین باور شیعه بر آن است که به امامت رسیدن امام زمان(عج) همانند به نبوّت رسیدن عیسی(ع) در طفولیت صورت پذیرفت و خداوند از همان ابتدا به ایشان حکمت و عصمت بخشید.[19]
ایمان شیعه بر آن است که زمین هرگز از حجت خداوند خالی نمیماند و لذا محال است که امامی معصوم، هرچند در پشت پردهی غیبت وجود نداشته باشد.[20] هم ایمان مسیحی بر عروج عیسی(ع) و هم ایمان شیعی به تولد حضرت حجت(عج) مبتنی بر شهادت مؤمنانی بود که چنین انتظاری از پیش در آنان شکل گرفته بود.
[1]. ر.ک: آژیر، اسد الله، «جایگاه عیسی(ع) در آخر الزمان باوری و منجی باوری مسلمانان»، فصلنامه علمی- ترویجی دانشگاه قم، سال ششم، شماره دوم و سوم.
[2]. دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج 1، ص 66، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مجموعاً 93 بار در قرآن کریم به او اشاره شده و دو بار به نحوه تولد ایشان پرداخته شده است.
[4]. مائده، 17: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیمَ قُلْ فَمَنْ یمْلِکُ مِنَ اللَّهِ شَیئاً إِنْ أَرادَ أَنْ یهْلِکَ الْمَسیحَ ابْنَ مَرْیمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَینَهُما یخْلُقُ ما یشاءُ وَ اللَّهُ عَلى کُلِّ شَیءٍ قَدیر»؛ آنها که گفتند: خدا، همان مسیح بن مریم است، بهطور مسلّم کافر شدند بگو: اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانى را که روى زمین هستند هلاک کند، چه کسى مىتواند جلوگیرى کند؟ (آرى،) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد، مىآفریند (حتّى انسانى بدون پدر، مانند مسیح) و او، بر هر چیزى تواناست.
[5]. آل عمران، 55: «إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَی وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذینَ کَفَرُوا إِلى یوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَینَکُمْ فیما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُون»؛ (به یاد آورید) هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: من تو را برمىگیرم و به سوى خود، بالا مىبرم و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مىسازم و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرار مىدهم سپس بازگشت شما به سوى من است و در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مىکنم.
[6]. مرقس، 16/9 و لوقا، 24/51.
[7]. اول تسالونیکیان؛ 17/4-15؛ مرقس1/9.
[8]. «وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها»؛ زخرف، 61.
[9]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 82، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ نیشابورى، محمود بن ابو الحسن، إیجازالبیان عن معانی القرآن، ج 2، ص 739، دار الغرب الاسلامى، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، تحقیق: المرعشلی، محمد عبد الرحمن، ج 5، ص 94، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول، 1418ق؛ مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 100، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[10]. سیوطی، جلال الدین، العرف الوردی فی اخبار المهدی، ص 176، المجمع العالمى للتقریب بین المذاهب الإسلامیة المعاونیة الثقافیة، مرکز التحقیقات و الدراسات العلمیة، تهران، چاپ اول، 1427ق.
[11]. سنن ابی داود، باب خروج الدجال، ح 3766.
[12]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون (دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر)، تحقیق: شحادة، خلیل، ج 1، ص 620 و 621، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، 1408ق.
[13]. ابن عربى، محى الدین، الفتوحات المکیة، ج 3، ص 327، دار صادر، بیروت، بی تا.
[14]. همان، ص 328.
[15]. همان.
[16]. البزنجی، الاشاعة لاشراط الساعة، ص 108، مطبعة المشهد الحسینی، القاهره، 1370ق.
[17]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 51، ص 89، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[18]. ر.ک: نمایههای «روایت های دال بر فرزند داشتن امام حسن عسکری و وصیت به مادرش»، سؤال 2757؛ «ولادت امام زمان (عج)»، سؤال 2833.
[19]. بحار الانوار، ج 51، ص 23 و 24؛ و ر.ک: نمایههای «امام مهدى (عج) از نظر شیعه»، سؤال 168؛ «امامت در سن طفولیت»، سؤال 176؛ «امام زمان و شباهت با پیامبران»، سؤال 8299؛ «دلایل اعتقاد به امامت و امامان»، سؤال 321؛ «اسامی ائمه (ع) در احادیث متواتر شیعی»، سؤال 2543.