لطفا صبرکنید
12430
- اشتراک گذاری
معتزله گروهی فکری بودند که به ذهنیات علاقه فراوانی داشتند، وتلاش خود را صرف جمع بین عقل و دین کردند. آنها به خاطر تمایلی که به مباحث عقلی داشتند با بسیاری از گروه های فکری مراوده و مناظره داشتند و این سبب شد تا تأثیراتی را از گروه های مختلف بپذیرند. آنها همچنین تأثیراتی نیز بر بسیاری از مسلمانان و حتی غیر مسلمانان داشتند.
اگرچه اقوال متفاوتی از تأسیس این گروه به دست ما رسیده است، اما قول رایج، تأسیس را به دست واصل بن عطاء می داند که درباره شخص مرتکب کبیره حکم جدیدی را بیان داشت و از جلسه استاد خود اعتزال جست و گروهی به نام معتزله را تشکیل داد.
معتزله عنوان گروهی با صبغه کلامی است که در نیمه اول قرن دوم هجری(هشتم میلادی) در بصره بنیان گذاشته شد و بعداً یکی از مهم ترین مکاتب کلامی اسلام شد.[1] در لغت اعتزال به معنای دوری گزیدن و کناره گرفتن است.[2] این گروه به نام های دیگری همچون اصحاب توحید و عدل نیز خوانده می شدند.انگیزه اولیه معتزلیان در ایجاد یک فرقه، منزلة الفاسق بود نه مسأله جبر و اختیار (گرچه بعداً به آن پرداختند). افرادی که در این مسأله اتفاق نظر داشتند، تحت لوای معتزله جمع شدند. یعنی معتزله هم در بر گیرنده گروهی جبری و هم قدری بود و پس از گذشت زمان، معتزلیان قدری بر جبریها فائق آمدند و فرقه معتزله به معنای قرن سومی را تشکیل دادند. در قرن اول و اوایل قرن دوم، حد و مرزها و تعاریف در برخی مسائل دینی روشن نبود، از این رو تفاوت زیادی میان معتزله قرن اول و دوم با معتزله قرن سوم مشاهده میشود.[3]
تشکیل معتزله در اثر به وجود آمدن وقایعی، که اقتضای تغییر و تحول در جامعه اسلامی را داشتند، بود. آنان با گذشت زمان رشته افکاری را به وجود آوردند که می توانست با پاره ای از افکار دیگرجمع شود، می توانست معتزلی حنفی، معتزلی زیدی، معتزلی امامی، و حتی معتزلی یهودی باشد.[4]
فرقه معتزله که در میان فرق اسلامی، فرقهای عقلی ـ استدلالی محسوب میشود، در تشکیل خویش مرهون عواملی است.
قاضی عبدالجبار در بیان زمینه های تشکیل این نحله فکری به نقل از ابو علی جبائی مواردی را ذکر می کند که ما به اجمال بدان می پردازیم:
1- اختلافات سیاسی در نزد مسلمانان به قدری رشد پیدا کرد که به طور قطع در اختلافات اعتقادی که در آینده به وجود آمده تأثیر گذار بوده است. اختلافاتی که درباره عثمان ، اصحاب جمل، صفین ، نهروان پدید آمد ، بسیاری از بحث های کلامی همچون؛حکم شخص مرتکب گناه کبیره، جبر و اختیار و غیره را بوجود آورد. (بر این اساس،معتزله سیاسی شکل گرفت.)
2- زمانی که نظریه جبر به دست بنی امیه در میان علماء و محدثین شایع شد، عدم مسئولیت و همچنین از یاد بردن امر به معروف و نهی از منکر نیز در میان مسلمانان رواج یافت و این نیاز احساس می شد که این مباحث باید بصورت جدی مورد بحث و بررسی قرار گیرد، تا خلاء بوجود آمده از بین رود.
3- زمانی که تفکر از میان مردم دور شود و بصورت کورکورانه در مباحث اعتقادی تقلید را در پیش گیرند، مشکلاتی در آموزه های دینی همچون مفهوم خدا، بوجود می آید. عده ای از مسلمانان بحسب ظواهر آموزه های دینی به این نتیجه رسیدند که خداوند دارای جسم است. و بنابر روایت "خلق آدم علی صورته"[5] به این نتیجه رسیدند که خداوند بصورت انسانی می باشد. و تفکراتی از این قبیل که روح ساده انگارانه ای را وارد دین کردند.
