لطفا صبرکنید
26519
- اشتراک گذاری
انسان موجودی چند بعدی است و دارای ابعاد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، اجتماعی و عاطفی و ... است. این ابعاد با هم در حال مبارزهاند که میتوانند منشأ بروز برخی از ناهماهنگیها بین اعتقادات انسان با اعمال و رفتار او باشند.
ادیان الاهی - بویژه دین اسلام - برای رهایی انسان از دام تمایلات حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف و هدایت او به سوی ارزشهای الاهی و کمال واقعی آمدهاند. هر چه انسان به درجۀ کمال نزدیکتر شود، تضاد بین اعتقادات او با اعمال و کردارش کمتر خواهد شد، تا جایی که اگر به درجهی کمال واقعی برسد، مانند انسان کامل(معصوم) دیگر هیچگونه تضادی بین اعمال و معتقداتش وجود نخواهد داشت.
قرآن مجید تضاد و تنافی بین عقیده و عمل را مردود شمرده است.
منشاء این تضاد امور متعددی است که بعضی از آنها عبارتاند از: عدم آگاهی کامل از دستورات اسلام، ضعف ایمان، تمایلات نفسانی، آداب و رسوم نادرست، تأثیر پذیری افراد از محیط ناسالم و... .
گفتنی است؛ برای از بین بردن این تضاد، باید ریشههای آنرا از بین برد که اساساً هدف انبیا عموماً، و پیامبر اکرم(ص) خصوصا همین بوده است.
انسان موجود چند بعدی است. دارای بعد روحانی و الاهی، مادی و حیوانی، بعد اجتماعی، و بعد عاطفی و ... است.
این ابعاد هر یک دارای تمایلات و جاذبههایی هستند که دائم با هم در نبرد و مبارزهاند؛ و چون انسان از ابتدای تولد با بعد حیوانی و امور مادی در تماس است، و از طرف دیگر، امور مادی با حواس ظاهری قابل مشاهده و درک هستند، روز بروز و به راحتی بعد حیوانی در انسان قویتر میگردد، اما بقا و تقویت بعد روحانی و الاهی به جهت قابل مشاهده نبودن و در تماس مستقیم نبودن انسان، با آنها در زندگی روزانه، نیازمند زحمت و تلاش است و به آسانی به دست نمیآید. بعد الاهی با فطرت پاک انسان گره خورده و بقا و تقویت آن وابسته به حفظ پاکی روح انسانی است.
به تعبیر صدر المتألهین، ابعاد حیوانی انسان قبل از بلوغ در قلب انسان جای میگیرند و بر او مسلط میشوند، اما ابعاد روحانی و عقل انسان از سن بلوغ شروع به رشد و نمو مینمایند و در سن چهل سالگی به کمال میرسند و جنگ میان ابعاد حیوانی با ابعاد روحانی و عقلی از سن بلوغ آغاز میشود.[1]
ادیان الاهی – بویژه دین اسلام - برای هدایت انسان به سوی کمال و رهایی او از دام تمایلات نفسانی و حیوانی و ایجاد تعادل و توازن در میان ابعاد مختلف، فرستاده شدهاند. بنابراین، همواره یک نوع تضاد بین جنبهی حیوانی انسان و دستورات اسلام که هدف آن ارتقای ارزشهای الاهی و روحانی است، وجود دارد، و هر چه انسان به درجهی کمال نزدیکتر میشود بین اعتقادات و آموزهها و ارزشهای دینی و مذهبی او با اعمال و رفتار و کردار او تضاد کمتر میشود، تا آنجا که در انسان کامل(معصوم) هیچگونه تنافی و تضاد دینی بین اعتقادات و رفتار آنان مشاهده نمیشود. اما در انسانهای عادی و کسانی که در درجات پایین ایمان قرار دارند، این تضاد دیده میشود.
روشن است که این تضاد بین اعتقادات و اعمال که در بعضی از افراد مسلمان دیده میشود، مختص مسلمانان نیست، بلکه در تمام ادیان و مکاتبی که دارای ارزشهای الاهی و روحانیاند نیز مشاهده میشود. اما از آنجا که اسلام کاملترین دین است و دستورات آن بالاترین دستورات و در تمام زمینهها غنی است، تنافی بین مدعیان پیروی از اسلام با عمل آنان آشکارتر است؛ زیرا مؤمن واقعی به اسلام کسی است که در تمام زمینهها از دستورات آن پیروی کامل داشته باشد.
