لطفا صبرکنید
بازدید
12489
12489
آخرین بروزرسانی:
1393/01/25
کد سایت
id23140
کد بایگانی
49069
نمایه
انکار خدا و تمسخر پیامبران علت عذاب قوم عاد
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
تفسیر آیات 26 و 27 و 28 سوره احقاف چیست؟ آیا رابطهای بین این آیات وجود دارد؟
پرسش
موضوع و تفسیر آیات 26 و 27 و 28 سوره احقاف چیست؟ آیا رابطهای بین این آیات وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت باشد رابطه آن چیست؟
پاسخ اجمالی
برای این آیات شأن نزولی ذکر نشده است. این آیات خطاب تهدید آمیز به کفار مکه و بت پرستان است. این آیات در حقیقت نتیجهگیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مىگفت.
خداوند در این آیات مشرکان مکه را مخاطب قرار داده، با بیان سرنوشت قوم عاد به آنها درس عبرت میآموزد و میفرماید ای جمعیت قریش، جماعت عاد از نظر تمکن مادی در وضعى بودند که شما نیستید، و نیز به وسائل درک و تشخیص و همه حیلههایی که هر انسانى براى دفع ناملایمات و پرهیز از حوادث مهلک و خانمان برانداز متوسل به آنها مىشود مجهز بودند، ولى نه آن امکانات و نه آن ابزار درک و تشخیص و نه آن حیلهها، هیچیک دردى از آنها دوا نکرد، با این حال اگر شما به جرم انکار آیات خدا گرفتار آن حوادث شوید، چه دارید که شما را از عذاب خدا در امان نگه دارد.
ما اقوام سرکشى را که در اطراف شما زندگى مىکردند هلاک کردیم. مردمی که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریباً در گرداگرد جزیرة العرب جایگاهشان بود. در همین منطقه زندگى داشتند و بر اثر گناهان زیاد، سرکشی و کفر، به عذابهاى گوناگون گرفتار شدند. هر یک از اینها آیینه عبرتى بودند، و هر کدام شاهد و گواهی گویا، چگونه با اینهمه وسائل بیدارى باز بیدار نمىشوند؟ خداوند در ادامه آنها را مورد سرزنش قرار داده و شدیداً هشدار میدهد که پس چرا معبودانى را که برگزیدند به گمان اینکه آنها را به خدا نزدیک مىکنند، در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند.
خداوند در این آیات مشرکان مکه را مخاطب قرار داده، با بیان سرنوشت قوم عاد به آنها درس عبرت میآموزد و میفرماید ای جمعیت قریش، جماعت عاد از نظر تمکن مادی در وضعى بودند که شما نیستید، و نیز به وسائل درک و تشخیص و همه حیلههایی که هر انسانى براى دفع ناملایمات و پرهیز از حوادث مهلک و خانمان برانداز متوسل به آنها مىشود مجهز بودند، ولى نه آن امکانات و نه آن ابزار درک و تشخیص و نه آن حیلهها، هیچیک دردى از آنها دوا نکرد، با این حال اگر شما به جرم انکار آیات خدا گرفتار آن حوادث شوید، چه دارید که شما را از عذاب خدا در امان نگه دارد.
ما اقوام سرکشى را که در اطراف شما زندگى مىکردند هلاک کردیم. مردمی که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریباً در گرداگرد جزیرة العرب جایگاهشان بود. در همین منطقه زندگى داشتند و بر اثر گناهان زیاد، سرکشی و کفر، به عذابهاى گوناگون گرفتار شدند. هر یک از اینها آیینه عبرتى بودند، و هر کدام شاهد و گواهی گویا، چگونه با اینهمه وسائل بیدارى باز بیدار نمىشوند؟ خداوند در ادامه آنها را مورد سرزنش قرار داده و شدیداً هشدار میدهد که پس چرا معبودانى را که برگزیدند به گمان اینکه آنها را به خدا نزدیک مىکنند، در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند.
پاسخ تفصیلی
قبل از شروع تفسیر آیات مورد پرسش باید گفت برای این آیات شأن نزولی بیان نشده است.
