لطفا صبرکنید
35231
- اشتراک گذاری
مفسران در تفسیر این آیه و نیز دیگر آیات مشابه، نظریات متفاوتی بیان کرده اند. جمع زیادی از مفسران پیشین در تفسیر این آیه اصرار بر حفظ ظاهر آیه دارند، ولی آلوسی در تفسیر خود اشکالاتی را بر این گونه تفاسیر وارد و جواب آنها را نیز بیان کرد.
بعضى هم مانند نویسنده «تفسیر فى ظلال» از این آیات و مانند آن به عنوان این که اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست، به راحتى گذشتند. عده ای هم از ظاهر آیات فراتر رفته و گفتند منظور از آسمان که جایگاه فرشتگان است، یک عالم ملکوتى و ما وراء طبیعى است، و از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان براى استراق سمع و پرتاب کردن شهاب ها به آنها، این است که آنها مىخواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با استفاده از انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند، مىرانند.
آیه نهم سوره جن به نقل از جنیان بیان می دارد: «وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً».[1] و این که ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مىنشستیم، امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابى را در کمین خود مىیابد.
قبل از بیان تفسیر لازم است معنای چند واژه کلیدی را بدانیم:
یک. استراق سمع: استراق از ماده "سرقت" به معنای دزدى است؛[2] سرقت یعنى این که مال کسى را به طور مخفیانه ببرند و صاحب مال متوجه نشود، اما استراق سمع به معنای دزدى کلام است؛ یعنی وقتی که دو نفر با هم آهسته صحبت می کنند و می خواهند کسى متوجه نشود، شخصى در خفا به کلام آنها گوش فرا دهد و این یکى از گناهان بزرگ است.[3]
دو. شهاب: در لغت به معنای شعله ای از آتش است که زبانه می کشد.[4]
سه. رصد: در لغت به معانی آماده برای مراقبت، در کمین بودن و کمین کننده آمده است.[5]
مضمون همین آیه در دو سوره دیگر قرآن نیز تکرار شده است:
یک. سوره صافات؛ "مگر آنها که در لحظهاى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب مىکند"![6]
دو. سوره حجر؛ "مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مبین» او را تعقیب مىکند (و مىراند)".[7]
آیه سوره جن و همچنین دو آیه دیگر اشاره شده، از آیاتى هستند که مفسران در تفسیر آن بسیار سخن گفته و برداشت های متفاوتی از آن کرد ه اند، از جمله:
1. بعضى مانند نویسنده «تفسیر فى ظلال» به راحتى از این آیات و مانند آن گذشته و به عنوان این که اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست و باید به آنچه در عمل واقعى ما در این زندگى مؤثر است بپردازیم به تفسیر اجمالى قناعت کرده، و از توضیح و تبیین این مسئله صرف نظر نموده است.
او با اعتراف به ناتوانی درک این حقایق، مىگوید: «شیطان و چگونگی استراق سمع او و همچنین این که شیطان چه چیزی را استراق سمع می کند؟! از غیب هاى الاهى است که از خلال نصوص نمىتوان به آن دست یافت، و پرداختن به آن نتیجهاى ندارد؛ زیرا بر اعتقادات ما چیزى نمىافزاید، و جز اشتغال فکر انسان به امرى که به او ارتباط خاصى ندارد و او را از انجام عمل حقیقی او در این زندگى باز مىدارد ثمرهاى نخواهد داشت».[8]
صاحب تفسیر نمونه در پاسخ چنین برداشتی می نویسد: «البته نباید تردید داشت که قرآن یک کتاب بزرگ انسان سازى و تربیت و حیات است، اگر چیزى ارتباط با زندگی انسان ها نداشته باشد مطلقا در آن مطرح نخواهد شد، همه آن درس زندگى است، چرا که قرآن نور و کتاب مبین است و براى فهم و تدبر و هدایت مردم نازل شده است، پس چگونه فهم این آیات به ما ارتباطی ندارد؟ به هر حال ما این طرز موضعگیرى را در برابر این گونه آیات و مانند آن نمىپسندیم».[9]
2. جمع قابل توجهى از مفسران، مخصوصا مفسران پیشین، اصرار دارند که معناى ظاهرى آیات را کاملا حفظ کنند ایشان می گویند:
«سماء» اشاره به همین آسمان است، و «شهاب» اشاره به همین شهاب است (همین سنگریزههاى سرگردانى است که در این فضاى بی کران در گردش اند و گاهی در حوزه جاذبه زمین قرار مىگیرند و به سوى زمین کشیده مىشوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، داغ و سوزان و شعلهور و خاکستر مىشوند) و «شیطان» همان موجودات خبیثه متمرد هستند که مىخواهند به آسمان ها بروند و گوشهاى از اخبار این عالم ما که در آسمان ها منعکس است را، از طریق استراق سمع (گوش دادن مخفیانه) دریابند، و به دوستان خود در زمین برسانند، ولى شهاب ها همچون تیر به سوى آنها پرتاب مىشوند و آنها را از رسیدن به این هدف باز مىدارند.[10]
آلوسى در «روح المعانى» بعد از ذکر این تفسیر ظاهری، اشکالات مختلفى را که با در نظر گرفتن هیئت قدیم و افلاک پوست پیازى و امثال آن متوجه این تفسیر مىشده به تفصیل بیان کرده و به پاسخ آن پرداخت. برای دریافت توضیحات به تفسیر ایشان مراجعه شود.[11]
3. صدر آیه 9 جن اگر با آیه قبلى ضمیمه شود، این معنا استفاده مىشود: «پر شدن آسمان از نگهبانان قوی اخیرا پیش آمده، و قبلا چنین نبوده، بلکه جنیان آزادانه به آسمان بالا مىرفتند، و در جایى که خبرهاى غیبى و سخنان ملائکه به گوششان برسد مىنشستند». و از ذیل آیه که با "فاء" تفریع فرموده: «فمن ...» استفاده مىشود که جنیان خواستهاند بگویند از امروز هر کس از ما بخواهد در آن نقطههاى قبلى آسمان به گوش بنشیند، تیرهاى شهابى را مىیابد که از خصوصیاتش این است که تیراندازى در کمین دارد.
در نتیجه از مجموع دو آیه مربوط به این ماجرا به دست مىآید که: جنیان به یک حادثه آسمانى برخوردهاند، حادثهاى جدید که مقارن با نزول قرآن و بعثت خاتم الانبیاء (ص) رخ داده، و آن عبارت از این است که با بعثت آن جناب، جنیان از تلقى اخبار غیبى آسمانى و استراق سمع براى به دست آوردن آن ممنوع شدهاند.[12]
علامه طباطبایی در جایی دیگر می گوید: «آنچه به عنوان یک احتمال مىتوان در این جا گفت این است که این گونه بیانات در کلام الاهى از قبیل امثالى است که براى روشن شدن حقایق غیر حسى در لباس حسى ذکر مىشود، همان گونه که خداوند مىفرماید: «اینها مثال هایى است که براى مردم مىزنیم و جز عالمان آنها را درک نمىکنند».[13] و امثال این تعبیرات در قرآن فراوان است، مانند عرش، کرسى، لوح، کتاب.
بنابراین، این گونه می توان مطرح کرد که منظور از آسمان که جایگاه فرشتگان است، یک عالم ملکوتى و ما وراء طبیعى است، و از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان براى استراق سمع و پرتاب کردن شهاب ها به آنها آن است که آنها مىخواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند مىرانند.[14]
از میان تفسیر های متفاوت ارائه شده، به نظر می آید که موارد مطرح شده از مشهورترین اقوال در تفسیر این آیه و آیات مشابه باشد.
[1] جن، 9.
[2] لسان العرب، ج10، ص156.
[3] طیب، سید عبد الحسین، اطیب القرآن، ج 8، ص20، انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، 1378ش.
[4] راغب، مفردات فی غریب القرآن، ج 1، ص 465.
[5] قاموس قرآن، ج 3،ص 101.
[6] "إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ".
[7] "إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ".
[8] شاذلی، سیدبن قطب، تفسیر فی ظلال قرآن، ج 4، ص2133، ناشر دارالشروق، چاپ هفدهم، بیروت، 1412ق.
[9] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص43، دارالکتب اسلامیه، چاپ اول، تهران،1374ش.
[10] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 11، ص 43.
[11] آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج 7، ص 270، دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، بیروت، 1415ق.
[12] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی، ج 20، ص 64.
[13] عنکبوت، 43، «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ».
[14] المیزان، ج 17، ص187 ـ 186.