4- حضور پر رنگ بسیاری از مخالفان اسلام که به جای شمشیر از سلاحی بسیار قوی تر به نام تفکر استفاده می کردند. در این دوران شبهاتی که پیروان مکاتب الهی دیگر همچون زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان از یک سمت و ملحدین و زنادقه از سمت دیگر وارد جامعه اسلامی کردند، نیاز به یک نوع تفکر جدید به شدت احساس می شد.
اما در در شکل گیری این گروه اقوالی وجود دارد که به اختصار بدان می پردازیم:
1 . در اواخر قرن اول بحث های جدی درباره حکم شخصی که مرتکب کبیره شده است، شکل گرفت. خوارج حکم به کافر بودن مرتکب کبیره دادند.[6] در مقابل این گروه مرجئه بوجود آمد که قائل شدند ایمان یک امر قلبی است و عمل هیچ نقشی در ایمان ندارد به همین جهت ارتکاب کبیره را مضر به ایمان نمی دانستند. و در عین حال که به فسق او اذعان می کردند ولی قائل بودند که او یک مومن است و حکم این شخص را تا روز قیامت به تاخیر می انداختند تا وحدت جامعه اسلامی حفظ شود.[7] در همین دوران، در کلاس درس حسن بصری که در مسجد بصره برگزار می شد، شخصی آمد و از شیخ پرسید: ای پیشوای دین، در زمان ما عده ای مرتکبان کبیره را تکفیر می کنند و در مقابل عده ای کبیره را مضر به ایمان نمی دانند. شما در این مورد چگونه حکم می کنید؟ حسن بصری به فکر فرو رفت و قبل از اینکه بخواهد جوابی دهد، واصل بن عطاء گفت: من نمی گویم که صاحب کبیره مومن است و نه می گویم کافر بلکه در منزلی بین دو منزل است. سپس بلند شده به گوشه ای رفت و گفتار خود را برای گروهی تشریح کرد و اینگونه از جلسه درس حسن بصری اعتزال جست. و از اینجا گروه معتزله آغاز بکار کرد.[8]
2 . عده ای همین داستان را درباره عامر بن عبدالله نقل کرده اند. و بالتبع او را موسس گروه معتزله می دانند.[9]
3. امروزه عده ای از محققین نظریه دیگری را مطرح کرده اند. آنها قائلند معتزله سیاسی سلف این معتزله کلامی بوده است. کسانی که در جنگ های داخلی میان مسلمانان طرفداری از هیچ یک از طرفین نکردند و نه با علی (ع) بودند و نه در مقابل علی(ع) و راه اعتزال را در پیش گرفتند، معتزله نامیده شدند و امثال واصل و پیروان مکتب اعتزال در اصل ادامه دهندگان راه معتزله سیاسی هستند.[10]
در میان این اقوال، قول اول از شهرت و وثاقت بیشتری برخوردار است و در کتب مختلف نقل شده است. بنابر این قول، واصل بن عطاء را باید موسس معتزله دانست.
درباب تاثیر پذیرفتن معتزله از نحله های مختلف فکری، گفتارها و نوشته های بسیاری وجود دارد. اما این مطلب از طرف اشخاص مختلف با اهداف مختلف بیان شده است.عده ای، این مطالب را از این جهت بیان داشته اند که چهره معتزله را در میان مسلمین خدشه دار کنند. به عنوان مثال، بیان اینکه این گروه عقاید خود را از مانوی ها گرفته اند. یا این ادعا که معتزلیان پیروان جهم بن صفوان منحرف هستند و یا بحث خلق قرآن را معتزله از یهود گرفته اند[11] و...
اما گروه دیگری از مسلمانان و غیر مسلمانان نیز با اهداف علمی در پی تحقیق این مسئله بر آمده اند. همچون کتاب فلسفه علم کلام نوشته "ولفسن" که بیشتر تلاش خود را برای بیان تاثیرات نحله های دیگر همچون یهودیت و مسیحیت بر معتزله، گذاشته است.
براین نوع تحقیقات نیز اشکالاتی را وارد کرده اند. از جمله اینکه بسیاری بخاطر شباهت دو موضوع مطرح شده، تاثیر را استنباط کرده اند. به عنوان مثال به صرف اینکه مسئله اختیار انسان را قبل از معتزله، یحیای دمشقی مطرح کرده بود، نمی توان تاثیر را نتیجه گرفت، زیرا این گونه مسائل از آن مواردی است که ذهن هر انسانی را به خود مشغول می کند.