1. قرآن کریم در ارتباط با قوم عاد میفرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتى دادیم که به شما ندادیم، و براى آنان گوش، چشم و دل قرار دادیم (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها، نه چشمها و نه عقلهایشان براى آنان هیچ سودى نداشت؛ چرا که آیات خدا را انکار مىکردند و سرانجام آنچه را استهزا مىکردند بر آنها وارد شد.[1]
این آیات خطاب تهدید آمیز به کفار مکه و بت پرستان است. این آیات در حقیقت نتیجهگیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مىگفت.
خداوند در این آیات مشرکان مکه را مخاطب ساخته، مىفرماید: «ما قوم عاد را قوت و قدرتى دادیم که به شما ندادیم». هم از نظر قدرت جسمانى از شما نیرومندتر بودند، هم از نظر مال، ثروت و امکانات مادى از شما تواناتر، اگر بنا بود قدرت جسمانى، مال و ثروت، و تمدن مادى، بتواند کسانى را از چنگال کیفر الهى رهایى بخشد، نباید قوم عاد همچون خار و خاشاک در برابر تندباد به هر سو پرتاب شوند، و از آنها جز منازل درهم ریخته چیزى باقى نماند. این آیه در حقیقت شبیه همان چیزى است که در سوره «فجر» در باره همین قوم عاد آمده است: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ* إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ* الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»؛[2] آیا ندیدى پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ آن قوم بلند قامت، و داراى عمارتهاى مرتفع، آن قوم و قبیلهاى که مثل و مانند آنها در شهرها آفریده نشده بود.
یا مانند آنچه در آیه 36 سوره «ق» آمده است: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً»؛ چه بسیار اقوامى را که قبل از آنها هلاک کردیم که از این گروه نیرومندتر و بیشتر بودند.
یعنی از شما نیرومندترها در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نیاوردند، تا چه رسد به شما که از هر جهت از آنها ضعیفترید.
در ادامه آیه مىافزاید: «ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم». آنها از نظر درک، شعور و تشخیص واقعیتها نیز قوى و نیرومند بودند، مطالب را به خوبى درک مىکردند، و از این نعمتهای خدادادی در تأمین مقاصد مادى خود کاملاً بهره مىگرفتند، ولى گوش، چشم و نه عقلشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هیچوجه سودى نبخشید؛ چرا که آیات خدا را انکار مىکردند و سرانجام آنچه را مسخره مىکردند بر آنها وارد شد.
قوم عاد هم مجهز به وسائل مادى بودند، و هم وسائل درک حقیقت، اما از آنجا که از سر لجاجت و استکبار با آیات الهى برخورد مىکردند، و سخنان پیامبران را به تمسخر مىگرفتند، نور حق به قلوب آنها نفوذ نکرد، و همین کبر و غرور و دشمنى با حق سبب شد تا نتوانند از وسائل و ابزار هدایت و شناخت(چشم، گوش و عقل) بهره گیرند و راه نجات را بازیابند، و عاقبت به همان سرنوشت شومى که در آیات گذشته اشاره شد، گرفتار شدند.
قرآن کریم خطاب به مشرکان مکه میفرماید؛ جایى که آنها با آن همه قدرت و امکانات کارى از پیش نبردند و پیکرهاى بىجانشان همچون پر کاه بر امواج تندباد قرار گرفت، و با کمال حقارت به هر سو پرتاب شدند، شما که از آنها ضعیفتر و ناتوانتر هستید، براى خداوند مشکل نیست که شما را نیز به جرم اعمالتان به سختترین عذاب گرفتار سازد، و عوامل حیاتتان را مأمور مرگ و نابودیتان سازد.
