لطفا صبرکنید
بازدید
10493
10493
آخرین بروزرسانی:
1394/01/12
کد سایت
fa47093
کد بایگانی
57966
نمایه
گوشهاى از نعمتهاى خدا به بنى اسرائیل
اصطلاحات
بنی اسرائیل
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیهای ناظر به تقسیم بنی اسرائیل به دوازده گروه است. بعد از توضیح مختصری از آیه، بیان دارید که چرا در این آیه «أَسْبَاطاً» به صورت جمع آمده، با آنکه قواعد ادبیات عرب اقتضا میکند که «سبطاً» به صورت مفرد باشد؟
پرسش
تفسیر آیه «وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً...» (سوره اعراف، آیه 160) چیست؟ آیا نباید بهجای «أَسْبَاطا»، «سبطا» باشد؟ دوازده قبیله، در عربی مفرد میشود؛ چون اگر اسم متکثر بالای ده باشد به صورت مفرد در میآید. این قاعده در آیات دیگر رعایت شده است؛ مانند: «ثَلاَثِینَ لَیْلَةً»(اعراف، 142) و «اثْنَتا عَشْرَةَ»(بقره، 60).
پاسخ اجمالی
در این آیه شریفه به نعمتهایی که پروردگار در زمان حضرت موسی(ع) در اختیار بنی اسرائیل قرار داد، اشاره شده است: جوشاندن دوازده چشمه آب گوارا برای دوازده تیره از بنی اسرائیل (فرزندان حضرت یعقوب ع)، ، فرستادن ابرها به عنوان سایبانی برای آنان در بیابان سوزان، و دراختیار قرار دادن آسان دو غذای لذیذ برای آنان!
اما در مورد «أَسْبَاطاً» باید گفت که اگر آن را دارای حالت نحوی «تمییز» بدانیم، بر اساس قواعد ادبیات عرب باید مفرد باشد، اما چون این واژه در جایگاه «بدل» از «اثْنَتَیْ عَشْرَةَ» قرار گرفته، جمع آوردن آن مانعی ندارد.
اما در مورد «أَسْبَاطاً» باید گفت که اگر آن را دارای حالت نحوی «تمییز» بدانیم، بر اساس قواعد ادبیات عرب باید مفرد باشد، اما چون این واژه در جایگاه «بدل» از «اثْنَتَیْ عَشْرَةَ» قرار گرفته، جمع آوردن آن مانعی ندارد.
پاسخ تفصیلی
در این آیه شریفه[1] به چند نعمت خدا که در اختیار بنی اسرائیل قرار گرفته، اشاره شده است:
1 . نخست میگوید: «ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم [تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونتآمیز در میانشان حکومت کند].
روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیمبندیهاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت پوشش مدیر لایقى قرار گیرد، اداره آنها و رعایت عدالت در میانشان آسانتر خواهد بود، و به همین دلیل تمام کشورهاى جهان میکوشند از این مدل پیروى کنند.
کلمه «أسباط» جمع «سبط»(به کسر و فتح سین) است که در اصل به معناى توسعه و گسترش آسان چیزى است،[2] سپس به فرزندان - مخصوصاً نوهها - و شاخههاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است.[3]
در این آیه، منظور از «اسباط» همان تیرههاى گوناگون بنی اسرائیل است که نسل هر کدام از آنها به یکى از فرزندان یعقوب(ع) میرسید.[4]
2 . نعمت دیگر آن بود که هنگام حرکت بنی اسرائیل به سوى بیت المقدس، آنان در بیابان سوزانی گرفتار شده و تشنگى خطرناکى به سراغشان آمد و از موسى(ع) تقاضاى آب کردند. او نیز در پاسخ، رو به خدا کرده و از او کمک خواست. پروردگار نیز به او فرمان داد: « عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید [و آنچنان این چشمهها در میان آنها تقسیم شد] که هر کدام از تیرههای بنی اسرائیل به خوبى چشمه خود را میشناختند».
