اصطلاحات و مدخل ها (گروه اصطلاح:اصطلاحات فقهی - اصولی)
-
ابن السبیل
4543 اصطلاحات فقهی - اصولی
«سبیل» به معنای راه است و «ابن السّبيل» اگرچه معنای اولیهاش «فرزند راه» است، اما آنچه در قرآن و روایات و دیگر منابع دینی به این اصطلاح اشاره شده است، مراد از آن، مسافری است که در راه مانده و نيازم
-
اجماع
3125 اصطلاحات فقهی - اصولی
اجماع در لغت از مادّه «جمع» به دو معنا آمده است: 1. اتفاق و انضمام چیزى به چیز دیگر. 2. عزم. اما اجماع در اصطلاح فقهی و اصولی؛ به معنای اتفاق نظر گروهی خاص است که این اتفاق نظر آنان در اثبات حکم شر
-
اجماع بسیط
2461 اصطلاحات فقهی - اصولی
از یک نگاه، «اجماع» به دو نوع «اجماع بسیط» و «اجماع مرکّب» تقسیم میشود. اتفاقنظر همه فقها در یک مسئله؛ «اجماع بسیط» است، چون اجماع آ
-
اجماع تحقیقی
2013 اصطلاحات فقهی - اصولی
از یک نگاه، «اجماع» به دو گروه «اجماع تحقیقی» و «اجماع تقدیری» تقسیم میشود. معنای «اجماع تحقیقی» آن است که اتفاق نظرعلما بدون هیچگون
-
اجماع تضمّنی
1955 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید: «اجماع حسّی».
-
اجماع تعبدی
2687 اصطلاحات فقهی - اصولی
یکی از تقسیمبندی های مرتبط با «اجماع»، تقسیم آن به «اجماع تعبّدی» و «اجماع مدرکی» است. «اجماع تعبدى» به اجماعى میگویند که براى مسئله
-
اجماع تقدیری
2101 اصطلاحات فقهی - اصولی
از یک نگاه، «اجماع» به دو گروه «اجماع تقدیری» و «اجماع تحقیقی» تقسیم میشود. معنای «اجماع تقدیری» آن است که اجماع علما در مسئلهاى خاص
- اجماع حدسی
-
اجماع حسّی
2977 اصطلاحات فقهی - اصولی
از یک منظر، میتوان «اجماع» را به «اجماع حسّی» و «اجماع حدسی» تقسیم کرد. «اجماع حسّی» زمانی به دست میآید که این اطمینان حاصل شود که ا
-
اجماع دخولی
1915 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید: «اجماع حسّی».
-
اجماع سکوتی
2197 اصطلاحات فقهی - اصولی
یکی از اقسام «اجماع»، اجماع سکوتی است. به فتوایى که توسط یک فقیه و یا گروهی از فقها صادر شده، سپس آن فتوا در میان فقهاى عصر منتشر شود، و بعد از گذشت مدتی قابل توجه، ه
-
اجماع عملی
2295 اصطلاحات فقهی - اصولی
«اجماع» از یک نگاه به «اجماع عملی» و «اجماع قولی» تقسیم میشود. اگر تمام مجتهدان در مقام عمل، به قاعدهای مانند «استصحاب» عمل کنند، حت
-
اجماع قولی
2304 اصطلاحات فقهی - اصولی
«اجماع» از یک نگاه به «اجماع قولی» و «اجماع عملی» تقسیم میشود. «اجماع قولی» زمانی رخ خواهد داد که تمام فقها به موضوعی معتقد باشند و ا
-
اجماع محصّل
1768 اصطلاحات فقهی - اصولی
«اجماع» از یک نگاه به «اجماع محصّل» و «اجماع منقول» تقسیم میشود. «اجماع محصّل» اجماعى است که فقیه، خودش از راه جستجو و بررسی آراى تما
-
اجماع مرکّب
2214 اصطلاحات فقهی - اصولی
از یک نگاه، «اجماع» به دو نوع «اجماع مرکّب» و «اجماع بسیط» تقسیم میشود. اگر گروهى از فقها به حرمت چیزى نظر داده و برخى نیز به کراهت آن
-
اجماع منقول
1881 اصطلاحات فقهی - اصولی
«اجماع» از یک نگاه به «اجماع منقول» و «اجماع محصل» تقسیم میشود. «اجماع منقول» اجماعى است که در آن، فقیه شخصاً به اجماع علما در یک مسئ
-
الضرورات تبیح المحظورات
1897 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید: «قاعده اضطرار».