این خطاب به مشرکان مکه، و تمام انسانهاى مغرور، ظالم و لجوج در طول تاریخ است که به هوش باشید، با آنکه به قوم عاد گوش شنوا، چشم بینا و قوه درک دادیم؛ یعنى آنان را از تمام شئونات انسانی برخوردار نمودیم، هم از جهت قوّت و قدرت جسمانى و هم از جهت قوّت نفسانى، اما با این حال نتوانستند از نعمتهاى الهى، خود را بهرهمند سازند و سعادت و فضیلت روحانى خود را تأمین نمایند، بلکه نعمتها را در بیراهه صرف عیش و نوش نمودند، آیات خدا را منکر شدند و فرستاده خدا را مورد تمسخر قرار دادند، این بود که عاقبت کار آنها این شد که عذاب آنها را فرو گرفت و نتیجه استهزاء و سخریّه آنان به خودشان بازگشت نمود.
خلاصه معنای آیه چنین است که ای قریش، جماعت عاد از نظر تمکن در وضعى بودند که شما نیستید، و نیز به وسائل درک و تشخیص و همه حیلههایی که هر انسانى براى دفع ناملایمات و پرهیز از حوادث مهلک و خانمان برانداز متوسل به آنها مىشود مجهز بودند، ولى نه آن امکانات و نه آن ابزار درک و تشخیص و نه آن حیلهها، هیچیک دردى از آنها دوا نکرد، با این حال اگر شما به جرم انکار آیات خدا گرفتار آن حوادث شوید، چه دارید که شما را از عذاب خدا در امان نگه دارد؟![3]
2. در ادامه براى تأکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکه را مخاطب ساخته مىگوید نه تنها قوم عاد، بلکه «ما آبادیهایى را که پیرامون شما بودند نابود ساختیم، و آیات خود را به صورتهاى گوناگون (براى مردم آنها) بیان کردیم شاید بازگردند».[4]
این آیه عطف به آیه بالا است، و اشاره میکند؛ همانگونه که ملت عاد را در اثر مخالفت با پیامبرشان نابود کردیم، مردم سرکشی را که در اطراف شما یعنى مردمانی که در اطراف مکه بودند آنان را نیز هلاک نمودیم. مردمی که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریباً در گرداگرد جزیرة العرب جایگاهشان بود.
قوم هود را در یمن، قوم صالح را در حجر، ثمود در، قوم لوط را در سدوم و ثمود را در راه شام که در رهگذار شما است.
ببینید و عبرت گیرید پس از آنکه بر آنان آیات و نشانههاى قدرت خود را مکرر نمایاندیم که شاید آنان از کفر به ایمان بازگردند، وقتى بازنگشتند به کیفر اعمال خود مبتلا به عذاب گردیدند.
گاه معجزات و خارق عادات را به آنها نشان دادیم، گاه از طریق نعمت، و گاه بلا و مصیبت، گاه از طریق توصیف نیکان، و گاه توصیف مجرمان، و گاه از طریق عذاب استیصال دیگران پند و اندرزها به آنها دادیم، اما کبر و غرور و خودخواهى و لجاجت مجال هدایت به آنها نداد!
این آیه موعظه دیگر و در حقیقت شاهد عینى است در رابطه با آثار شرک و عصیان؛ یعنى ما آیات خویش را گوناگون براى آنها بیان کردیم تا به راه توحید باز گردند، ولى سودى براى آنها نبخشید.
این آیه به این مطلب نیز اشاره دارد که خدا پیش از اتمام حجّت کسى را مبتلا به عذاب نمیگرداند. آیات خود را به صورتهای گوناگون نشان میدهد. گاهى به معجزه و گاهى بتهدید و انذار، گاهى به وعده بهشت و نعمتهاى بهشتى و گاهى نعمتها و آثار قدرت خود، گاهى به فقر و سختى مردم را مبتلا میگرداند و... تا شاید سر عقل بیایند و دست از لجاجت و خودسرى بردارند. پس از آنکه دانسته و فهمیده بناى انکار، ضدیّت و اذیّت به پیامبران و مؤمنان را گذاشتند، آنان را به عذاب نابود میگرداند که شاید دیگران درس عبرت بگیرند و بیدار شوند.[5]
3. در آخرین آیه مورد بحث، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیداً محکوم مىکند: «پس چرا معبودانى را که غیر خدا برگزیدند به گمان اینکه آنها را به خدا نزدیک مىکنند در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند».[6]
راستى اگر این معبودان بر حق بودند؛ پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یارى نکردند، و از چنگال عذابهاى هولناک نجاتشان ندادند؟! این خود دلیلى محکم بر بطلان عقیده آنها است که این معبودان ساختگى را پناهگاه روز بدبختى خود مىپنداشتند. سپس مىافزاید: «نه تنها به آنان کمکى نکردند، بلکه از میان آنها گم شدند».
