لطفا صبرکنید
12730
- اشتراک گذاری
"بدعت" در لغت به معنای کار نو و بی سابقه است و در اصطلاح به معنای "ادخال مالیس من الدین فی الدین" است؛ یعنی نسبت دادن چیزی به دین در حالی که در واقع جزو دین و شریعت نیست و با هیچ یک از قوانین و مقررات اسلام هماهنگی و سازگاری نداشته باشد، از این رو؛ تطبیق مقررات کلی اسلام بر مصادیق جدید و تازه، بدعت نیست.
برای روشن شدن جواب توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم:
1. بدعت گذاری در دین[1] از گناهان کبیره است و در حرمت آن هیچ تردیدی نیست. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "کل محدثة بدعة و کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار"؛[2] ایجاد هر امری که سابقه در دین نداشته بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی در آتش است.
2. بدعت نوعی تصرف در دین، از طریق افزون یا کاستن شریعت است. بنابراین، آن جا که نوآوری، ربطی به دین و شریعت نداشته باشد، بلکه به عنوان یک مسئله عرفی و عادی انجام گیرد، بدعت نخواهد بود. مثلاً اگر ملتی روزی را برای خود به عنوان موسم شادی معین کند، اما نه به این قصد که شرع چنین دستوری داده است، چنین کاری بدعت نیست هرچند بایستی حلیت و حرمت آن از جهات دیگری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
از این جا روشن می شود که بسیاری از نوآوری های بشری در زمینه هنر، ورزش، صنعت، و ... از قلمرو بدعت اصطلاحی بیرون بوده و آنچه درباره آنها مطرح است، مسئله حلال و حرام بودن آنها از جهات دیگر است که خود ملاک و مقیاس خاص خویش را دارد.
3. منظور از امر تازه و بی سابقه در دین این است که با هیچ یک از قوانین و مقررات جزئی و کلی اسلام هماهنگی و سازگاری نداشته باشد و نتوان مقررات کلی اسلام را بر مصادیق جدید و تازه، تطبیق داد.[3]
توضیح این که: اساس بدعت در شرع به این نکته باز می گردد که چیزی را به عنوان یک امر شرعی که دین به آن فرمان داده به کار برند، در حالی که برای مشروعیت آن، اصل یا ضابطه ای در شرع وجود نداشته باشد، ولی هرگاه کاری را که انسان به عنوان یک عمل دینی انجام می دهد، دلیل شرعی (به صورت خاص، یا کلی و عام) بر مشروعیت آن وجود داشته باشد، آن عمل بدعت نخواهد بود. از این رو است که علامه مجلسی، عالم بزرگ شیعی می گوید: "و البدعة فی الشرع ماحدث بعد الرسول [بماانه من الدین] و لم یکن فیه نص علی الخصوص و لایکون داخلاً فی بعض العمومات"؛[4] بدعت در شرع، چیزی است که پس از رسول گرامی حادث شده و دلیل شرعی خاص یا عامی نیز بر جواز آن در کار نباشد.
ابن حجر عسقلانی، دانشمند مشهور اهل سنت، نیز می گوید: "البدعة ما احدث و لیس له اصل فی الشرع، و ما کان له اصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعة"؛[5] بدعت چیزی است که پدید آمده باشد و دلیلی حاکی از جواز آن در شریعت یافت نشود و آن چیزی که اصل و ریشه ای در دین دارد، بدعت نخواهد بود.
از بیان فوق، بسیاری از شبهات واهی که بر دست و پای برخی از افراد پیچیده است حل می شود. برای نمونه، انبوه مسلمانان جهان روز میلاد پیامبر اکرم (ص) را جشن می گیرند و گروهی این امر را بدعت می نامند! در حالی که طبق آنچه گفتیم، هرگز ملاک بدعت بر آن صادق نیست؛ زیرا به فرض هم که این نوع تکریم و اظهار محبت، در شرع وارد نشده باشد، ولی اظهار محبت به پیامبر گرامی اسلام و خاندان او (س) یکی از اصول مسلم اسلام است که این گونه جشن های مذهبی جلوه و مظهری از آن اصل کلی است. قرآن کریم می فرماید: "قل لااسالکم علیه اجراً الا المودة فی القربی"؛[6] بگو من برای ابلاغ رسالت پاداش نمی طلبم مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکان.
و پیامبر گرامی (ص) فرمود: "لایؤمن احدکم حتی اکون احب الیه من ماله و اهله و الناس اجمعین"؛[7] هیچ کدام از شما مؤمن نخواهید بود، مگر آن که من نزد او از فرزندان و تمامی مردم محبوب تر باشم. و این اصل می تواند در شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان، برای خود جلوه ها و مظاهری پیدا کند. گرفتن جشن در موالید، جنبه یادآوری نزول رحمت و برکت خدا در آن ایام و شکرگزاری به درگاه الاهی را دارد و این امر (جشن در روز نزول رحمت)، در شرایع پیشین نیز سابقه داشته است، چنان که به صریح قرآن، حضرت عیسی (ع) از خدای متعال درخواست کرد مائده از آسمانی بر وی و جمع یارانش فرو فرستد تا روز نزول مائده را او و پیروانش در توالی نسل ها عید گیرند.
قال عیسی بن مریم: "اللهم ربنا انزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا و آیة منک".[8]
علاوه این که باید توجه نمود که روایات ائمه (ع) به حکم حدیث متواتر ثقلین، از مصادر شریعت و دلایل احکام دینی به شمار می رود. بنابراین، پیروی از گفتار آنان پیروی از دین است و مشمول عنوان بدعت گزاری در دین نخواهد بود.