-
امتثال
2119 اصطلاحات فقهی - اصولی
معنای لغوی «امتثال» پیروی است و در فقه و اصول به «موافقت عملى با شارع که با قصد قربت انجام شده» امتثال میگویند. در دانش اصول فقه، چهار نوع از «امتثال» مورد بررسی قرار گرفته است: «امتثال علمى تفصی
-
امر ارشادی ، نهی ارشادی
3278 اصطلاحات فقهی - اصولی
اوامر و نواهی ارشادى به توصیههایی از جانب شارع گفته مىشود که جنبه تشریع و قانونگذاری نداشته، بلکه تنها نوعی آگاهی دادن به مکلّف میباشد. به عنوان نمونه اگر توصیهای وجود داشته باشد که «هنگام فلا
-
امر مولوی ، نهی مولوی
2574 اصطلاحات فقهی - اصولی
اوامر و نواهی مولوی، به آن دسته از فرمانهای الاهی گفته میشود که به عنوان یک دستور شرعی صادرشده باشد و در آن «بعث حقیقی» وجود داشته باشد؛ مانند امر به نماز و روزه و نهی از نوشیدن شراب که عمل به آنه
-
بعث حقیقی
2041 اصطلاحات فقهی - اصولی
«بعث» به معنای برانگیختن و تشویق میباشد..اگر آمر(دستور دهنده)، حقیقتاً خواستار آن باشد که دستور او به عنوان یک قانون به مرحله اجرا برسد، «بعث حقیقی» در دستور او وجود خواهد داشت و از این رو گفته می
-
دلیل اخص از مدعا
2414 اصطلاحات فقهی - اصولی
اگر دلیلی که برای اثبات مدعا اقامه میشود، تنها بخشی از آن را ثابت کند؛ گفته میشود که «دلیل اخص از مدعاست».
-
دلیل اعم از مدعا
1855 اصطلاحات فقهی - اصولی
اگر دلیلی که اقامه میشود، علاوه بر آنکه مدّعا را ثابت کرده، اثباتکننده موارد دیگری غیر از مدعا نیز باشد، گفته میشود که «دلیل اعم از مدعاست».
-
فحوای خطاب
1879 اصطلاحات فقهی - اصولی
«فحوای خطاب» به معنای دلالت لفظ بر یک معناست بدون آنکه صریحاً از آن نامی برده شود و به عبارت دیگر، فحوای خطاب، «مدلول مطابقی» یک لفظ نبوده، بلکه «مدلول التزامی» آن است. مانند آنکه اگر خدا توصیه کند
-
قاعده استطاعت
1576 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید: «قاعده میسور».
-
قاعده اضطرار
4471 اصطلاحات فقهی - اصولی
معنای «قاعده اضطرار» آن است که با پیدایش اضطرار، برخی احکام شرعی تغییر مییابند و به عنوان نمونه با آنکه تصرف بدون اجازه در اموال دیگران در حالت عادی حرام است، اما در حالت تشنگی شدیدی که ترس مرگ در
-
قاعده میسور
1970 اصطلاحات فقهی - اصولی
در مواردی اگر انجام تکلیفى به صورت کامل، دشوار یا ناممکن بوده، اما بهجا آوردن بخشى از آن امکانپذیر باشد، باید تا همان اندازه که ممکن است به تکلیف عمل شود. این اصل در فقه و اصول به «قاعده میسور»
-
ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه
2292 اصطلاحات فقهی - اصولی
ر.ک: «قاعده میسور».
-
متردیه
2202 اصطلاحات فقهی - اصولی
به حیوانى که با افتادن از پرتگاه کشته شده باشد، «متردّیه» گفته میشود که در آیه سوم سوره مائده نیز به آن اشاره شده است.
-
مسائل مستحدثه
2066 اصطلاحات فقهی - اصولی
مسائل مستحدثه مسائلی است که یا در آثار فقهی کهن به آنها پرداخته نشده باشد و یا به آن گونه که می بایست مطرح شود، از آنها بحث نشده و طبیعتاً نیاز به نگاه و تحقیق مجدد دارد.
-
مصادره به مطلوب
2043 اصطلاحات فقهی - اصولی
وقتی مشخص شود که برای اثبات یک چیز به خود آن چیز - و لو با عبارتی دیگر - استدلال شده است، میگوییم این «مصادره به مطلوب» است. مانند آنکه در اثبات گرمای هوا گفته شود که «چون هوا خنک نیست، پس گرم اس
-
وضع تخصّصی
1559 اصطلاحات فقهی - اصولی
گاهى در ابتدا یک لفظ و یا عبارت براى معنایی وضع نشده است، ولى در آن معنا (بدون آنکه واضعی آن را وضع کرده باشد)، به اندازهای مورد استفاده قرار میگیرد که به تدریج مختص همان معنا شده و مورد استفاده
-
وضع تخصیصی
1745 اصطلاحات فقهی - اصولی
«وضع تخصیصى»، آن است که فرد وضعکننده لغت یا اصطلاح، صریحاً لفظ و یا عبارتی را براى دلالت بر معناى خاصّى مشخص و ارائه کند. نام دیگر این وضع، «وضع تعیینی» بوده و در مقابل آن، «وضع تخصصی» قرار دارد.<
-
وضع تعیّنی
1617 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید: «وضع تخصّصی».
-
وضع تعیینی
1429 اصطلاحات فقهی - اصولی
رجوع کنید : «وضع تخصیصی».