موجوداتى این چنین بىعرضه و بىارزش که مبدأ هیچ اثر، و مفید هیچ فایدهاى نیستند، و به هنگام حادثه هیچ اثری از آنها نیست، چگونه شایسته پرستش و عبودیتاند؟! در پایان آیه مىگوید: «این بود نتیجه دروغ آنها، و آنچه را افترا مىبستند».
این هلاکت و بدبختى، این عذابهاى دردناک و این گمشدن معبودان در زمان حادثه، نتیجه دروغها، پندارها و افتراهاى آنها بود.[7] اشاره به اینکه اگر آنها مقام و منزلتی پیش خدا داشتند باید عبادت کنندگان را خود را از عذاب نجات دهند، نه آنکه خودشان در عذاب از بین بروند و نابود گردند.
1. قرآن کریم در ارتباط با قوم عاد میفرماید: «ما به آنها [قوم عاد] قدرتى دادیم که به شما ندادیم، و براى آنان گوش، چشم و دل قرار دادیم (امّا به هنگام نزول عذاب) نه گوشها، نه چشمها و نه عقلهایشان براى آنان هیچ سودى نداشت؛ چرا که آیات خدا را انکار مىکردند و سرانجام آنچه را استهزا مىکردند بر آنها وارد شد.[1]
این آیات خطاب تهدید آمیز به کفار مکه و بت پرستان است. این آیات در حقیقت نتیجهگیرى از آیات گذشته است که در مورد مجازات دردناک قوم عاد سخن مىگفت.
خداوند در این آیات مشرکان مکه را مخاطب ساخته، مىفرماید: «ما قوم عاد را قوت و قدرتى دادیم که به شما ندادیم». هم از نظر قدرت جسمانى از شما نیرومندتر بودند، هم از نظر مال، ثروت و امکانات مادى از شما تواناتر، اگر بنا بود قدرت جسمانى، مال و ثروت، و تمدن مادى، بتواند کسانى را از چنگال کیفر الهى رهایى بخشد، نباید قوم عاد همچون خار و خاشاک در برابر تندباد به هر سو پرتاب شوند، و از آنها جز منازل درهم ریخته چیزى باقى نماند. این آیه در حقیقت شبیه همان چیزى است که در سوره «فجر» در باره همین قوم عاد آمده است: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ* إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ* الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ»؛[2] آیا ندیدى پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ آن قوم بلند قامت، و داراى عمارتهاى مرتفع، آن قوم و قبیلهاى که مثل و مانند آنها در شهرها آفریده نشده بود.
یا مانند آنچه در آیه 36 سوره «ق» آمده است: «وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً»؛ چه بسیار اقوامى را که قبل از آنها هلاک کردیم که از این گروه نیرومندتر و بیشتر بودند.
یعنی از شما نیرومندترها در برابر طوفان مجازات الهى تاب مقاومت نیاوردند، تا چه رسد به شما که از هر جهت از آنها ضعیفترید.
در ادامه آیه مىافزاید: «ما براى آنها گوش و چشم و قلب قرار دادیم». آنها از نظر درک، شعور و تشخیص واقعیتها نیز قوى و نیرومند بودند، مطالب را به خوبى درک مىکردند، و از این نعمتهای خدادادی در تأمین مقاصد مادى خود کاملاً بهره مىگرفتند، ولى گوش، چشم و نه عقلشان آنها را به هنگام نزول عذاب الهى به هیچوجه سودى نبخشید؛ چرا که آیات خدا را انکار مىکردند و سرانجام آنچه را مسخره مىکردند بر آنها وارد شد.
