لطفا صبرکنید
بازدید
6726
6726
آخرین بروزرسانی:
1395/09/04
کد سایت
fa74526
کد بایگانی
91055
نمایه
مجهول بودن معلوم حضوری
طبقه بندی موضوعی
علم حضوری و حصولی
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات عرفانی|اصطلاحات فلسفی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا ممکن است مطلبی برای انسان، معلوم به علم حضوری باشد، اما علم حصولی نسبت به آن وجود نداشته باشد؟
پرسش
سلام. چگونه برای بار اول ذهن انسان میتواند به علم حضوری با موجود دارای وحدت و نظم در حد عالم حس و خیال و عقل ارتباط پیدا کند و بعداً چگونه در علم حصولی خود در این ارتباط با موجودات دچار اشتباه میشود؟ آیا از بابت اتحاد حس و محسوس و حاس و اتحاد در عالم خیال و اتحاد در عالم عقل به علم حضوری برای بار اول دست مییابد؟ برای دفعات بعد چگونه میتواند این حضوری را تجربه کند؟ و چگونه میتواند اشتباهات علم حصولی را متوجه باشد؟
پاسخ اجمالی
در مورد اینکه چگونه ممکن است یک مطلب معلوم به حضوری باشد، در عین حال معلوم به علم حصولی نباشد و برای تحصیل علم حصولی باید تلاش جدید صورت گیرد؟ باید چند نکته را متذکر شویم:
اولاً: انسان دارای مقامات و مراتب متعدد است، عارفان معتقدند نفس دارای مراتبی است و هر کدام از آن مراتب دارای نام خاص است که از آن گاهی به هفت شهر عشق نام میبرند و گاهی به لطائف سبع تعبیر مىکنند و همان است که عارف جامى درباره شیخ عطار مىگوید:
اولاً: انسان دارای مقامات و مراتب متعدد است، عارفان معتقدند نفس دارای مراتبی است و هر کدام از آن مراتب دارای نام خاص است که از آن گاهی به هفت شهر عشق نام میبرند و گاهی به لطائف سبع تعبیر مىکنند و همان است که عارف جامى درباره شیخ عطار مىگوید:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم.
آن هفت مرتبه عبارتاند از: 1. طبع، 2. نفس، 3. قلب، 4. روح، 5. سر، 6. خفى، 7. اخفى.[1]
بنابراین منافات ندارد یک مطلبی در مقامی از مقامات نفس معلوم به حضوری در آن مرتبه و مقام باشد، ولی نسبت به مقام و مرتبه دیگر معلوم به علم حضوری نباشد و برای تحصیل علم حصولی نیاز به تلاش مجدد باشد.
ثانیاً: راههای اثبات علم حضوری با علم حصولی متفاوت است. اثبات و تحصیل علم حصولی به این است که صورتی از معلوم نزد عالم حاصل شود. اما اثبات علم[حضوری] برای موجودات مادی این است که این موجودات از آن جهت که موجودند و از وجود بهرهمند هستند، تمام کمالات وجودی را در حد خود، اگر چه خیلی ضعیف دارا هستند که یکی از آن کمالات علم است. به بیان دیگر، از آنجا که همۀ موجودات مظهر و تجلی حضرت حق، نمونه و نمونهدار او هستند، پس هر کدام در حد خودشان نشانه و آیه اسماء و صفات خداوند و آینه جلال و جمال خدا هستند و او را نشان میدهند. بنابراین موجودات مادی نیز باید واجد علم باشند تا در حد خودشان مظهر و تجلی این اسم الاهی باشند.
پس از اثبات علم برای مادیات روشن میشود که معلولات مادی به ذات خود علم حضوری دارند، اما اینکه چگونه علم حضوری معلول به ذات خود مستلزم علم حضوری به علت است؟ بیان آن به این صورت است که حقیقت و ذات معلول عین فقر و نیاز و وابستگی به علت و غیر مستقل بودن است. از طرف دیگر علم حضوری و حقیقی به موجودی که عین فقر و وابستگی است امکان ندارد، مگر اینکه اول موجود مستقل درک شود؛ چون موجودی که ذاتش وابسته است بدون آن مستقل و علت وجود ندارد. این موجود وابسته نمود است و آن وجود و بود، علت و مستقل است. بنابراین علم حضوری به معلول مستلزم این است که در درجۀ قبل علت به علم حضوری ادراک شود، و از این طریق میتوان اثبات کرد معلولات مادی نیز به علت خود علم حضوری دارند.[2]
بنابراین از آنجا که راه تحصیل علم حضوری با علم حصولی متفاوت است میتواند یکی بالفعل موجود باشد و دیگری بالفعل موجود نباشد.
ثالثاً: ممکن است مطلبی معلوم به علم حضوری و یا بدیهی باشد، در عین حال مورد غفلت قرار گیرد؛ عالمان منطقی میگویند: گاهی ممکن است یک امر بدیهی در اثر فقدان توجه نفس، مجهول باشد.[3]
چنانکه بسیاری از انسانهایی که در طول زندگی اعتقادی به وجود خداوند ندارند در مواقعی که جانشان با خطر قطعی مواجه میشود از روی اعتقاد کامل از درگاه خداوند در خواست کمک میکنند و در آنحال یقین به وجود خداوند دارند و این نشان میدهد علم به وجود خداوند به حضوری و بدیهی در نفس انسان موجود است ولی در اثر عواملی مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرد؛ از اینرو برای شناخت خداوند چیزی جز بیداری و برداشتن موانع لازم نیست.[4]
بنابراین منافات ندارد یک مطلبی در مقامی از مقامات نفس معلوم به حضوری در آن مرتبه و مقام باشد، ولی نسبت به مقام و مرتبه دیگر معلوم به علم حضوری نباشد و برای تحصیل علم حصولی نیاز به تلاش مجدد باشد.
ثانیاً: راههای اثبات علم حضوری با علم حصولی متفاوت است. اثبات و تحصیل علم حصولی به این است که صورتی از معلوم نزد عالم حاصل شود. اما اثبات علم[حضوری] برای موجودات مادی این است که این موجودات از آن جهت که موجودند و از وجود بهرهمند هستند، تمام کمالات وجودی را در حد خود، اگر چه خیلی ضعیف دارا هستند که یکی از آن کمالات علم است. به بیان دیگر، از آنجا که همۀ موجودات مظهر و تجلی حضرت حق، نمونه و نمونهدار او هستند، پس هر کدام در حد خودشان نشانه و آیه اسماء و صفات خداوند و آینه جلال و جمال خدا هستند و او را نشان میدهند. بنابراین موجودات مادی نیز باید واجد علم باشند تا در حد خودشان مظهر و تجلی این اسم الاهی باشند.
پس از اثبات علم برای مادیات روشن میشود که معلولات مادی به ذات خود علم حضوری دارند، اما اینکه چگونه علم حضوری معلول به ذات خود مستلزم علم حضوری به علت است؟ بیان آن به این صورت است که حقیقت و ذات معلول عین فقر و نیاز و وابستگی به علت و غیر مستقل بودن است. از طرف دیگر علم حضوری و حقیقی به موجودی که عین فقر و وابستگی است امکان ندارد، مگر اینکه اول موجود مستقل درک شود؛ چون موجودی که ذاتش وابسته است بدون آن مستقل و علت وجود ندارد. این موجود وابسته نمود است و آن وجود و بود، علت و مستقل است. بنابراین علم حضوری به معلول مستلزم این است که در درجۀ قبل علت به علم حضوری ادراک شود، و از این طریق میتوان اثبات کرد معلولات مادی نیز به علت خود علم حضوری دارند.[2]
بنابراین از آنجا که راه تحصیل علم حضوری با علم حصولی متفاوت است میتواند یکی بالفعل موجود باشد و دیگری بالفعل موجود نباشد.
ثالثاً: ممکن است مطلبی معلوم به علم حضوری و یا بدیهی باشد، در عین حال مورد غفلت قرار گیرد؛ عالمان منطقی میگویند: گاهی ممکن است یک امر بدیهی در اثر فقدان توجه نفس، مجهول باشد.[3]
چنانکه بسیاری از انسانهایی که در طول زندگی اعتقادی به وجود خداوند ندارند در مواقعی که جانشان با خطر قطعی مواجه میشود از روی اعتقاد کامل از درگاه خداوند در خواست کمک میکنند و در آنحال یقین به وجود خداوند دارند و این نشان میدهد علم به وجود خداوند به حضوری و بدیهی در نفس انسان موجود است ولی در اثر عواملی مورد غفلت و بیتوجهی قرار میگیرد؛ از اینرو برای شناخت خداوند چیزی جز بیداری و برداشتن موانع لازم نیست.[4]
[3]. ر. ک: الحیدری، السید الرائد، المقرر فی توضیح منطق المظفر، ج 1، ص 32، 33، قم، منشورات ذوی القربی، طبع اولی، 1422ق.
نظرات