لطفا صبرکنید
بازدید
23083
23083
آخرین بروزرسانی:
1396/03/26
کد سایت
fa80466
کد بایگانی
98183
نمایه
ماه رمضان ماه وجوب روزه
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|روزه|کیفیت روزه
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|سرفصلهای قرآنی|زمانها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
مراد از (أیاما معدودات) در آیه 184سوره بقره چیست؟ سه روز روزه گرفتن در هر ماه، و یا روزه سی روزه ماه رمضان؟!
پرسش
با عرض سلام؛ میگویند طبق آیه 184سوره بقره، منظور از (ایاما معدودات) سه روز روزه گرفتن است، نه سی روز(یک ماه). آیا چنین چیزی صحیح است؟!
پاسخ اجمالی
بر اساس نظر برخی از مفسران منظور از «ایاما معدودات»، سه روز از هر ماه است که بعداً این حکم نسخ شد. اما بیشتر مفسّران معتقدند؛ مراد از «ایّاما معدودات» همان ماه رمضان است. منتها خداوند در آیه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» به طور سر بسته فرمود روزه واجب است، در آیه «ایاما معدودات» بیان میکند که آن روزه، در روزهاى معین میباشد، سپس در آیه بعد (شهر رمضان) توضیح میدهد که آن روزهاى معیّن، ماه رمضان است.
پاسخ تفصیلی
پس از آنکه خداوند در آیه «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیام»،[1] حکم و فلسفه روزه را بیان کرد، در این آیه فرمود: «أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ»؛[2] چند روز معدودى را (باید روزه بگیرید). در اینکه منظور از «ایّام معدود» چیست، چند نظر مطرح شده است.
1. افرادی چون معاذ، عطا و ابن عباس معتقدند که منظور از ایام معدود، سه روز از هر ماه بود که بعداً این حکم نسخ شد.
2. قتاده میگوید ایام معدود عبارت از سه روز هر ماه، به اضافه روز عاشورا است که روزه در آنها واجب، یا مستحبّ بود ، ولى تردیدی نیست که این حکم نسخ شد.[3]
هر کدام از دو گروه فوق به روایاتی استناد کردهاند که صرف نظر از سند، در بین خود تعارض داشته، و به همین جهت قابل اعتماد نیستند.
دلیل ضعف این اقوال آن است که:
الف. از آنجا که روزه یک عبادت عمومى و همگانى است، اگر منظور از (ایاما معدودات) آنچه بود که اینان گفتند، قطعاً تاریخش را ضبط میکرد، و دیگر اختلافى در ثبوتش پدید نمیآمد؛ و به همین دلیل نسخ آن نیز ثابت میشد و کسى در آن اختلاف نمیکرد، در حالیکه میبینیم که این طور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید است؛ یعنی هم در تعداد روزها و زمان آن و هم در مسئله نسخ این آیه.
علاوه بر این، ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه، و وجوب یا استحباب روزه آن، به عنوان یک عید از اعیاد اسلامى، از بدعتهایى است که بنیامیه آنرا ابداع کردند؛ چون در آن روز در واقعه کربلا فرزندان رسول خدا(ص) و اهلبیت او را به شهادت رساندند؛ مردانشان را کشتند و زنان و فرزندانشان را به اسارت برده، و اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالى و مسرت، آن روز را مبارک شمرده، براى خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند، تا از روزه گرفتن آن روز برکت بگیرند.
و باز به همین منظور براى روزه آن روز فضایلى جعل کردند، و برکاتى تراشیدند، و احادیثى به این مضمون جعل کردند که عاشورا از اعیاد اسلامى، بلکه از اعیادی است که حتى مشرکان جاهلیت و یهود و نصارا هم آنرا پاس میدارند، در حالیکه هیچکدامشان عاشورا را عید نمیدانستند؛ چون عاشورا نه یک روز ملى بود تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملى و قومى شود، و نیز در آن روز هیچ واقعهاى نظیر فتح و پیروزى براى ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسول خدا(ص) روزى تاریخى براى اسلام باشد، و هیچ جهت دینى هم ندارد، تا نظیر فطر و قربان عیدى دینى باشد، پس عزت و احترامى که بنیامیه براى عاشورا درست کردهاند عزتى است بدون جهت.
ب. دلیل دیگر بر ضعف این اقوال، آن است که آیه «شَهْرُ رَمَضانَ ...» سیاقش ابا دارد از اینکه جدای از دو آیه قبلی نازل شده باشد، تا ناسخ آیههاى قبل باشد؛ چون ظاهر سیاق این است که جمله «شَهْرُ رَمَضانَ» خبر براى مبتدایى است که حذف شده، و یا مبتدا براى خبر محذوف است. در نتیجه بیانى خواهد بود براى جمله: (أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ) و با در نظر گرفتن این معنا، هر سه آیه کلام واحدى خواهد بود، که یک هدف را دنبال میکند، و آن عبارت از واجب بودن روزه ماه رمضان است.