قوم عاد هم مجهز به وسائل مادى بودند، و هم وسائل درک حقیقت، اما از آنجا که از سر لجاجت و استکبار با آیات الهى برخورد مىکردند، و سخنان پیامبران را به تمسخر مىگرفتند، نور حق به قلوب آنها نفوذ نکرد، و همین کبر و غرور و دشمنى با حق سبب شد تا نتوانند از وسائل و ابزار هدایت و شناخت(چشم، گوش و عقل) بهره گیرند و راه نجات را بازیابند، و عاقبت به همان سرنوشت شومى که در آیات گذشته اشاره شد، گرفتار شدند.
قرآن کریم خطاب به مشرکان مکه میفرماید؛ جایى که آنها با آن همه قدرت و امکانات کارى از پیش نبردند و پیکرهاى بىجانشان همچون پر کاه بر امواج تندباد قرار گرفت، و با کمال حقارت به هر سو پرتاب شدند، شما که از آنها ضعیفتر و ناتوانتر هستید، براى خداوند مشکل نیست که شما را نیز به جرم اعمالتان به سختترین عذاب گرفتار سازد، و عوامل حیاتتان را مأمور مرگ و نابودیتان سازد.
این خطاب به مشرکان مکه، و تمام انسانهاى مغرور، ظالم و لجوج در طول تاریخ است که به هوش باشید، با آنکه به قوم عاد گوش شنوا، چشم بینا و قوه درک دادیم؛ یعنى آنان را از تمام شئونات انسانی برخوردار نمودیم، هم از جهت قوّت و قدرت جسمانى و هم از جهت قوّت نفسانى، اما با این حال نتوانستند از نعمتهاى الهى، خود را بهرهمند سازند و سعادت و فضیلت روحانى خود را تأمین نمایند، بلکه نعمتها را در بیراهه صرف عیش و نوش نمودند، آیات خدا را منکر شدند و فرستاده خدا را مورد تمسخر قرار دادند، این بود که عاقبت کار آنها این شد که عذاب آنها را فرو گرفت و نتیجه استهزاء و سخریّه آنان به خودشان بازگشت نمود.
خلاصه معنای آیه چنین است که ای قریش، جماعت عاد از نظر تمکن در وضعى بودند که شما نیستید، و نیز به وسائل درک و تشخیص و همه حیلههایی که هر انسانى براى دفع ناملایمات و پرهیز از حوادث مهلک و خانمان برانداز متوسل به آنها مىشود مجهز بودند، ولى نه آن امکانات و نه آن ابزار درک و تشخیص و نه آن حیلهها، هیچیک دردى از آنها دوا نکرد، با این حال اگر شما به جرم انکار آیات خدا گرفتار آن حوادث شوید، چه دارید که شما را از عذاب خدا در امان نگه دارد؟![3]
2. در ادامه براى تأکید بر این مطلب، و پند و اندرز بیشتر، مشرکان مکه را مخاطب ساخته مىگوید نه تنها قوم عاد، بلکه «ما آبادیهایى را که پیرامون شما بودند نابود ساختیم، و آیات خود را به صورتهاى گوناگون (براى مردم آنها) بیان کردیم شاید بازگردند».[4]
این آیه عطف به آیه بالا است، و اشاره میکند؛ همانگونه که ملت عاد را در اثر مخالفت با پیامبرشان نابود کردیم، مردم سرکشی را که در اطراف شما یعنى مردمانی که در اطراف مکه بودند آنان را نیز هلاک نمودیم. مردمی که سرزمین آنها از شما چندان دور نیست و تقریباً در گرداگرد جزیرة العرب جایگاهشان بود.
قوم هود را در یمن، قوم صالح را در حجر، ثمود در، قوم لوط را در سدوم و ثمود را در راه شام که در رهگذار شما است.
ببینید و عبرت گیرید پس از آنکه بر آنان آیات و نشانههاى قدرت خود را مکرر نمایاندیم که شاید آنان از کفر به ایمان بازگردند، وقتى بازنگشتند به کیفر اعمال خود مبتلا به عذاب گردیدند.
