لطفا صبرکنید
16315
در پاسخ به این پرسش باید گفت؛ به دلیل وجود انبوهی از حیوانات ریز و درشت در عالم خلقت - مانند نهنگهای به گل نشسته و حشرات ریزی که به زحمت دیده میشوند - دستور به خاککردن تمام حیوانات مرده، عملا دستور به امری محال خواهد بود و این دفنکردن تنها زمانی ارزش خواهد داشت که مردار حیوانات، بهداشت مناطق مسکونی را تهدید کند که عقل حکم به دفن و یا دور کردن آنها خواهد کرد؛ از اینرو نباید انتظار داشت تا توصیهای وجود داشته باشد که تمام حیوانات مرده را خاک کنید!
با این وجود، ممکن است یک حیوان به دلایلی خاص دارای نوعی از احترام شود که رها کردن جنازهاش سزاوار نباشد:
1. امام صادق(ع) میفرماید که امام سجاد(ع) هنگام شهادت به پسرش امام باقر(ع) فرمود: من با این شتر بیست بار حج رفتم و بر او تازیانهای نزدم. هرگاه این شتر جان سپرد، دفنش کنید تا درندگان گوشتش را نخورند؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: هر شتری که هفت بار در مکان عرفه توقّف کند، خداوند او را از چهارپایان بهشت قرار میدهد و نسلش را نیکو میگرداند. امام باقر(ع) نیز هنگامی که آن شتر جان داد، گوری برای او کند و دفنش کرد.[1]
2. گزارش شده است، بعد از رحلت امام سجاد(ع)، شتر آنحضرت به سمت قبرستان بقیع رفت و گردن خود را بر قبر آنحضرت(ع) میمالید. امام باقر(ع) کسی را فرستاد تا آن شتر را به جای خود برگرداند. اما آن حیوان دوباره به سوی بقیع برگشت و این عمل را سه مرتبه انجام داد. سرانجام آن حیوان بالای قبر امام سجاد(ع) آن قدر ایستاد تا جان داد. امام باقر(ع) دستور داد تا گودالی کندند و آن شتر را در آنجا دفن کردند.[2] شاید این گزارش و گزارش قبلی ناظر به یک ماجرا باشند.
3. شخصی از امام صادق(ع) پرسید: شخصی که کبوتری از کبوتران حرم را سر ببرد، وظیفهاش چیست؟ حضرتشان فرمود: باید فداء و عوض آنرا بپردازد. راوی پرسید آیا میتواند آنرا بخورد؟ امام(ع) فرمود: خیر! راوی پرسید: آیا میتواند بعد از بریدن سرش،آن حیوان کشتهشده را دور بیاندازد؟ حضرت(ع) فرمود: در این صورت، عوض و جریمه دیگری نیز بر عهدهی او خواهد آمد. راوی پرسید: پس چه کاری باید انجام دهد؟! حضرت فرمود: حیوان را باید دفن کند تا تنها یک عوض بر عهدهاش باشد.[3]
[1]. شیخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الأعمال، ص 50، قم، دار الشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، 1406ق.
[2]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب ع، ص 174، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[3]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 454، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.