لطفا صبرکنید
24808
- اشتراک گذاری
اگر از دیدگاه آسیب شناسی به کلام و سکوت بنگریم، هر دوی آنها را دارای محاسن و معایبی ملاحظه خواهیم کرد که گاه تصمیم گیری در انتخاب یکی از آن دو را برایمان دشوار خواهد نمود. اما به صورت کلی و مطلق می توان گفت اگر کلام و سکوت را در محیطی بدون آفت بسنجیم، ارزش کلام بیش از سکوت خواهد بود؛ زیرا نشر معارف توسط انبیا و اولیا و نیز گسترش علم و دانش با سخن گفتن و کلام بوده نه با سکوت. البته از آن جایی که کلام، امری وجودی و سکوت، امری به ظاهر عدمی است، آفات بیشتری سخن و کلام را تهدید می کند.
براین اساس، روایاتی که سکوت را توصیه می نماید در ارتباط با مواردی است که در آنها کلام دارای آفتی است و چنین آفتی تنها با سکوت برطرف می شود.
طبیعی است که چنین روایاتی نمی توانند مجوزی برای سکوت مطلق بوده، بلکه در هر مورد باید حسب شرایط رفتار کرد.
موضوعاتی؛ نظیر مرز بین تملق و تواضع، تفاوت میان عزت نفس و تکبر، برتری حضور در اجتماع و یا انزوا، ... و انتخاب سکوت و یا کلام، از جمله مباحث کاربردی است که از یک طرف، جامعه دینی بدان نیاز داشته و از طرفی، مرزبندی دقیق میان آنها دشوار بوده و نیاز به بحث و بررسی های گسترده ای دارد.
به عنوان نمونه، در ارتباط با پرسشتان چنانچه خواهیم دید، گاه سکوت به ماه و کلام به خورشید تشبیه شده و گاه در نقطه مقابل، سکوت با طلا و کلام با نقره، همسان ارزیابی می شود که جمع بین آنها در نگاه اول، بسیار دشوار به نظر می رسد.
در این نوشتار، با توکل بر پروردگار، تلاش می کنیم تا به قدر توان، سکوت و کلام را در مقایسه با یکدیگر بررسی نماییم.
در این راستا، ابتدا چند روایت را مطالعه می کنیم که سکوت را برتر از کلام می داند و در ادامه با کمک آیات قرآن و دیگر روایات به این موضوع خواهیم پرداخت که آیا همواره چنین برتری وجود دارد و یا باید شرایط را در نظر داشت.
برخی روایات ناظر بر برتری سکوت:
1. مولای متقیان علی (ع) در سخنی حکمت آمیز، بیان می دارد: "آن که زیاد سخن می گوید، به ناچار دچار اشتباهات فراوانی خواهد شد و هر که اشتباهاتش بسیار شد، حیایش کم می شود و شخص بی حیا، بی تقوا نیز شده که بی تقوایی منجر به مرگ قلب می شود و هر که قلبش مرد، وارد دوزخ خواهد شد".[1]
2. امام صادق (ع) می فرماید: "در دیوان پروردگار، بنده با ایمان، تا آن زمان که ساکت است، همواره نیکوکار ارزیابی خواهد شد، اما زمانی که دهان به سخن گشود، ممکن است نیکوکار و یا گناهکار نگاشته شود".[2]
3. حضرتش به نقل از لقمان حکیم فرمودند که از نکات موجود در سفارشات ایشان به پسرش، این بود: "ای فرزندم! اگر گمان می کنی که قیمت سخن گفتن، هم طراز نقره است، پس بدان که ارزش سکوت، هم طراز طلا است".[3]
4. امام رضا (ع) می فرماید: "با آن که نادان نیستی، چه زیبا است که لب از سخن فرو بندی و هر آن که پرگویی کند، ناچار دچار لغزش های بسیاری خواهد شد".[4]
اگر فردی در مطالعات خود، تنها این دسته از روایات را مدنظر قرار دهد، شاید به این نتیجه برسد که سخن گفتن، امری ناپسند بوده و همواره باید مهر سکوت بر دهان نهاد، اما این تمام ماجرا نیست؛ زیرا از طرفی، برخی از موارد اشاره شده، پرگویی و بدزبانی را ناپسند دانسته و از طرف دیگر، چنانچه ملاحظه خواهیم کرد، روایات دیگری وجود دارند که سخن گفتن را برتر از سکوت می دانند. بر این اساس باید موقعیت های متفاوت را مورد بررسی قرار داده و سکوت و کلام را در هر یک از آنها مورد ارزیابی قرار داد. برخی از این موقعیت ها عبارت اند از:
1. شهادت و گواهی: بنابر تصریح قرآن کریم، گواهان نباید از ادای شهادت استنکاف کنند.[5]
امام صادق (ع) در بیان آیه فوق می فرماید: "برای هیچ فردی سزاوار نیست که اگر او را برای گواهی دادن به موضوعی که شاهد آن بوده، دعوت کنند، بگوید که من نمی توانم گواهتان باشم".[6] بر این اساس، می توان نتیجه گرفت که گواهی و شهادت، از مواردی است که سخن گفتن در آن، برتر از سکوت است.
البته گاهی به ندرت اتفاق می افتد که در آن نباید هر آنچه را دید بر زبان آورد، مانند زمانی که به عنوان نمونه، نگهداری قرآن از طرف حکومتی ظالم، جرم تلقی شده و مجازات سنگینی داشته باشد که در این صورت، حتی در صورت مشاهده آن نزد فردی، نباید علیه او گواهی داد.
2. نشر دانش و حکمت:
از مهم ترین آموزه های ادیان مختلف آن است که صاحبان دانش، به نشر و انتقال آن به دیگران همت ورزند و به تعبیر امام علی (ع) زکات دانش، منتشر کردن آن است.[7]
قرآن کریم، افرادی که به دلیل منافع شخصی، دانش خود را پنهان می دارند را مورد لعنت خدا اعلام می کند.[8]
اما آیا همواره باید تحت پوشش نشر دانش، دهان به سخن باز کرد و یا این که در برخی موارد، سکوت و خویشتن داری بهتر از سخن گفتن است. در این زمینه باید گفت که لزوم نشر دانش، شرایطی دارد، از جمله:
1-2. دانش کافی: انسان هر چه دانشمند هم باشد، اما تا دانش لازم را در ارتباط با موضوعی خاص به دست نیاورده، نباید خود را به عنوان بیانگر آن معرفی کند و به فرموده امیر المؤمنین (ع): "وقتی انسان توانایی سخنی حکمت آمیز را دارد، سکوت او ارزشی نخواهد داشت، همان گونه که سخن گفتن هنگام نادانی بی ارزش خواهد بود".[9]
به همین دلیل، سخن دانشمندان در رشته تخصصی خود ارزشمند بوده و در جهت مقابل، سکوت آنان در برابر موضوعاتی که اطلاع کافی از آن ندارند، از ارزش والاتری برخوردار خواهد بود.
2-2. وجود داوطلب برای کسب دانش: یک اندیشمند نباید همواره و حتی هنگامی که فردی مشتاق دانش او نیست، لب به سخن گشوده و بر این باور باشد که چنین رفتاری، وظیفه اجتماعی و دینی او است.
استاد سخنوران علی(ع) دراین زمینه می فرماید: "آفرین به دانشمندی که خویشتن دار است و چون از مرگ در هراس است، به آماده سازی و ذخیره سازی مشغول می باشد. اگر از او پرسشی شود، به خوبی پاسخ آن را خواهد داد، اما اگر دیگران ارزش او را ندانند، ساکت خواهد ماند. سخن او سنجیده است و سکوت او ناشی از نادانی نیست".[10]
می دانیم که نهج البلاغه ای که قرن ها است ادیبان و سخنوران و حکیمان را به اندیشه وا می دارد، جز بخش های کوچکی از آن، بازتابی از سخنان نغز و شیوای این بزرگ مرد الاهی تنها در مدت کوتاهی از زندگی او است و همگان می دانند که جامعه اسلامی، ده ها سال نتوانسته از حضور و وجود ایشان، بهره کافی ببرد و به عبارتی، پنج ششم از زندگانی ایشان بعد از پیامبر(ص) به سکوت نسبی و تنها یک ششم آن به کلام سپری شده است.[11]
البته مواردی هم وجود دارد که به دلیل نادانی حاکم بر جامعه، در نگاه اول، داوطلبی برای دانش مشاهده نمی شود، اما با پیش قدم شدن فردی در نشر آن، این اشتیاق برای بسیاری از افراد به وجود می آید که با بهره وری از سخن دانشمندان، با نادانی تحمیل شده بر خود به مبارزه برخیزند که در این زمان نیز سخن گفتن از وظایف یک دانشمند به شمار می آید.
حرکات اصلاحی پیامبران در تاریکی ها و جاهلیت ها، نماد برجسته ای از این امر است.
3-2. رعایت اعتدال: در برابر گفتار حقی که بر زبان می آید، افراد به دو گروه اصلی تقسیم می شوند. گروه اول، اشخاص منصفی هستند که با کمک عقل و دانش خود به بررسی آن پرداخته و در صورت انطباق سخن با عقل و فطرت خود، آن را می پذیرند. در مقابل، گروه دومی وجود دارند که به شدت بر عقاید خود پافشاری کرده و به هیچ عنوان، تسلیم حق نمی شوند. طبیعی است که ساکت ماندن و سخن گفتن در برابر چنین افرادی هیچ تفاوتی با هم نخواهد داشت و به تعبیر قرآن کریم: "وَ إِنْ تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدى لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أَ دَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنْتُمْ صامِتُون".[12]
البته در این میان، نکته ای قابل ذکر است و آن این که در پاره ای از موضوعات فرعی و جزئی، ممکن است برخی افراد قابل احترام، نه به دلیل لجبازی، بلکه به دلیل پیش فرض هایی که دارند، به سادگی زیر بار برخی سخنان منطقی نروند که در گفت وگو با این افراد نیز نباید از حد تعادل خارج شد؛ زیرا ممکن است به کدورت هایی بیانجامد.
دو گفتار حکمت آمیز از امام صادق (ع) در این زمینه عبارت است از:
یک: از خصلت های نیک آن است که حتی هنگامی که حق با تو است، در اثبات سخنت لجباز نباشی![13]
دو: برای اثبات سخن حق خود، نه در برابر افراد صبور، لجباز باش و نه در برابر افراد نادان؛ زیرا شخص صبور از تو آزرده خاطر شده و فرد نادان، تو را مورد اذیت و آزار قرار خواهد داد.[14]
3. سکوت و کلام در مقابل سخن دیگران:
1-3. در برابر سخن حق: طبیعتا سکوتی که نشانه ای از تأیید باشد، هنگام بیان سخن حق، ارزشمند خواهد بود که از نمونه های بارز آن می توان به سکوت هنگام تلاوت قرآن اشاره کرد.[15]
البته، اگر در پایان چنین سخنی، بر زبان آوردن پذیرش حقیقت، تأثیر بیشتری بر حضار داشته باشد، نباید از آن دریغ کرد.
2-3. در برابر عقیده باطل: اگر عقیده باطلی در جمعی مطرح شده و توانایی علمی مبارزه با آن وجود داشته و شرایط دیگر نیز فراهم باشد، مسلم است که شکستن سکوت ارزشمندتر خواهد بود و به تعبیر امام ششم (ع): "سخنی که بر اساس حق بیان شود، بهتر از سکوتی است که مهر تأیید بر باطلی بنهد".[16]
اما اگر دانش کافی برای مواجهه با عقیده باطل وجود نداشته باشد، سکوت و یا ترک مجلس مناسب تر است؛ زیرا چه بسا سکوتی که تأثیرگذارتر از دفاع نامناسب باشد.
در ضمن اگر موضع گیری در مقابل عقیده باطل منجر به رسیدن آسیب جانی و مالی به افراد با ایمان شود، باید ارزش دفاع را در مقابل آسیب های وارده سنجید و بر اساس نتیجه به دست آمده رفتار کرد.
3-3. در برابر با رفتار ناپسند دیگران: در میان جامعه، افرادی نیز وجود دارند که با رفتار و گفتار سفیهانه و بی منطق، تلاش می کنند تا طرف مقابل را به موضع گیری وادار کنند.
در بیشتر موارد، سخن گفتن در برابر چنین افرادی مفید نبوده و از باب "جواب ابلهان خاموشی است" گزینه سکوت مناسب تر به نظر می رسد.
اشعاری منتسب به امام علی(ع) نیز ناظر به همین موضوع است. ایشان می فرمایند:
و ذی سفه یواجهنی بجهل * و اکره ان اکون له مجیبا
یزید سفاهه و ازید حلما * کعود زاد فی الاحراق طیبا[17]
و چه بسا با سفیهانی روبرو شدم که سخنان بی منطقی خطاب به من گفته و من از پاسخ دادن به آنان ابا داشتم. آنها بر نادانی خود می افزودند و من مانند عودی بودم که هر چه می سوخت، خوشبوتر می شد.
4-3. دفاع از حق شخصی: پروردگار به انسان این آزادی را داده که در مقابل خطراتی که حقوق جانی، مالی و آبروی او را تهدید می کند، به دفاع برخیزد و در بیشتر موارد، این دفاع با سخن انجام می شود و نه با سکوت! وجود نهادهای قضائی در اسلام برای شنیدن سخن طرفین دعوا در همین راستا است، اما در همین مورد نه به عنوان وظیفه ای واجب، بلکه به عنوان توصیه ای اخلاقی سفارش شده که تا حد امکان از رویاروئی خودداری شود.
پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می فرمایند: "گذشت داشته باشید؛ زیرا گذشت جز عزت و احترام بیشتر، ارمغانی برایتان نخواهد داشت، پس از یکدیگر گذشت کنید تا پروردگار بر احترامتان بیفزاید".[18]
امام ششم (ع) نیز با تعبیری دیگر، همین موضوع را بیان می فرمایند: سه چیز از اموری است که در دو جهان، سودش به شما خواهد رسید: بخشش فردی که ستمی به شما روا داشته، ارتباط با آن که رابطه اش را با شما قطع کرده و صبر و تحمل در برابر آزاری که نتیجه نادانی دیگران است.[19]
بر این اساس، سخن گفتن برای دفاع از حقوق مشروع خود ایرادی ندارد، اما سکوت و گذشت در این گونه موارد تا جایی که امکان دارد، ارزشمندتر است.
4. سخن گفتن در مورد دیگران:
از سفارشات پیامبر اکرم (ص) به ابوذر آن است که همنشین خوب، بهتر از تنهایی است، اما تنهایی بهتر از همنشین بد می باشد... و سخن گفتن به نیکی، بهتر از سکوت بوده، اما سکوت بهتر از سخن گفتن به زشتی است.[20]
فرض های مختلفی را می توان در این ارتباط تصور کرد، از جمله:
1-4. سخن به نیکی و بزرگداشت دیگران: چنین سخنی ارزشمند بوده و نشان از نیت خیر افراد داشته که طبیعتا پاداش اخروی را نیز در بردارد.
2-4. سخن در ارتباط با تحقیر مؤمنان و یا شمارش کاستی ها و زشتی های آنان: این گونه سخنان حتی اگر منطبق با واقع باشد، از مصادیق غیبتی است که به تعبیر قرآن، مانند خوردن گوشت افراد غیبت شونده است.[21]
3-4. سخن صحیح اما نابجا: نکته قابل توجه آن است که هر سخن صحیحی که شاید در واقع ستایش دیگران هم باشد، نباید در جای نامناسب بر زبان آورد. یکی از راویان بیان می دارد که امام صادق (ع) را مشاهده کردم که ایشان دست خود را بر لب شخصی که دوست (و یا غلام) او بوده و "سالم" نام داشت، نهاده و به او می گفت که ای سالم! زبانت را نگهدار تا سالم بمانی و بیهوده (با سخن گفتن بی مورد)، عوام را علیه ما تحریک مکن.[22]
بر این اساس، ساکت ماندن و عدم اطلاع رسانی نسبت به عقاید و گفتار صحیح دیگران که با عقیده حاکم بر جامعه سازگار نیست و بیان آن، خطراتی را برای آنها به دنبال خواهد داشت، بهتر از مدح و ستایشی خواهد بود که در نهایت به ضرر آنان تمام شود.
5. سخن عادی:
در سایر موارد، سخن گفتن ایرادی ندارد، اما باید همواره مراقب زبان بود تا از خطرات و آسیب های احتمالی آن در امان باشیم.
امام صادق (ع) به جمعی از شیعیان خود سفارش می کند که مراقب زبان هایتان بوده و آن را از زیاده گویی و بدزبانی بازدارید.[23]
نتیجه نهایی:
ممکن است فرض های دیگری نیز مطرح شود که در آنها مقایسه ای بین سکوت و کلام انجام شود، اما در هر حال، نتیجه نهایی مباحث فوق را می توان در روایتی از امام سجاد(ع) مشاهده کرد که از ایشان در مورد سکوت و کلام پرسیدند که کدامشان ارزشمندتر است؟ ایشان در پاسخ فرمودند: هر کدام از آن دو، آفاتی دارد، اما اگر سخن گفتن و سکوت را در محیطی بدون آفت بسنجیم، سخن گفتن، ارزشمندتر از سکوت خواهد بود.
یکی از حضار، دلیل این برتری را از امام چهارم خواستار شد که ایشان در توضیح آن فرمودند: زیرا پروردگار، پیامبران و جانشینان آنها را میان مردم نفرستاده تا روزگار را به سکوت بگذرانند، بلکه به آنان دستور سخن گفتن ابلاغ فرمود...من هیچ گاه خورشید سخن گفتن را با ماه سکوت نخواهم سنجید.[24]
روایت دیگری از امام باقر (ع) ما را در رسیدن به نتیجه نهایی یاری خواهد کرد. ایشان سخنی از ابوذر را نقل می کنند مبنی بر این که زبان، کلید خوبی ها و کلید بدی ها است، پس همان گونه که طلا و نقره ات را با مهر زدن به خوبی نگهداری می کنی، چنین قفل و مهری را بر زبان خود نیز بگذار.[25]
بر این اساس، سخن گفتن برتر و ارزشمندتر از سکوت است، اما همان گونه که انسان بر منابع مالی خود مدیریت کرده و از آن در جای مناسب خود استفاده می کند، باید چنین مدیریتی را نیز بر زبان خود داشته باشد.
در قرآن می خوانیم: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا".[26]یعنی تنها با تقوای الاهی است که می توان قدرت تشخیص سره از ناسره را داشته و در هر مورد بر حسب وظیفه خود عمل کرد.
[1] نهج البلاغه، ص 536، حکمت 349، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[2] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 2، ص 116، ح 21، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.
[3] همان، ج 2، ص 114، ح 6.
[4] شیخ مفید، الاختصاص، ص 232، کنگره شیخ مفید، قم، 1413 هـ ق.
[5] بقره، 282"لا یأب الشهداء إدا ما دعوا".
[6] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 7، ص 379، ح 1.
[7] تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص 44، ح 131، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 هـ ش.
[8] بقره، 259.
[9] نهج البلاغه، ص 502، حکمت 182.
[10] تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص 48، ح 252.
[11] برخی دلائل سکوت امام علی(ع) در این مدت را می توانید در پرسش های 1351 و 1585 مطالعه فرمایید.
[12] اعراف، 193.
[13] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 2، ص 122، ح 6.
[14] همان، ج 2، ص 301، ح 4.
[15] در این زمینه، پرسش 2845 را ملاحظه فرمایید.
[16] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 396، ح 5844، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1413 هـ ق.
[17] دیوان امام علی، ص 71، انتشارات پیام اسلام، قم، 1369 هـ ش.
[18] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 2، ص 108، ح 5.
[19] همان، ج 2، ص 107، ح 3.
[20] شیخ طوسی، الامالی، ص 535، انتشارات دار الثقافة، قم، 1414 هـ ق.
[21] حجرات، 12.
[22] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 2، ص 113، ح 3.
[23] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 12، ص 193، ح 16063، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.
[24] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 2، ص 315، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403 هـ ق.
[25] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی ج 2، ص 114، ح 10
[26] انفال، 29.