لطفا صبرکنید
17801
- اشتراک گذاری
پیش از فارابى تقریباً همه مباحث فلسفى بر محور ماهیت دور مىزد و دست کم به صورت ناخودآگاه مبتنى بر اصالت ماهیت مى شد و در سخنانى که از فلاسفه یونان نقل شده نشانه روشنى بر گرایش به اصالت وجود به چشم نمى خورد، ولى در میان فلاسفه اسلامى؛ مانند فارابى، ابن سینا، بهمنیار و میرداماد چنین گرایشى مشاهده مىشود، بلکه تصریحاتى نیز می توان یافت.
از سوى دیگر، شیخ اشراق که عنایت خاصى به بازشناسى اعتبارات عقلى مبذول مى داشت، در برابر گرایش اصالت وجودى نیز موضع مىگرفت و مىکوشید با اثبات اعتبارى بودن مفهوم وجود، آن گرایش را ابطال کند هر چند در سخنان خود او نیز مطالبى یافت مىشود که با اصالت وجود سازگار است و با قول به اصالت ماهیت توجیه صحیحى ندارد.
به هر حال، صدرالمتألهین نخستین کسى بود که این موضوع را در صدر مباحث هستى شناسى مطرح ساخت و آن را پایه اى براى حل دیگر مسائل قرار داد. وى مىگوید من خودم نخست قائل به اصالت ماهیت بودم و سخت از آن دفاع مى کردم تا این که به توفیق الاهى به حقیقت امر پى بردم.
او قول به اصالت وجود را به مشائین و قول به اصالت ماهیت را به اشراقیین نسبت مىدهد، ولى با توجه به این که موضوع اصالت وجود قبلاً به صورت مسئله مستقلى مطرح نبوده و مفهوم آن کاملاً بیان نشده بود، به آسانى نمى توان فلاسفه را نسبت به آن به طور مشخص و قطعى دسته بندى کرد. مانند این که قول به اصالت وجود را از ویژگی هاى مکتب مشائى و قول به اصالت ماهیت را از خصایص مکتب اشراقى به شمار آورد، و به فرض این که این گروه بندى هم صحیح باشد، نباید فراموش کرد که اصالت وجود از طرف پیروان مشائین هم به گونهاى مطرح نشده که جایگاه راستین خود را در مسائل فلسفى بیابد و تأثیر آن در حل دیگر مسائل روشن گردد، بلکه ایشان هم غالباً مسائل را به صورتى طرح و تبیین کرده اند که با اصالت ماهیت سازگارتر است.[1]
استاد مطهری بر آن است که این مسئله اولین بار در زمان میرداماد و ملاصدرا به این صورت مطرح شده است که آیا اصالت با ماهیت است یا با وجود، منتها میرداماد با این که مشائی بوده، طرفدار اصالت ماهیت شده و ملاصدرا که شاگرد او بود ابتدا نظریه استاد را پذیرفته ولی بعد به شدت با آن مخالفت کرده است و طرفدار اصالت وجود شده است.[2]
تبعات قول به اصالت ماهیت:
یکی از ثمرات قول به اصالت وجود، امکان اثبات نظریه وحدت وجود است؛ چون اگر در عالم هستی اصل با وجود باشد، اثبات وحدت در جهان هستی عملی تر خواهد بود، بر خلاف قول به اصالت ماهیت که نوعاً با کثرت ها سر و کار دارد و کثرت ها را اصیل می شمارد.
پس اصالت ماهیت بیشتر به کثرت عالم نظر دارد و اصالت وجود به جنبۀ وحدت عالم نظر دارد. از همین روی برخی برای فرار از قول به وحدت وجود (برای نفی سنخیت بین وجود خدا و خلق)، به اصالت ماهیت گرائیده اند یا معتقد شده اند که اصل در مورد خدا وجود است و در مورد غیر خدا ماهیت. برخی هم با روشی دیگر بحث نموده و خدا را وجود صرف و غیر خدا را عدم یا در حکم عدم دانسته اند.
بنابر این، ملاحظه می شود که قول به اصالت وجود و اصالت ماهیت تأثیر مستقیمی در تحلیل ما از رابطه و نسبت بین جهان هستی با وجود خداوند خواهد داشت.
گفتنی است که این بحث از مباحث سنگین معرفتی است که بحث در مورد آن مستلزم شناخت همه مکاتب در کنار تأملات فلسفی و عرفانی است.
[1] ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 294-295، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1366 .
[2] ر.ک: مطهری، مرتضی، شرح مبسوط منظومه، ج1، ص 59، انتشارات صدرا، تهران.