لطفا صبرکنید
بازدید
20733
20733
آخرین بروزرسانی:
1397/07/13
کد سایت
fa74804
کد بایگانی
91371
نمایه
معنای لایفقهون در آیه 93 سوره کهف
اصطلاحات
ذو القرنین (ع)|یأجوج و مأجوج
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
بر اساس آیه 93 سوره کهف، قوم همسایه یأجوج و مأجوج، گروهی زبان نفهم بوده که هیچ سخنی را متوجه نمیشدند؛ پس چگونه طبق آیات بعدی، آنان از ذوالقرنین درخواستی کرده و از او پاسخ شنیدند؟!
پرسش
در آیه 93 کهف آمده است؛ این قوم هیچ زبانى نمیفهمند، ولى در آیه بعد میگوید آنان به ذوالقرنین گفتند یأجوج و مأجوج ما را اذیت میکنند، اگر هیچ زبانى نمیفهمیدند چگونه با ذوالقرنین حرف زدند؟!
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در داستان ذوالقرنین و در آیه 93 سوره کهف میفرماید: زمانى که ذوالقرنین به میان دو کوه رسید، در کنار آن دو کوه مردمی را یافت که گویی هیچ سخنى را نمیفهمیدند: «حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلا». اما در آیه 94 میفرماید: «(آن مردم) گفتند: اى ذوالقرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند....» و در آیه 95 از او پاسخ شنیدند که او دستمزدی نخواسته و تنها به کمک بدنی آنان نیاز دارد.
در ارتباط با این آیات ممکن است، این پرسش مطرح شود که چگونه است که خدای متعال در وصف آن مردم، در آیه اول میگوید گویا هیچ سخنی نمیفهمند: «لا یکادون یفقهون قولا»، اما بلافاصله در آیه بعد میفرماید آنان به ذو القرنین گفتند: «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْن»، و ذو القرنین به ایشان گفت: «قالَ ما مَکَّنِّی فیهِ رَبِّی خَیْر». تناقض این آیات چگونه قابل حل است؟
در پاسخ به این پرسش، مفسران احتمالاتی را مطرح کردهاند که در زیر به آنها اشاره میشود:
1. برخی معتقدند معنای: «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا»، آن است که آن مردم خیر و شر و ضلالت و هدایت را تشخیص نمیدادند.[1] البته با توجه به کلمه «قولا» که در آخر آیه آمده و به معنای سخن گفتن است، این احتمال بعید به نظر میرسد.
2. جمله «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا»، کنایه از بدوی بودن و سادگى و درک پایین آنان است.[2]
3. کنایه از عجیب و غریب بودن لغت و زبان آنان بوده، که گویا از زبان ذوالقرنین و مردمش بیگانه بودهاند.[3]
4. آنان به سختى مطالب دیگران را میفهمیدند، و دیگران هم به دشوارى میتوانستند مطالب آنها را درک کنند.[4]
5. ممکن است خداوند زبان آنها را به ذوالقرنین آموخته باشد، چنانکه به سلیمان زبان مرغان را تعلیم داد.[5]
6. احتمال دارد کسی در میان آنان بوده، و سخن آنها را براى ذوالقرنین ترجمه کرده باشد.[6]
7. اگر چه آنان زبان ذوالقرنین و همراهانش را نمیفهمیدند، اما ممکن است پس از معاشرت با سایر طبقات، داراى زبان شده سخنان آنان را یاد گرفته باشند.[7]
8. ممکن است تمام این گفتوگوها با زبان اشاره انجام پذیرفته باشد. و یا لغت بسیار ناقصى که نمیتوان آنرا به حساب آورد.[8]
9. ظاهراً بیشتر مردم آن سرزمین سخن ذوالقرنین را متوجه نمیشدند، اما بعضى از آنها زبان او را میفهمیدند و قرآن کریم در اینجا از آن اکثریت خبر میدهد.[9]
در ارتباط با این آیات ممکن است، این پرسش مطرح شود که چگونه است که خدای متعال در وصف آن مردم، در آیه اول میگوید گویا هیچ سخنی نمیفهمند: «لا یکادون یفقهون قولا»، اما بلافاصله در آیه بعد میفرماید آنان به ذو القرنین گفتند: «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَیْن»، و ذو القرنین به ایشان گفت: «قالَ ما مَکَّنِّی فیهِ رَبِّی خَیْر». تناقض این آیات چگونه قابل حل است؟
در پاسخ به این پرسش، مفسران احتمالاتی را مطرح کردهاند که در زیر به آنها اشاره میشود:
1. برخی معتقدند معنای: «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا»، آن است که آن مردم خیر و شر و ضلالت و هدایت را تشخیص نمیدادند.[1] البته با توجه به کلمه «قولا» که در آخر آیه آمده و به معنای سخن گفتن است، این احتمال بعید به نظر میرسد.
2. جمله «لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا»، کنایه از بدوی بودن و سادگى و درک پایین آنان است.[2]
3. کنایه از عجیب و غریب بودن لغت و زبان آنان بوده، که گویا از زبان ذوالقرنین و مردمش بیگانه بودهاند.[3]
4. آنان به سختى مطالب دیگران را میفهمیدند، و دیگران هم به دشوارى میتوانستند مطالب آنها را درک کنند.[4]
5. ممکن است خداوند زبان آنها را به ذوالقرنین آموخته باشد، چنانکه به سلیمان زبان مرغان را تعلیم داد.[5]
6. احتمال دارد کسی در میان آنان بوده، و سخن آنها را براى ذوالقرنین ترجمه کرده باشد.[6]
7. اگر چه آنان زبان ذوالقرنین و همراهانش را نمیفهمیدند، اما ممکن است پس از معاشرت با سایر طبقات، داراى زبان شده سخنان آنان را یاد گرفته باشند.[7]
8. ممکن است تمام این گفتوگوها با زبان اشاره انجام پذیرفته باشد. و یا لغت بسیار ناقصى که نمیتوان آنرا به حساب آورد.[8]
9. ظاهراً بیشتر مردم آن سرزمین سخن ذوالقرنین را متوجه نمیشدند، اما بعضى از آنها زبان او را میفهمیدند و قرآن کریم در اینجا از آن اکثریت خبر میدهد.[9]
[1]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 5، ص 741، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.
[2]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 363، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. ر. ک: همان
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 6، ص 762، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 398، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
[8]. تفسیر آسان، نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 11، ص 13، تهران، اسلامیة، چاپ اول، 1398ق.
[9]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 13، ص 32، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
نظرات