گاه معجزات و خارق عادات را به آنها نشان دادیم، گاه از طریق نعمت، و گاه بلا و مصیبت، گاه از طریق توصیف نیکان، و گاه توصیف مجرمان، و گاه از طریق عذاب استیصال دیگران پند و اندرزها به آنها دادیم، اما کبر و غرور و خودخواهى و لجاجت مجال هدایت به آنها نداد!
این آیه موعظه دیگر و در حقیقت شاهد عینى است در رابطه با آثار شرک و عصیان؛ یعنى ما آیات خویش را گوناگون براى آنها بیان کردیم تا به راه توحید باز گردند، ولى سودى براى آنها نبخشید.
این آیه به این مطلب نیز اشاره دارد که خدا پیش از اتمام حجّت کسى را مبتلا به عذاب نمیگرداند. آیات خود را به صورتهای گوناگون نشان میدهد. گاهى به معجزه و گاهى بتهدید و انذار، گاهى به وعده بهشت و نعمتهاى بهشتى و گاهى نعمتها و آثار قدرت خود، گاهى به فقر و سختى مردم را مبتلا میگرداند و... تا شاید سر عقل بیایند و دست از لجاجت و خودسرى بردارند. پس از آنکه دانسته و فهمیده بناى انکار، ضدیّت و اذیّت به پیامبران و مؤمنان را گذاشتند، آنان را به عذاب نابود میگرداند که شاید دیگران درس عبرت بگیرند و بیدار شوند.[5]
3. در آخرین آیه مورد بحث، آنها را مورد سرزنش قرار داده و با این بیان شدیداً محکوم مىکند: «پس چرا معبودانى را که غیر خدا برگزیدند به گمان اینکه آنها را به خدا نزدیک مىکنند در آن لحظات سخت و حساس به یارى آنها نشتافتند».[6]
راستى اگر این معبودان بر حق بودند؛ پس چرا پیروان خود را در آن مواقع حساس یارى نکردند، و از چنگال عذابهاى هولناک نجاتشان ندادند؟! این خود دلیلى محکم بر بطلان عقیده آنها است که این معبودان ساختگى را پناهگاه روز بدبختى خود مىپنداشتند. سپس مىافزاید: «نه تنها به آنان کمکى نکردند، بلکه از میان آنها گم شدند».
موجوداتى این چنین بىعرضه و بىارزش که مبدأ هیچ اثر، و مفید هیچ فایدهاى نیستند، و به هنگام حادثه هیچ اثری از آنها نیست، چگونه شایسته پرستش و عبودیتاند؟! در پایان آیه مىگوید: «این بود نتیجه دروغ آنها، و آنچه را افترا مىبستند».
این هلاکت و بدبختى، این عذابهاى دردناک و این گمشدن معبودان در زمان حادثه، نتیجه دروغها، پندارها و افتراهاى آنها بود.[7] اشاره به اینکه اگر آنها مقام و منزلتی پیش خدا داشتند باید عبادت کنندگان را خود را از عذاب نجات دهند، نه آنکه خودشان در عذاب از بین بروند و نابود گردند.
[1]. «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاهُمْ فیما إِنْ مَکَّنَّاکُمْ فیهِ وَ جَعَلْنا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصاراً وَ أَفْئِدَةً فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ وَ لا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَیْءٍ إِذْ کانُوا یَجْحَدُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن».
[2]. فجر، 6- 8.
[3]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 18، ص 213- 214، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1417ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 359- 364، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374ش؛ بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 145- 146، نهضت زنان مسلمان، تهران، 1361ش.
[4]. احقاف، 27. «وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا ما حَوْلَکُمْ مِنَ الْقُرى وَ صَرَّفْنَا الْآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون».
[5]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 138، ناصر خسرو، تهران، 1372ش؛ مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 146-147؛ تفسیر نمونه، ج 21، ص 361- 362.
[6]. احقاف، 28. «فَلَوْ لا نَصَرَهُمُ الَّذینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ قُرْباناً آلِهَةً بَلْ ضَلُّوا عَنْهُمْ وَ ذلِکَ إِفْکُهُمْ وَ ما کانُوا یَفْتَرُون».
[7]. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 147؛ تفسیر نمونه، ج 21، ص 362- 363.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات