لطفا صبرکنید
20001
- اشتراک گذاری
منافقان، گروهی هستند که، در دل خدا و آخرت را باور ندارند، ولی در ظاهر خود را نزد مسلمانان صاحب ایمان وانمود می کنند. با توجه به صفات منافقان در قرآن کریم، آنها نماز و زکات را قبول ندارند و اگر نماز و یا کار نیکی را انجام دهند، با نیت پاک و با اخلاص نبوده، بلکه از روی ریا و تظاهر به دینداری است.
منافقان علاوه بر این که از صرف مال خود در امور اجتماعی خودداری می کنند، دیگران را هم از این مسیر منع می کنند. طبق فرموده پیامبر؛ منافق دارای سه نشانه است: هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید، و زمانی که وعده بدهد تخلف می کند و چون امین شمرده شود خیانت می ورزد.
نفاق، یعنی دورویی، مخالفت ظاهر و باطن و دو چهره، و منافق کسی است که کفر خویش را پنهان دارد و خلاف آن را آشکار سازد.[1] منافقان، گروهی هستند که در دل خدا و آخرت را باور ندارند، ولی در ظاهر خود را نزد مسلمانان صاحب ایمان وانمود می کنند.[2]
اسلام در یک مقطع خاص تاریخی خود با گروهی روبه رو شد که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صریح. این گروه را قرآن به عنوان «منافقان» یاد می کند. این افراد در صفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند، و خطر بزرگی برای اسلام و مسلمانان محسوب می شدند، و از آن جا که ظاهر اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود، ولی قرآن نشانه های دقیق و زنده ای برای آنها بیان می کند که خط باطنی آنها را مشخص می سازد.[3] این گروه پس از مهاجرت پیامبر به مدینه تشکیل شد و رئیس منافقان، «عبدالله بن أبی» بود.[4]
اوصاف منافقان:
در قرآن کریم و در روایات ویژگی هایی برای منافقین بیان شده است که اصلی ترین آنها عبارت اند از:
1. در دل، خدا و آخرت را باور ندارند، ولی در ظاهر خود را نزد مسلمانان صاحب ایمان وانمود می کنند، تا از احکام اسلام که به نفعشان تمام می شود؛ مانند طهارت، ازدواج، ارث و غیره برخوردار شوند: «بعضی از مردم هستند که می گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم، در حالی که ایمان ندارند».[5]
2. ادعای اصلاح طلبی دارند در حالی که مفسد واقعی هستند: «هنگامی که به آنها گفته شود در روی زمین فساد نکنید می گویند ما فقط اصلاح کننده ایم!؛ بدانید اینها همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان هم نمی فهمند»[6]
3. برای رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد می شوند: « به خدا خدعه و نیرنگ زنند در حالی که در همان لحظات که در صدد چنین کاری هستند در یک نوع خدعه واقع شده اند؛ زیرا برای بدست آوردن سرمایه های ناچیزی سرمایه های بزرگ وجود خود را از دست می دهند ».[7]
4. آنها از خدا دورند و از راز و نیاز با او لذت نمی برند: «هنگامی که به نماز برخیزند سرتاپای آنها غرق کسالت و بی حالی است».[8]
پیامبر اکرم (ص) می فرماید: منافق دارای سه نشانه است: هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید، و زمانی که وعده بدهد تخلف می کند و چون امین شمرده شود خیانت می ورزد.[9]
امام حسین (ع) در اوصاف منافقان می فرماید: از هر چیزی که از آن عذرخواهی می کنی بپرهیز؛ زیرا مؤمن، بدی نمی کند و عذرخواهی هم نمی کند، ولی منافق هر روز بدی می کند و عذرخواهی می نماید.[10]
البته، نفاق، هم مانند سایر رذایل اخلاقی دارای مراتبی است و آنچه از نفاق در روایات ذکر شده، به صورت مرتبه شدید و ضعیف از نفاق است.
اعتقادات و دیدگاه های منافقان:
نفاق و دورویی منافقان، در عقیده و در گفتار و در کردار او اثر گذاشته و دیدگاه هایی را به وجود می آورد. پس صورت های نفاق عبارت اند از:
1. نفاق در عقیده: مانند کسی که به زبان مدعی اسلام و مسلمانی است، ولی مسلمان شناخته نمی شود و یا تظاهر به ایمان می کند؛ ولی مؤمن شمرده نمی شود.
2. نفاق در گفتار: مانند کسی که سخنی می گوید؛ ولی خود در دل بدان اعتقاد ندارد. با این بیان دروغ گو منافق است؛ زیرا که زبان و دلش یکی نیست. و در روایتی از حضرت رسول اکرم (ص) یکی از نشانه های نفاق دروغ گویی شمرده شده است.[11]
3. نفاق در کردار: مانند کسی که عمل ظاهرش با نیت باطنی او متفاوت و متضاد است. همچون کسی که در ظاهر خود را نماز خوان و یا امانتدار نشان می دهد؛ ولی در واقع بی نماز و خائن است.[12]
اعتقادات و آموزه های منافقان از صفات آنها در قرآن کریم دانسته می شود که به برخی از آنها اشاره می گردد:
الف. منافقان چون به خدا و روز قیامت ایمان ندارند، اگر نماز و یا کار نیکی را انجام دهند، با نیت پاک و با اخلاص نبوده، بلکه از روی ریا است؛ یعنی تمام انگیزه و تحرک آنها در این عمل، جلوه دادن و اظهار دینداری برای مردم است، تا آبرو و منزلتی پیدا کنند؛ چنانچه قرآن مجید می فرماید: «و هنگامی که به نماز ایستند از روی کسالت می ایستند، در برابر مردم ریا می کنند».[13] و این نفاق با خدا در عبادات است.[14] پس طبق این آیه شریفه، منافقان، در اصل، نماز را قبول ندارند. و این نفاق در کردار است.
ب: خود را عاقل تر، عالم تر و هوشیارتر از همه مردم و مؤمنان می دانند؛[15] قرآن کریم می فرماید: «...می گویند آیا ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم؟!»[16] و این نفاق در عقیده است و دلیل عاقل تر دانستن خود، آن عقیده ای است که نسبت به مسائل دینی و اجتماعی دارند.
ج: زکات مال خود را نمی دهند و در دل خود آن را قبول ندارند؛ چنانچه در سوره توبه می خوانیم: «و برخی از ایشان (منافقان) کسانی اند که با خداوند عهد کرده بودند اگر خداوند از کرم خود به ما مالی عطا کند، حتماً زکات می دهیم و از شایستگان و نیکوکاران خواهیم بود و چون خداوند از کرم خود به ایشان مالی داد، بخل ورزیده، روی گردانیدند در حالی که اعراض کننده بودند، خداوند به سزای این خلف وعده ای که کردند و دروغ می گفتند، در دلهایشان نفاق انداخت تا روزی که دیدارش کنند».[17] و این هم نفاق در کردار است.
منافقان علاوه بر این که خود از صرف مال در امور اجتماعی خودداری می کنند، دیگران را هم از این مسیر منع می کنند و قرآن کریم این کارشان را این طور بیان می فرماید: «آنان (منافقان) کسانی هستند که می گویند: بر افرادی که نزد رسول خدا هستند چیزی انفاق نکنید، تا از اطراف او پراکنده شوند با این که خزاین و گنجینه های زمین و آسمان ها از خداست، ولی منافقان نمی فهمند».[18]
بنابراین، نظر و دیدگاه منافقان در مورد نماز و زکات این است که، نماز را به جا می آورند، ولی در دل آن را قبول ندارند، بلکه از روی ریا انجام می دهند و ریا هم باطل کننده عبادت است؛ و زکات را هم خود نمی پردازند و قبول ندارند، دیگران را هم منع می کنند. و هر دو جزء نفاق در کردار شمرده می شود.
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص93 و97، دارالکتب الاسلامیة، چاپخانه مروی، چاپ بیست و یکم، 1365؛ دستغیب شیرازی، سید عبدالحسین، قلب سلیم، ص 69، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، 1387؛ حسینی دشتی، سید مصطفی، معارف و معاریف (دانستنیهای اسلامی)، حرف «میم»، کلمه منافق؛ جزری، مجدالدین ابوالسعادات مبارک بن محمد، (ابن اثیر)، النهایة، ج 5، ص 98، چاپ چهارم، قم، بی تا.
[2] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 93 و 97؛ قلب سلیم، ص 69؛ معارف و معریف، کلمه منافق.
[3] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 93.
[4] . سبحانی، جعفر، تفسیر سوره منافقون (دوست نماها)، ص13- 18، (با تلخیص)، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ چهارم، 1386.
[5] . بقره، 8.
[6] . بقره، 11و12.
[7] . نساء، 142.
[8] . نساء، 142.
[9] . شیخ عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246، چاپخانه علمیه، قم.
[10] . حرانی، ابومحمد حسن، تحف العقول، ص 177؛ موسوی، سید مصطفی (آل اعتماد)، لمعة من بلاغة الحسین، ص 122، چاپ اعلمی، کربلا.
[11] . تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 246.
[12] . مکارم شیرازی، ناصر، امثال القرآن (مثال های زیبای قرآن)، تهیه و تنظیم علیان نژادی، ابوالقاسم، ص 32، انتشارات نسل جوان، چاپخانه مدرسة الامام امیر المؤمنین(ع)، چاپ اول، 1378.
[13] . نساء، 142.
[14] . قلب سلیم، ص 73.
[15] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 95.
[16] . بقره، 13.
[17] . توبه، 76 و77.
[18] . منافقون، 7.