قرآن مجید همواره متوجه این مشکل(تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده و آنرا یک امر ناپسند دانسته و از آن به شدت نهی کرده است و میفرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید! نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید"![2]
حال چه باید کرد؟ آیا باید دست از اعتقادات صحیح برداشت؟ آیا اشکال در ناحیۀ اعتقادات است، یا در ناحیۀ انسانهای مدعی ایمان و اسلام؟
بیقین اعتقادات و آموزههای دین اسلام کاملترین و صحیحترین آموزهها است؛ لذا باید ریشههای این تضاد را شناخت و آنها را از بین برد. بعضی از این ریشهها عبارتاند از:
- جهل و ناآگاهی کامل از دستورات زندگیساز اسلام و فلسفه و آثار آنها: طبیعی است که هر چه معرفت و شناخت بیشتر باشد، علاقهمندی و پایبندی بیشتر است، و بر همین اساس یکی از دستورات مؤکد اسلام فرمان به کسب علم و دانش در تمام مراحل زندگی است. و ایمان اینان نیز با ارزشتر تلقی شده است، ولی با کمال تأسف باید اعتراف کرد که اکثر مدعیان اسلام و ایمان، اطلاعات کافی از دستورات و احکام اسلام ندارند که همین امر باعث فاصله گرفتن کردار آنها از اسلام میشود.
- ضعف ایمان: از نظر اسلام ایمان مراتبی دارد که از ضعیفترین درجات، یعنی ایمان به زبان شروع میشود تا به نقطۀ اوج خود، یعنی یقین به باورهای دینی میرسد.
امام صادق(ع) میفرماید: "با زیاد شدن میزان ایمان، درجات مؤمنان نزد خداوند برتری مییابد...".[3]
هر گاه انسان در اعتقادات خود به درجۀ یقین کامل رسید، دیگر بین قول و عمل او تضادی نخواهد بود. اساساً هدف دین و انبیای این بود تا با تقویت روح ایمان در انسانها فاصلۀ بین اعمال و معتقدات آنان کم گردد و کم کردن چنین فاصلهای نیاز به سعی و تلاش فراوان، و مبارزه با تمایلات شهوانی و حیوانی دارد. این اگر چه عملی سخت و مشکل است، اما ممکن است و غیر از معصوم(ع) هم انسانهای زیادی به این درجه رسیده و این تضادها را برطرف کردهاند.
- تمایلات نفسانی: همانگونه که بیان شد، انسان موجودی چند بعدی است که هر یک دارای تمایلات و جاذبههایی هستند که دائم با هم در نبرد و مبارزهاند. اگر انسان تمایلات و غرایز نفسانی خود را کنترل نکرده باشد، در عمل به آموزههای دینی که غالبا سختیها و مشقتهایی را به همراه دارند، دچار مشکل میشود.
- تعصبات و آداب و رسوم غلط: بعضی از اقوام و ملتها دارای تعصبات و آداب و رسوم غلط و حساسیتهای بیموردی هستند که هیچ پشتوانۀ عقلانی ندارد، بلکه آنرا از نیاکان خود به ارث بردهاند و متأسفانه آنرا معیار عمل خود در زندگی قرار میدهند؛ مثل چشم همچشمی و... و همین امر با عث فاصله گرفتن آنها از احکام نورانی اسلام میشود. اسلام شدیدا با چنین تعصباتی مبارزه کرده است. اما متأسفانه هنوز ریشههایی از این تعصبات در زمینههای مختلف زندگی بعضی از افراد به چشم میخورد.
- تأثیرپذیری افراد از محیطهای ناسالم: انسان موجودی اجتماعی است. صرف نظر از افرادی که آنچنان از روح بلندی برخوردارند که محیط را تحت تأثیر خود قرار میدهند، غالب افراد تحت تأثیر محیط قرار میگیرند و از آنجا که وضعیت اکثر محیطها هنوز مطلوب نیست، تأثیرات نامطلوبی روی افراد میگذارد. بویژه با توجه به گسترش وسائل ارتباط جمعی؛ مانند: رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت، و غیره که جهان را به دهکدهای تبدیل نموده است. مقصود این است که اگرچه گسترش ارتباطات، یک ضرورت اجتنابناپذیر است و باید برای فراگیر شدن آن تلاش کرد، اما نباید از تأثیرات نامطلوب این عوامل بر فرهنگ جامعه غافل ماند و برای مهار کردن سموم و آلودگیها منتشره در این فضا کاری نکرد.
اینها بعضی از ریشههای تضاد بود که در این مجال بیان شد و اذعان داریم که این بحث تحقیق بیشتری را میطلبد که امید است در فرصت دیگر به آن بپردازیم.
به هر حال، حسن ختام گفتار ما این است که برای هماهنگ شدن اعمال و کردار مسلمانان با اعتقادات و آموزههای مکتبی، باید اولاً: ریشههای تضاد و فاصله را شناخت، و ثانیاً: برای از بین بردن آنها اقدام کرد.[4]
[1]. صدرالدین شیرازى، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، ملاحظات، با حاشیه علامه طباطبائى، ج 9، ص 93، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1981م.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 66 ، ص 171- 172، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. "عَنْ أَبِی عَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ".
"عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ".
[4]. «رفتار مسلمانان با غیر مسلمانان»، 1644؛ «رفتار مسالمت آمیز مسلمانان با پیروان ادیان»، 1619؛ «رفتارهای نامناسب برخی از مسلمانان در جریان فتح ایران»، 33890.