4. با دقت در معنای بدعت مطلب مهمی که اهمیت به سزایی در مسائل فرهنگی و سیاسی و اجتماعی دارد، به دست می آید و آن این که باطل هیچ وقت در چهره ی اصلی خود طالب و خریدار ندارد؛ چون پوچ و تو خالی است، پس برای جلب توجه باید خود را به شکل و رنگ حقیقت درآورد، و حقیقت نما گردد؛ چون همه انسان ها بلکه تمام موجودات طالب حقیقت و واقعیت اند و در طول تاریخ یکی از مهم ترین حوزه ی فعالیت جبهه باطل، در حوزه ی فرهنگ بوده تا بتواند از این طریق چهره زشت خود را زیبا و واقعی جلوه دهد.
قرآن کریم در بیش از 20 مورد از این حربه جبهه باطل تعبیر به "تزین" (زیبا جلوه دادن) می نماید. مثلاً می فرماید: "و زیّن لهم الشیطان اعمالهم"؛[9] شیطان اعمال آنها را در نظرشان زیبا جلوه داده است. یا فرمود: "افمن زیّن له سوء عمله فراه حسنا..."[10]؛ آیا کسى که عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زیبا میبیند (همانند کسى است که واقع را آن چنان که هست مییابد)؟!
به همین جهت یکی از ابزار مهم، حاکمان ظالم و استعمارگران از گذشته ی دور تاریخ تا به امروز، دین سازی و ایجاد مذاهب جدید و ایده های گوناگون است تا بتوانند به این وسیله در برابر ادیان الهی مقاومت کنند و جبهه ی حق را به چالش بکشانند.
البته بررسی دقیق روش های مختلف تبلیغات دشمن و کشف و معرفی چهره پنهان باطل در میان چهره های به ظاهر زیبا و فریبنده کار آسانی نیست. کسانی قادر بر چنین کاری هستند که از توانایی بالای علمی و فکری برخوردار باشند. شاید فلسفه و سر این که در اسلام مجالست و هم نشینی باعلماء مورد تاکید فراوان قرار گرفته[11] همین باشد که در اثر ارتباط با دانشمندان واقعی انسان از خطر انحراف حفظ می شود.
5. نکته ی چهارم این که هیچ گاه نباید انحراف را فقط در مراحل ابتدای آن مورد بررسی قرار داد، بلکه باید استمرار این انحراف را در طول آینده ی زمان نگریست، همان طورکه فاصله مقداری زاویه انحراف در مسائل هندسی، در ابتدا اصلاً قابل توجه نیست، ولی وقتی امتداد یافت همان فاصله کم به صدها یا هزاران کیلومتر، تبدیل خواهد شد.
از این جا فلسفه و سرّ اهتمام به فقه سنتی- که روش متداول در حوزه های علمیه است- و لزوم تبعیت از مراجع تقلید، فهمیده می شود، و این که چرا این روش مورد تایید ذوات نورانیه ائمه (ع) قرار گرفته است[12]. این روش مستحکم ترین روش عقلی و عقلایی برای دریافت و فهم حقایق متون دینی است.[13]
در هر حال بدعت گذاری در دین دارای آثار مخرب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است و مهم ترین عامل تخریب دین در جامعه است. شاید به خاطر همین عواقب و آثار بوده است که پیامبر (ص) دستور تخریب مسجد ضرار را داده اند.[14]
چرا که قرآن در این باره فرموده است: "کسانی که مسجدی ساختند برای زیان رساندن (به مسلمانان) و (تقویت) کفر، و تفرقه افکنی میان مؤمنان، و کمینگاه برای کسی که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود؛ آنها سوگند یاد می کنند که جز نیکی و خدمت نظری نداشته ایم، اما خداوند گواهی می دهد که آنها دروغ گو هستند".[15]
[1] چیزی را به دین نسبت دادن در حالی که در واقع جزو دین نیست.
[2] بحارالانوار، ج 2، ص 263؛ مسند، احمد حنبل، ج 4، ص 126.
[3] با استفاده از، منشور عقاید، جعفر سبحانی، ص 219 به بعد.
[4] بحار، ج 74، ص 202.
[5] فتح الباری، ج 5، ص 156.
[6] شوری، 23.
[7] جامع الاصول، ج 1، ص 238.
[8] مائده، 114.
[9] نحل، 24.
[10] فاطر، 8.
[11] کافی، ج 1، باب مجالسة العلماء و صحبتهم.
[12] وسائل الشیعة، ج 18، ص 19، از امام صادق (ع) روایت می کند: "من کان منکم قد روی حدثینا و نظر فی حلالنا و حرامنا عرف احکامنا... فانی قد جعلته حاکماً"؛ کسی که گفتار ما را روایت کند و در حلال و حرامی که ما بیان کردیم مطالعه کرده و آنها را شناخته است... چنین شخصی را من حاکم قرار داده ام.
شیخ صدوق، در کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 844، از امام عصر (عج) روایت می کند: "واما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة احادثینا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله". در حوادثی که واقع می شود به راویان احادیث ما مراجعه کنید؛ چراکه آنان حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
[13] برای اطلاع به کتاب های اصول فقه و کتب فقهی استدلالی مراجعه بفرمایید.
[14] سیره ی ابن هشام، ج 2، ص530؛ بحارالانوار، ج 20، ص 253.
[15] توبه، 107.