لطفا صبرکنید
28626
- اشتراک گذاری
پژوهشگران اسلامی؛ انگیزههای مختلفی برای به همراه داشتن زنان و کودکان بیان کردهاند؛ مانند:
- پذیرش مصلحت و اراده الهی؛ یعنی مصلحت خدا این بود که امام حسین(ع) و یارانش شهید، و خانوادهاش اسیر باشند؛ یعنى رضاى حق تعالی در این مصلحت بود و چنین مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت.
- انگیزه مذهبی؛ یعنی از آنجا که محتوای قیام امام حسین(ع)، مذهبی و مقدس است، آوردن خانواده به همراه خود، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهلبیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درسآموز و کارگشا بود.
- انگیزه امنیتی؛ امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانوادهاش را به آنجا بفرستد و هیچکس هم پیشنهاد نکرد که من از خاندانت حمایت میکنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که مأموران یزید، خانواده امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان درآورند.
یکی از موضوعات مهمی که در جریان قیام امام حسین(ع) باید مورد دقت قرار گیرد، موضوع همراه بردن خانواده است. نکته سؤال برانگیز این است که با توجه به اینکه برای تصمیمگیری در امری مهم و سرنوشتساز، تنها ضرر نداشتن کافی نیست، بلکه باید سودمندی و قابل قبولبودن آنرا نیز در نظر داشت، امام(ع) که مطمئن بود قیامش منتهی به شهادت میشود، چه مصلحتی در همراهداشتن خانوادهاش میدید؟ همین ابهام بدان انجامید که حضرتشان مورد اعتراض برخی اطرافیان قرار گیرد. به عنوان نمونه، ابن عباس به ایشان عرضه داشت: «پسرعموجان! به سراغ کوفیان مرو، همانا آنان گروه فریبکار هستند ... و اگر از روی ناچاری به کوفه میروی، زنان و کودکان را به همراه مبر که ایمن نیستم از اینکه انتقامجویانه تو را همچون عثمان بن عفان، در حالی بکشند که زنان و کودکانت نظارهگر تو باشند».[1]
انگیزههای امام حسین(ع) برای به همراه داشتن زنان و کودکان
پژوهشگران اسلامی؛ انگیزههای مختلفی برای به همراه داشتن خانواده بیان کردهاند؛ در اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود:
- پذیرش مصلحت و اراده الهی
تمام کسانى که همراهی اهلبیت امام حسین(ع) را با ایشان برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛ با حساب و منطق مادی خودشان به این تشخیص رسیده بودند، اما حضرتشان پاسخی میداد که از جنبه دیگری به ماجرا پرداخته و جنبه معنوى مطلب را بیان میکرد:
ایشان اطرافیانش را با این سخن خطاب قرار داد: در عالم رؤیا جدّم به من فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراکَ قَتیلاً»؛ «خدا میخواهد تو را کشته ببیند». گفتند: پس اگر اینطور است، چرا خانواده را همراهتان میبرید؟ که پاسخ شنیدند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللهَ شاءَ انْ یَراهُنَّ سَبایا»؛ «خدا میخواهد آنان را در لباس اسارت ببیند».[2]
مشیّت و یا اراده خدا در خود قرآن در دو مورد به کار میرود که یکى را اصطلاحاً «اراده تکوینى» و دیگرى را «اراده تشریعى» میگویند. اراده تکوینى؛ یعنى قضا و قدر الهى که اگر چیزى قضا و قدر حتمى الهى به آن تعلّق گرفت، معنایش این است که در مقابل آن دیگر کارى نمیشود کرد.
معناى اراده تشریعى این است که خدا اینطور راضى است، و اینچنین میخواهد. پس خدا خواسته است که امام حسین(ع) شهید باشد، و خانواده او اسیر باشند؛ یعنى رضاى حق تعالی در مصلحت است و مصلحت؛ یعنى جهت کمال فرد و بشریّت؛ لذا اینطور نبود که وقتى از ایشان میپرسیدند چرا زنان و فرزندان را میبرید، بفرماید اصلاً من در این قضیه بیاختیارم، بلکه به این صورت میشنیدند که با الهامى که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص دادهام که مصلحت در این است و این کارى است که من از روى اختیار انجام میدهم، ولى براساس آن چیزى که آنرا مصلحت تشخیص میدهم؛ از اینرو هرکس این جواب امام حسین(ع) را میشنید، دیگر چیزى نمیگفت.[3]
- انگیزه مذهبی
از آنجا که محتوای قیام امام(ع)، مذهبی و مقدس است، همراه آوردن خانواده، از نظر آثار مذهبی، بسیار سودمند و مؤثر بود؛ زیرا عرفان و محبتی که در دل اهلبیت امام(ع)، نسبت به خداوند بود، برای همراهانِ دیگر امام، بسیار درسآموز و کارگشا بود و نمونههای آنرا در سخنان زینب(س) میتوان یافت. وقتی ابن زیاد بعد از شهادت و اسیری خاندان امام، میگوید: اوضاع را چگونه دیدهاید؟ زینب(س) در جواب او میگوید: «ما رَأَیْتُ إِلَّا جَمیلا»؛[4] «از خدا جز زیبایی (خیر و محبت) ندیدهام». زینب آنقدر با خدای خود نزدیک و آشناست که اطمینان دارد مصیبتهای وارده پایان کار نیست. بلکه افقهای روشنی در پشت این وقایع نهفته است. زینب به ابن زیاد فهماند آنچه ناگوار است از ناحیه دشمنان خدا است و از ناحیه خدا جز سعادت و نیکبختی به انسان نمیرسد و به استقبال شهادت و اسیری رفتن، همانند رفتن به مهمانی دوست و نزدیک شدن به او است. امام(ع) با آوردن حضرت زینب(س) به همراه خود، به همه زنان و مردان جهان آموخت که یک مؤمن و خداشناس، از نظر روابط قلبی و پیوند درونی با خدای خویش، باید چنین باشد. اگر امام(ع) خانوادهاش را به همراه نمیآورد، صفحات تاریخ از این نمونههای درخشان خالی میماند.[5]
- انگیزه امنیتی
امام(ع) در مدینه خانه امنی سراغ نداشت تا خانوادهاش را به آنجا بفرستد و هنگام خروج از مدینه، هیچکس هم به او پیشنهاد نکرد که من از خاندان تو حمایت میکنم؛ لذا امام(ع) نگران اسیر شدن خانواده خود در حال حیاتش بود؛ زیرا احتمال قوی وجود داشت که دولتمردان و مأموران یزید، زنان و فرزندان امام را در همان مدینه، دستگیر کرده و به گروگان بگیرند و در نتیجه، امام به ناچار برای خلاصی و رهایی زنان و خواهران خود، مجبور میشد خود را معرفی و تسلیم نماید و بعد از تسلیم نیز دو پیشنهاد بر سر راهش گذاشته میشد، یا با ذلت و خواری بیعت کند و یا به شیوه مرموزی به قتل میرسید، و هیچ دردسری هم برای دستگاه حاکم به وجود نمیآمد. بنابراین، وقتی عاقبت امر، چنین باشد، چرا امام کاری کند که در نهایت به ذلت و خواری بینجامد، بلکه از همان ابتدا با عزت و سربلندی، تمام راههای نفوذ را بر دشمن بسته و دشمن را از این نظر خلع سلاح میکند، و این کاری بود که امام(ع) انجام داد. و در مورد مکه نیز همین سخن جاری است؛ زیرا وقتی امام در مدینه که سالها در آن زندگی کرد و اکنون نیز محل زندگی او بود، پناهگاه و محلّ امنی نداشته باشد، در مکه حتماً محلّ امنی نخواهد داشت.[6]
سید بن طاووس میگوید: «از مواردی که ممکن است سبب همراهی زنان اهلبیت(ع) تلقی شود این است که اگر امام حسین(ع) زنان و فرزندان خود را در مدینه و یا جایی غیر از آن، میگذاشت، احتمال میرفت که یزید بن معاویه زن و فرزند امام را دستگیر کرده و سپس عواقب شوم و رفتارهای زنندهای پیش میآمد که امام حسین(ع) را از جهاد و شهادت باز میداشت».[7]
[1]. دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق، عامر، عبد المنعم، ص 244، قم، منشورات الرضى، 1368ش؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 383 – 384، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. سید بن طاووس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 65، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
[3]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، ص 395 – 396، تهران، صدرا.
[4]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 160.
[5]. فاضل استرآبادی، محمد، عاشورا؛ انگیزه، شیوه و بازتاب، ص 234 – 235، قم، مؤسسه شیعهشناسی، چاپ اول، 1391ش.
[6]. همان، ص 235 – 236.
[7]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 84.