لطفا صبرکنید
20616
- اشتراک گذاری
"شفاعت" در لغت به معنای ضمیمه شدن دو چیز به یکدیگر است و در محاورات عرفی بدین معنا به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر جرمی درگذرد یا بر پاداش خدمت گزاری بیفزاید. شاید نکته علت استعمال واژه شفاعت در این موارد، این باشد که شخص مجرم به تنهایی استحقاق بخشودگی و یا شخص خدمت گزار به تنهایی استحقاق افزایش پاداش را ندارد، ولی ضمیمه شدن و جفت شدن درخواست "شفیع" چنین استحقاقی را پدید می آورد.
از نظر فرهنگ اسلام شفاعت، وساطت نزد خدای متعال برای رساندن خیری به شخص دیگر یا دفع شری از اوست، اما باید توجه داشت که این راهی است که خود خدا برای کسانی که کمترین لیاقت دریافت رحمت ابدی را دارند، گشوده و برای آن، شرایط و ضوابطی تعیین فرموده است. در واقع شفاعت عبارت است از این که؛ مثلا فرد خطا کاری که اعمال خود را قابل عرضه به پیشگاه پروردگار نمی یابد، موجباتی را فراهم آورد تا از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و به واسطه ارتباط با شفیع، خود را در وضعیت مطلوبی قرار دهد که مستحق عفو و رحمت پروردگار شود.
پس، از نظر اسلام شفاعت یک موضوع بی قید و شرط نیست، بلکه قیود و شرایطی از نظر نوع جرم، شفاعت شونده و شفاعت کننده دارد که تا آن شرایط تحقق پیدا نکند، شفاعت محقق نخواهد شد.
اصل شفاعت و اعتقاد به آن در سازندگی و تربیت افراد گناهکار و تلاش برای دست یابی به کمالات برتر، تأثیر بسزایی دارد.
شفاعت از ماده "شفع" به معنای "جفت"، ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش، گرفته شده است. نقطه مقابل آن "وتر" به معنای "تک و تنها" است، سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی تر برای کمک به فرد ضعیف تر اطلاق شده است.
شفاعت در عرف، به این معناست که شخص شفیع از موقعیت خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان، عوض کند که این کار، گاهی با استفاده از نفوذ یا وحشتی که از نفوذ او دارند و زمانی با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر او درباره مجرم و استحقاق او یا ... صورت می گیرد و در تمام این موارد، شفاعت هیچ گونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نمی کند و تمام تأثیرها و دگرگونی ها مربوط به شخصی است که نزد او شفاعت می شود.
این نوع شفاعت در فرهنگ اسلام و قرآن مطلقاً معنا ندارد؛ زیرا نه خداوند اشتباهی می کند که بتوان نظر او را عوض کرد و نظر او را به سوی صواب راهنمایی کرد، و نه عواطفی به آن معنا که در انسان وجود دارد، در او وجود دارد تا بتوان آن را برانگیخت و نه نفوذ کسی را ملاحظه می کند و از کسی وحشتی دارد و پاداش و کیفری غیر عادلانه هم از او سر نمی زند تا بخواهیم آن را اصلاح نماییم.
اما آن شفاعتی که در فرهنگ اسلام و آیات قرآن مورد توجه قرار گرفته است، شفاعتی است که بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده، دور می زند؛ یعنی شفاعت شونده، موجباتی را فراهم می آورد تا از یک وضع نا مطلوب و درخور کیفر بیرون آمده و به واسطه ارتباط با شفیع خود را در وضعیت مطلوبی قرار دهد که مستحق بخشودگی گردد. ایمان به چنین شفاعتی در واقع یک مکتب عالی تربیتی و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده است؛ زیرا کسانی که مرتکب جرایم سنگینی شوند، اگر از یک سو گرفتار عذاب وجدان و از سوی دیگر گرفتار یأس و نومیدی از رحمت و بخشش خداوند شوند و راه بازگشت به هدایت را به سوی خود بسته یابند، عملاً حاضر به هیچ گونه تجدید نظر در اعمال خود نمی شوند؛ زیرا برای آن اثر و فایده ای تصور نمی کنند. بلکه برعکس گاهی ممکن است دست به طغیان گری و سرکشی بیشتری بزنند و یا گناه خود را به گردن جامعه بیندازند و بگویند این جامعه و شرایط آن بوده است که ما را به چنین وضعیتی رسانده است و بخواهند با انجام جنایت های بیشتری، از جامعه انتقام بگیرند و ... . اما ایمان به شفاعت روزنه امیدی به روی آنها می گشاید و آنها را به کنترل خویش و تجدید نظر و حتی جبران گذشته تشویق می کند و همین باعث تربیت افراد خاطی و برقراری امنیت و آسایش در جامعه می شود.
از طرف دیگر چون شفاعت یک موضوع مطلق نیست و دارای قیود و شرایطی هم در باره گناه و جرم، و هم در جهت شفاعت کننده و هم در جهت شفاعت شونده است، کسانی که معتقد به این اصل هستند برای این که از این فرصت گرانبها استفاده کرده و مشمول شفاعت قرار گیرند، ناگزیرند که شرایط آن را فراهم سازند و از گناهانی نظیر ظلم و شرک و ... که مشمول شفاعت نمی شود، دوری کنند و یا رفتار خود را طوری تنظیم کنند که مورد عنایات شفاعت کنندگان قرار گیرند و....
همه اینها دلیل بر این است که شفاعت مورد عنایات آیات قرآن، یک وسیله بسیار با ارزش در جهت تربیت و تزکیه افراد جامعه که هدف اصلی بعثت پیامبران الاهی است، می باشد.[1]
به بیان دیگر واژه شفاعت در محاورات عرفی بدین معنا به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی درگذرد یا بر پاداش خدمت گزاری بیفزاید. منتها در موارد متعارف، کسی که شفاعت شفیعی را می پذیرد ممکن است دلایلی داشته باشد که آن دلایل در باره خدا مطرح نباشد.
شفاعت شفیعان مأذون از طرف خدای متعال، به واسطه ترس یا نیاز به ایشان نیست، بلکه راهی است که خود او برای کسانی که کمترین لیاقت دریافت رحمت ابدی را دارند گشوده و برای آن، شرایط و ضوابطی تعیین فرموده است.
البته واژه شفاعت در فرهنگ اسلامی گاهی به معنای وسیع تری هم به کار می رود و ظهور هر تأثیر خیری در انسان به وسیله دیگری را نیزشامل می شود و اگر گفته می شود پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهی بالعکس، یا آموزگاران و ازشادگران نسبت به شاگردان شان و حتی مؤذن نسبت به کسانی که با صدای اذان او به یاد نماز افتاده و به مسجد رفته اند، شفاعت می کنند، در حقیقت، به این معناست که همان اثر خیری که در دنیا داشته اند به صورت شفاعت و دستگیری در قیامت، ظاهر می شود.
و از این جهت استغفار برای گناهکاران در همین دنیا نیز نوعی شفاعت است و حتی دعا کردن برای دیگران و درخواست قضای حوایج شان از خدای متعال نیز در حقیقت از قبیل "شفاعت عندالله" به شمار می رود؛ زیرا همگی اینها وساطت نزد خدای متعال برای رساندن خیری به شخص دیگر یا دفع شری از اوست[2]. [3]