از این جمله استفاده میشود که این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانهها و تفاوتهایى داشته است، آنچنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را میشناختند و این خود سبب میشد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکمفرما شده و آسانتر سیراب شوند.[5]
3 . نعمت دیگر اینکه در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، «ابر را بر سر آنها سایهافکن ساختیم».
4 . چهارمین نعمت نیز آن بود که «مَنّ و سَلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم».
درباره «مَنّ» و «سَلوى» این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند اینکه گفتهاند: «مَنّ» یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوههاى مجاور وجود داشته[6] و یا شیرههاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان میروئیده ظاهر میشده است،[7] و «سلوى» یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.[8]
سپس به آنها گفته شد: «از غذاهاى پاکیزهاى که در اختیار شما گذاردهایم بخورید [و فرمان خدا را به کار بندید].
اما آنها خوردند و کفران و ناسپاسى کردند: «[آنها] به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند».
اما درباره قسمت دوم پرسش باید گفت:
در عبارت قرآنی «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً» اگر «اسباطاً» را «تمییز» بدانیم، قواعد ادبیات عرب اقتضا میکند که این واژه به صورت مفرد بیاید و نه جمع، امّا اندیشمندان ادبی بر این باورند که «اسباطاً» در این آیه، «بدل» برای عدد «اثنتى عشره» قرار گرفته و بر این اساس، جمعآوردن آن ایرادی نخواهد داشت:
1 . صاحب کتاب، «إعراب القرآن و بیانه» مینویسد: «اثنتی عشرة» حال است برای مفعول «قطعناهم»، یعنی: «فرقناهم معدودین بهذا العدد».
وی در ادامه میگوید: زمخشری و أبو البقاء گفتهاند: «قطعناهم» جایز است به معنای «صیرناهم» باشد که در این صورت «اثنتی عشرة» مفعول دوم برای فعل «قطعنا» میشود و «أسباطا» بدل برای «اثنتی عشرة».[9]
2. صاحب کتاب «الجدول فی إعراب القرآن» میگوید: «قطّعناهم» فعل ماضی مبنیّ بر سکون و «نا» ضمیر فاعلی و «هم» ضمیر مفعولٌ به، «اثنتی» حال منصوب برای ضمیر غائب در «قطّعناهم»، و علامت نصب یاء در اثنتی، «عشرة» جزء عددی که محلّی از إعراب ندارد، «أسباطاً» بدل از «اثنتی عشرة» و مانند مبدل منه (اثنتی) که حال و منصوب است، منصوب قرار گرفته است.[10]
1 . نخست میگوید: «ما آنها را به دوازده گروه تقسیم کردیم [تا نظمى عادلانه و دور از برخوردهاى خشونتآمیز در میانشان حکومت کند].
روشن است هنگامى که یک ملت داراى تقسیمبندیهاى صحیح و منظم بوده باشد، و هر بخش و یا هر گروه تحت پوشش مدیر لایقى قرار گیرد، اداره آنها و رعایت عدالت در میانشان آسانتر خواهد بود، و به همین دلیل تمام کشورهاى جهان میکوشند از این مدل پیروى کنند.
کلمه «أسباط» جمع «سبط»(به کسر و فتح سین) است که در اصل به معناى توسعه و گسترش آسان چیزى است،[2] سپس به فرزندان - مخصوصاً نوهها - و شاخههاى یک فامیل، سبط و اسباط گفته شده است.[3]
در این آیه، منظور از «اسباط» همان تیرههاى گوناگون بنی اسرائیل است که نسل هر کدام از آنها به یکى از فرزندان یعقوب(ع) میرسید.[4]
2 . نعمت دیگر آن بود که هنگام حرکت بنی اسرائیل به سوى بیت المقدس، آنان در بیابان سوزانی گرفتار شده و تشنگى خطرناکى به سراغشان آمد و از موسى(ع) تقاضاى آب کردند. او نیز در پاسخ، رو به خدا کرده و از او کمک خواست. پروردگار نیز به او فرمان داد: « عصایت را بر سنگ بزن و او چنین کرد، ناگهان دوازده چشمه از سنگ جوشید [و آنچنان این چشمهها در میان آنها تقسیم شد] که هر کدام از تیرههای بنی اسرائیل به خوبى چشمه خود را میشناختند».
