لطفا صبرکنید
24964
- اشتراک گذاری
مبانی اخباری را می توان به دو دسته مبانی معرفتی و روش دست یابی به آموزه های دینی تقسم کرد. آنچه اخباری به عنوان تنها منبع معرفتی قبول دارد روایات است. اخباری ها ادعا می کنند که تمام روایات کتب اربعه قطعی الصدور است و با اجتهاد و تقلید مخالف نیز مخالف اند.
سؤالی که از اخباری ها می شود؛ این است که آیا با وجود حاکمان جور که یکی از کارهایشان از بین بردن روایات شیعه و جعل کردن روایاتی دیگر بوده است، باز هم می توان گفت تمام روایات قطعی الصدور هستند؟ پس باید راهی برای تشخیص روایت معتبر از غیر آن وجود داشته باشد.
از طرفی قرآن، اصیل ترین سند مکتوب مسلمانان و تنها منبع قطعی الصدور آنها است که مورد قبول تمامی فرقه های اسلامی قرار گرفته است، ولی اخباری ها قرآن را فقط برای معصوم قابل درک می دانند، در حالی که می دانیم انکار فهم قرآن برای عموم، یعنی از بین بردن بزرگ ترین منبع قطعی الصدور.
در مورد اجتهاد و تقلید هم باید گفت: تقلید روشی عاقلانه و بر گرفته از سیره عقلا و به معنای مراجعه غیر متخصص به متخصص است و استنباط فروع احکام، نیاز به مقدماتی دارد که فراهم شدن آن برای همه مردم، کاری دشوار بلکه محال است.
ابتدای قرن یازدهم هجری مصادف با فعالیت گروهی بود که با عنوان اخباری شناخته و توصیف می شدند. گرایش گسترده آنان به روایات معصومین(ع) و دوری گزیدن از منابع معرفتی دیگر؛ همانند قرآن و عقل، علت اصلی نامگذاری این گروه به اخباریان است.
سرسلسله این گروه محمد امین استر آبادی (م 1033 هـ) است که با نگارش کتاب «الفوائد المدنیة» این حرکت را آغاز کرد. این حرکت در دوره های بعد با بهره گرفتن از فضای مناسبی که در دوران صفویه ایجاد شده بود و نیز تفکر تهاجمی نسل های اولیه اخباریان، توانست در حوزه های علمیه نیز جلوه گری کند و تفکر اجتهادی شیعه را مدت زمانی تحت تأثیر خود قرار دهد. نسل های بعدی اخباریان با کاستن تندروی های اولیه، به فکر متعادل نزدیک تر شدند و در نهایت، در اواخر قرن دوازدهم تفکر اجتهادی توانست بر تفکر اخباری غلبه کند و آن را از صحنه علمی شیعه خارج سازد. مرحوم وحید بهبهانی (م1205 هـ) سردمدار مبارزه مجتهدین با تفکر اخباری است. تفکر اجتهادی پس از ظهور صاحب جواهر (م 1266 هـ) قدرت بیشتری یافت و با شیخ اعظم، مرتضی انصاری (م 1281 هـ) به اوج خود رسید.
پیدایش و گسترش اخباریگری به عنوان یک مکتب حدیثی حاصل تفکر و تلاش میرزا محمد امین استر آبادی است. یکی از اساتید او به نام میرزا محمد استر آبادی (م 1028 هـ) که از رجالیان نامدار آن دوره بوده، تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. میرزا محمد به او توصیه نمود تا شیوه قدمای امامیه را در اعتماد بر حدیث احیا کند.
استر آبادی معتقد است که تفکر اخباریگری شیوه کهن امامیه است. گروهی از عالمان شیعی نیز این دیدگاه را پذیرفته اند، چنانچه از عبارات علامه محمد تقی مجلسی (مجلسی اول) چنین استفاده می شود. [1] در سال های بعد از علامه، برخی از عالمان بزرگ به این شیوه گرایش پیدا کردند که ملا محسن فیض کاشانی (م 1091 هـ)، شیخ حرّ عاملی (م 1104 هـ)، سید هاشم بحرانی (م 1107هـ)، سید نعمت الله جزایری (م 1112 هـ) و شیخ یوسف بحرانی (م 1186 هـ) از این جمله هستند.
نگرش اخباری به سبب جمود و پاسخ گو نبودن به نیازهای زمانه، امکان استمرار نداشت. بنابر این در مقابل تفکر اصولی تاب مقاومت نیافت.