اما اگر گفته شود که کلمه «شَهْرُ رَمَضانَ» مبتدا و جمله: «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» خبرش است ، هر چند پذیرش آن، آیه شریفه را مستقل از ما قبلش میکند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آنرا دارد که به تنهایى نازل شده باشد، لکن صلاحیت آنرا ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، براى اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتى باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتى نیست، تا این ناسخ آن باشد.[4]
3. اما قول سوّم که بیشتر مفسّران از گذشته تا به امروز به آن معتقدند؛ مراد از این «ایّام معدود» همان ماه رمضان است. منتها خداوند در آیه قبل: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» به طور سر بسته فرمود روزه واجب است، و در این آیه بیان میکند که آن روزه، در روزهاى معینى میباشد، سپس در آیه بعد (شهر رمضان) توضیح میدهد که آن روزهاى معیّن، ماه رمضان است. به اعتقاد برخی از مفسران؛ چون دلیلى بر نسخ وجود ندارد، از این جهت احتمال سوم در مورد «ایّام» بهتر است که مستلزم نسخ نیست.[5]
بنابر این، آیه «ایاما معدودات» و آیه «شهر رمضان» نهایت ارتباط را با آیه قبل «کتب علیکم الصیام» دارند، و واضح است که در یک مرحله نازل شدهاند و مبین و شارح آیه قبل میباشند. مثل اینکه فرموده باشد: «کتب علیکم الصیام، ایاما معدودات، هى شهر رمضان». «أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ» ظرف براى «الصیام» است؛ یعنى روزه در روزهایى چند براى شما واجب شد، و مراد از ایام معدودات، ماه رمضان است که داراى امتیاز ویژهاى است. ماه رمضان ماه خدا است و داراى فضیلتى است که ماههاى دیگر، آن فضیلت را ندارند.
تعبیر به ایام معدود شاید براى این باشد که؛ چون ماه مبارک رمضان گاهى سى روز و گاهى بیست و نه روز است؛ از این جهت عدد ایام تعیین نشده، و ممکن است کنایه از قلّت باشد؛ یعنى یک ماه روزه چندان زیاد نیست، تا بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرأت دهد.[6]
خلاصه اینکه حتی بر اساس نظر کسانی که معتقدند بودند، وجوب روزه به مدت سه روز بوده، میگویند این حکم بعدها نسخ شده، و به یک ماه روزه رمضان تبدیل شده است. اما همانگونه که بیان شد، چنین نظری چندان قابل اعتماد نبوده، بلکه روزه واجب از همان ابتدا در ماه رمضان بود که ممکن است گاهی سی روز و گاهی بیست و نه روز باشد.
1. افرادی چون معاذ، عطا و ابن عباس معتقدند که منظور از ایام معدود، سه روز از هر ماه بود که بعداً این حکم نسخ شد.
2. قتاده میگوید ایام معدود عبارت از سه روز هر ماه، به اضافه روز عاشورا است که روزه در آنها واجب، یا مستحبّ بود ، ولى تردیدی نیست که این حکم نسخ شد.[3]
هر کدام از دو گروه فوق به روایاتی استناد کردهاند که صرف نظر از سند، در بین خود تعارض داشته، و به همین جهت قابل اعتماد نیستند.
دلیل ضعف این اقوال آن است که:
الف. از آنجا که روزه یک عبادت عمومى و همگانى است، اگر منظور از (ایاما معدودات) آنچه بود که اینان گفتند، قطعاً تاریخش را ضبط میکرد، و دیگر اختلافى در ثبوتش پدید نمیآمد؛ و به همین دلیل نسخ آن نیز ثابت میشد و کسى در آن اختلاف نمیکرد، در حالیکه میبینیم که این طور نیست، و در هر دو قسمت اختلاف شدید است؛ یعنی هم در تعداد روزها و زمان آن و هم در مسئله نسخ این آیه.
علاوه بر این، ملحق شدن عاشورا به سه روز در هر ماه، و وجوب یا استحباب روزه آن، به عنوان یک عید از اعیاد اسلامى، از بدعتهایى است که بنیامیه آنرا ابداع کردند؛ چون در آن روز در واقعه کربلا فرزندان رسول خدا(ص) و اهلبیت او را به شهادت رساندند؛ مردانشان را کشتند و زنان و فرزندانشان را به اسارت برده، و اموالشان را غارت کردند، و از خوشحالى و مسرت، آن روز را مبارک شمرده، براى خود عید گرفتند، و روزه آنرا تشریع کردند، تا از روزه گرفتن آن روز برکت بگیرند.
و باز به همین منظور براى روزه آن روز فضایلى جعل کردند، و برکاتى تراشیدند، و احادیثى به این مضمون جعل کردند که عاشورا از اعیاد اسلامى، بلکه از اعیادی است که حتى مشرکان جاهلیت و یهود و نصارا هم آنرا پاس میدارند، در حالیکه هیچکدامشان عاشورا را عید نمیدانستند؛ چون عاشورا نه یک روز ملى بود تا نظیر نوروز و مهرگان عید ملى و قومى شود، و نیز در آن روز هیچ واقعهاى نظیر فتح و پیروزى براى ملت اسلام اتفاق نیفتاده، تا نظیر مبعث و میلاد رسول خدا(ص) روزى تاریخى براى اسلام باشد، و هیچ جهت دینى هم ندارد، تا نظیر فطر و قربان عیدى دینى باشد، پس عزت و احترامى که بنیامیه براى عاشورا درست کردهاند عزتى است بدون جهت.
ب. دلیل دیگر بر ضعف این اقوال، آن است که آیه «شَهْرُ رَمَضانَ ...» سیاقش ابا دارد از اینکه جدای از دو آیه قبلی نازل شده باشد، تا ناسخ آیههاى قبل باشد؛ چون ظاهر سیاق این است که جمله «شَهْرُ رَمَضانَ» خبر براى مبتدایى است که حذف شده، و یا مبتدا براى خبر محذوف است. در نتیجه بیانى خواهد بود براى جمله: (أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ) و با در نظر گرفتن این معنا، هر سه آیه کلام واحدى خواهد بود، که یک هدف را دنبال میکند، و آن عبارت از واجب بودن روزه ماه رمضان است.
اما اگر گفته شود که کلمه «شَهْرُ رَمَضانَ» مبتدا و جمله: «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» خبرش است ، هر چند پذیرش آن، آیه شریفه را مستقل از ما قبلش میکند، و بنابر آن، آیه شریفه صلاحیت آنرا دارد که به تنهایى نازل شده باشد، لکن صلاحیت آنرا ندارد که ناسخ آیه قبلش باشد، براى اینکه میان ناسخ و منسوخ باید منافاتى باشد، و میان این آیه و آیه قبلش هیچ منافاتى نیست، تا این ناسخ آن باشد.[4]
3. اما قول سوّم که بیشتر مفسّران از گذشته تا به امروز به آن معتقدند؛ مراد از این «ایّام معدود» همان ماه رمضان است. منتها خداوند در آیه قبل: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» به طور سر بسته فرمود روزه واجب است، و در این آیه بیان میکند که آن روزه، در روزهاى معینى میباشد، سپس در آیه بعد (شهر رمضان) توضیح میدهد که آن روزهاى معیّن، ماه رمضان است. به اعتقاد برخی از مفسران؛ چون دلیلى بر نسخ وجود ندارد، از این جهت احتمال سوم در مورد «ایّام» بهتر است که مستلزم نسخ نیست.[5]
بنابر این، آیه «ایاما معدودات» و آیه «شهر رمضان» نهایت ارتباط را با آیه قبل «کتب علیکم الصیام» دارند، و واضح است که در یک مرحله نازل شدهاند و مبین و شارح آیه قبل میباشند. مثل اینکه فرموده باشد: «کتب علیکم الصیام، ایاما معدودات، هى شهر رمضان». «أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ» ظرف براى «الصیام» است؛ یعنى روزه در روزهایى چند براى شما واجب شد، و مراد از ایام معدودات، ماه رمضان است که داراى امتیاز ویژهاى است. ماه رمضان ماه خدا است و داراى فضیلتى است که ماههاى دیگر، آن فضیلت را ندارند.
تعبیر به ایام معدود شاید براى این باشد که؛ چون ماه مبارک رمضان گاهى سى روز و گاهى بیست و نه روز است؛ از این جهت عدد ایام تعیین نشده، و ممکن است کنایه از قلّت باشد؛ یعنى یک ماه روزه چندان زیاد نیست، تا بفهماند تکلیف نامبرده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرأت دهد.[6]
خلاصه اینکه حتی بر اساس نظر کسانی که معتقدند بودند، وجوب روزه به مدت سه روز بوده، میگویند این حکم بعدها نسخ شده، و به یک ماه روزه رمضان تبدیل شده است. اما همانگونه که بیان شد، چنین نظری چندان قابل اعتماد نبوده، بلکه روزه واجب از همان ابتدا در ماه رمضان بود که ممکن است گاهی سی روز و گاهی بیست و نه روز باشد.
[1]. بقره، 183.
[2]. همان، 184.
[3]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 5، ص 241، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 492- 493، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 9- 10، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 2، ص 10- 11، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[5]. مجمع ج 2، ص 493.
[6]. ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 328، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 10.
نظرات