از این جمله استفاده میشود که این دوازده چشمه که از آن صخره عظیم جوشید نشانهها و تفاوتهایى داشته است، آنچنان که هر کدام از اسباط بنى اسرائیل چشمه خود را میشناختند و این خود سبب میشد که اختلافى در میان آنها بروز نکند و نظم و انضباط حکمفرما شده و آسانتر سیراب شوند.[5]
3 . نعمت دیگر اینکه در آن بیابان سوزان که پناهگاهى وجود نداشت، «ابر را بر سر آنها سایهافکن ساختیم».
4 . چهارمین نعمت نیز آن بود که «مَنّ و سَلوى را به عنوان دو غذاى لذیذ و نیروبخش بر آنها فرستادیم».
درباره «مَنّ» و «سَلوى» این دو غذاى مطبوع و مفید که خداوند به بنى اسرائیل در آن بیابان ارزانى داشت، مفسران تفسیرهاى گوناگونى دارند؛ مانند اینکه گفتهاند: «مَنّ» یک نوع عسل طبیعى بوده که در دل کوههاى مجاور وجود داشته[6] و یا شیرههاى مخصوص نباتى بوده که در درختانى که در گوشه و کنار آن بیابان میروئیده ظاهر میشده است،[7] و «سلوى» یک نوع پرنده حلال گوشت شبیه به کبوتر بوده است.[8]
سپس به آنها گفته شد: «از غذاهاى پاکیزهاى که در اختیار شما گذاردهایم بخورید [و فرمان خدا را به کار بندید].
اما آنها خوردند و کفران و ناسپاسى کردند: «[آنها] به ما ستم نکردند بلکه به خودشان ستم روا داشتند».
اما درباره قسمت دوم پرسش باید گفت:
در عبارت قرآنی «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ أَسْباطاً أُمَماً» اگر «اسباطاً» را «تمییز» بدانیم، قواعد ادبیات عرب اقتضا میکند که این واژه به صورت مفرد بیاید و نه جمع، امّا اندیشمندان ادبی بر این باورند که «اسباطاً» در این آیه، «بدل» برای عدد «اثنتى عشره» قرار گرفته و بر این اساس، جمعآوردن آن ایرادی نخواهد داشت:
1 . صاحب کتاب، «إعراب القرآن و بیانه» مینویسد: «اثنتی عشرة» حال است برای مفعول «قطعناهم»، یعنی: «فرقناهم معدودین بهذا العدد».
وی در ادامه میگوید: زمخشری و أبو البقاء گفتهاند: «قطعناهم» جایز است به معنای «صیرناهم» باشد که در این صورت «اثنتی عشرة» مفعول دوم برای فعل «قطعنا» میشود و «أسباطا» بدل برای «اثنتی عشرة».[9]
2. صاحب کتاب «الجدول فی إعراب القرآن» میگوید: «قطّعناهم» فعل ماضی مبنیّ بر سکون و «نا» ضمیر فاعلی و «هم» ضمیر مفعولٌ به، «اثنتی» حال منصوب برای ضمیر غائب در «قطّعناهم»، و علامت نصب یاء در اثنتی، «عشرة» جزء عددی که محلّی از إعراب ندارد، «أسباطاً» بدل از «اثنتی عشرة» و مانند مبدل منه (اثنتی) که حال و منصوب است، منصوب قرار گرفته است.[10]
[1]. اعراف، 160.
[2]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 394، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1412 ق.
[3]. ر.ک: همان؛ ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 12، ص 239 - 240، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 754، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 6، ص 411، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[5]. تفسیر نمونه، ج 6، ص 411.
[6]. همان؛ حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 3، ص 262، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[7]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 8، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ تفسیر نمونه، ج 6، ص 412.
[8]. التبیان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 8؛ تفسیر روح البیان، ج 3، ص 262.
[9]. درویش، محیى الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج 3، ص 475، سوریه، دارالارشاد، چاپ چهارم، 1415ق.
[10]. صافى، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی إعراب القرآن، ج 9، ص 100، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، چاپ چهارم، 1418ق.
نظرات