اما با وجود تمام اینها، بعضی تاثرات در میان معتزله غیر قابل انکار است. معتزله از فلاسفه یونان، اعم از ارسطویی و افلاطونی استفاده بسیاری کرده اند. در دوره خلافت حاکمان عباسی ترجمه کتب فلسفی ـ کلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. نزدیک به یک قرن پس از واصل بن عطا (از پیشگامان تفکر معتزلی) معتزلیان زیر نفوذ فلسفه یونانی، کلام مسیحی و یهودی قرار گرفتند. شهرستانی در بیان این تغییر شکل میگوید «شیوخ معتزله به مطالعه کتابهای فلسفی که در زمان مأمون ترجمه و شرح شده بود، پرداختند و روشهای فلسفی را با کلام در آمیختند.[12] همچنین عده ای قائل به تاثیر پذیرفتن معتزله از فلسفه هند و فلسفه ایران باستان نیز هستند.
معتزلیان چون راه غلبه بر حریف را در تمسک به روش طرف مخالف، علیه خود او می دانستند، لذا در شناخت روش و عقاید مخالفان بسیار تلاش کردند. این شناخت اگر چه با نیتی درست بوده، اما باعث نفوذ تعدادی از عقاید بیگانگان در درون آنها شد.
همچنین معتزلیان در درون عقاید آنان چیزهایی می یافتند که موجب کم شدن عطش عقل گرایی آنان در آن دوران می شد.[13]
اما تاثیرات معتزله به مراتب بیشتر از تاثرات آنها بوده است. آنها تلاش می کردند که با عقل، از مواضع دینی خود دفاع کنند. حتی بعضی ادعا کرده اند که هدف معتزله دفاع از دین توسط عقل بوده است. استفاده ای که آنان از عقل می کردند اگر چه مورد قبول بسیاری واقع نشد اما نقش خرد و تعقل در میان سنتی ها را متحول کرد.
همچنین بسیاری از مخالفان معتزله برای اینکه بتوانند در مقابل اینها از خود دفاع کنند مجبور به تلاش در زمینه هایی شدند که تا آن زمان بصورت جدی به آن فکر نکرده بودند. به عبارت دیگر بوجود آمدن موضوعات جدید و یا حکم های جدید در مسائل قدیمی بوسیله معتزله، تأملات بسیاری را در میان مخالفان آنها بوجود آورد. از جمله بحث صفات که به ادعای خود محدثین اصلا در میان صحابه بحثی درباره صفات به این گونه که در میان معتزله مطرح شده، مطرح نبوده ، بلکه بعدها این بحث بوجود آمده است. یا بحث از توحید که از آنچه قبلا بوده بسیار بزرگتر و پر محتواتر شد. معتزله همچنین اسلام و جامعه اسلامی آن زمان را در مقابل بسیاری از ملحدین و شبهات آنها، مسلح به سلاح عقل کردند. در مقابل پیروان ادیان الهی دیگر که در میان مسلمانان شبهات بسیاری را مطرح می کردند، ایستادگی کرده و با آنها مناظره های بسیاری می کردند.
[1]فرمانیان، مهدی، فرق تسنن ص 311، نشر ادیان، 1386،قم
[2] آذرنوش، آذرتاش فرهنگ معاصر عربی- فارسی-،نشر نی، 1379،تهران
[4]ا کوک، مایکل، مترجم نمایی، احمد، امر به معروف و نهی از منکر در اندیشه اسلامی، ص 323-،بنیاد پزوهش های آستان قدس رضوی،1386، مشهد
[5] کلینی، محمد بن یعقوب،کافی،ج1، ص 134،دار الکتب الاسلامیة،تهران،1404.
[6]اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، ص 82-، 1980
[7]فیومی، محمد ابراهیم، المعتزله تکوین العقل العربی ص 121-122-، دارالفکر العربی،2002، قاهره
[8] سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل ص 179-،الدار الاسلامیه، بیروت، 1991
[9] همان، ص 177
[10] فرق تسنن، ص 312
[11] المعتزله و الفکر الحر، ص 348-
[13] ابوزهره، محمد، مترجم ایمانی علیرضا، تاریخ مذاهب اسلامی ص 224- مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، 1384، قم