به احتمال قوی آنچه باعث بروز تفکر اخباریگری بوده، عقل گرایی افراطی و بی اعتنایی به نقل، در قرن هشتم تا دهم هجری می باشد که موجب پدید آمدن نظریه افراطی اخباریان در این زمینه شده است؛ زیرا هر افراط گری، تفریطی را نیز به دنبال خود دارد. [2]
برای نقد این دیدگاه ابتدا باید با برخی ویژگی های این تفکر آشنا شویم. ایده اصلی اخباریان این بود که تنها راه رسیدن به صلاح و فلاح، تمسک به روایات معصومین و دوری گزیدن از سایر منابع معرفتی است. آنان بر خلاف مجتهدان، اجماع و عقل و قرآنِ بدون تفسیر معصوم (ع) را شایسته احتجاج و استناد نمی دانستند. [3]
برخی از ویژگی های تفکر اخباری گری از این قرار است:
1. بیشتر آیات قرآن کریم برای مردم قابل فهم نیست و تنها امامان معصوم قدرت فهم مراد همه آیات را دارند، بنابر این استناد به آیات برای به دست آوردن حکم و نظریه شارع صحصیح نیست. این نظریه در دوره های بعد مورد قبول برخی اخباریان میانه رو قرار نگرفت.
2. تمامی امور نظری و عملی که انسان به آن محتاج است در میراث حدیثی اهل بیت موجود است.
3. عقل انسان توان فهم و درک احکام و نظریات شرعی را ندارد. [4]
4. اجماع، دلیلِ شرعی برگرفته از اهل سنت است و نمی تواند به عنوان دلیل حکم شرعی قرار گیرد. اگر همه فقیهان بر حکم مسئله ای اجماع کنند آن نظریه حجت نخواهد بود؛ زیرا هیچ یک از آنان معصوم نیستند، پس بود و نبود اجماع یکسان خواهد بود. [5]
5. روایات کتب اربعه قطعی الصدور و عمل به آنها لازم است و تقسیم بندی احادیث به چهار گروه صحیح، موثق، حسن و ضعیف که از دوران علامه حلی رواج پیدا کرده نادرست و نارواست. [6]
6. اجتهاد و تقلید بدعت و نادرست است؛ زیرا این گونه اجتهاد و تقلید، در زمان معصومین پیشینه ای نداشته و از طریق اهل سنت به جامعه شیعی منتقل شده است. اصحاب امامان هم از شیوه اجتهادی آگاهی نداشته و تنها منبع علمی آنان، روایات معصومین بوده است که بر اساس آن عمل می کردند و امامان هرگز آنان را به اجتهاد فرا نخوانده و از عمل به روایات منع نکرده اند، بلکه آنان را از قیاس و استحسان بر حذر داشته اند. این شیوه روش عالمان و فقیهان کهن نیز بوده است. اجتهاد و مباحث اصولی از زمان ابن ابی عقیل و ابن جنید در میان عالمان شیعی راه افتاد. [7] بنابر این، اجتهاد و استنباط، حرام بوده و تقلید توده مردم از مجتهدین نیز جایز نیست.
با توجه به این طرز تفکر است که شیخ حر عاملی، صاحب وسایل الشیعه در ذیل روایت -"فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام أن یقلدوه"؛ هر فقیهی که خود نگهدار و نگهبان دینش باشد و همچنین در مقابل هوای نفس خود ایستاده و از امر مولایش فرمان برد، پس بر مردم است که از او تقلید کنند- آورده است: منظور از تقلید محض در این حدیث، فقط پذیرش روایت او است، نه پذیرش رأی و اجتهاد و گمان وی ... . [8]
7. همه شیعیان مقلد ائمه هستند؛ بنابراین ارتباط عالمان با توده مردم در مقام مجتهد و مقلد صحیح نیست.
8. نتیجه ویژگی قبل این است که تقلید از میت جایز است.
9. اصول عملی عقلی هیچ گونه حجیتی ندارد؛ زیرا عقل شایستگی ورود به مباحث دقیق شرعی را ندارد.
10. چون برائت عقلی مورد پذیرش نیست، بنابراین هر جا به مورد مشکوکی بر جواز یا عدم آن برخوردیم، باید نسبت به آن احتیاط کرد.
11. سازماندهی اصول فقه به دست اهل سنت بوده است که از منبع معرفتی معصومین فاصله گرفته اند و این روش نزد معصومین مورد پذیرش نبوده است که به صراحت با برخی از آن نظریات مثل "قیاس" مخالفت کرده اند. بنابراین استناد به اصول فقه استناد به اصول فاسده و کاسده است. [9]
با این مقدمات که تا حدودی ما را با تفکر اخباریگری آشنا می کند، می توان مبانی اخباری را به دو دسته تقسیم کرد:
1. مبانی معرفتی
2. روش دست یابی به آموزه های دینی
در گروه اول، آنها تنها سنت منقول از امامان را منبع معرفتی می شمارند و کتاب و عقل و اجماع را مصدر معرفت نمی دانند.
در محدوده روش نیز، روش اجتهادی را نقد، و اجتهاد و تقلید و بهره گیری از علم اصول و بهره گیری از اصول عملیه را نفی می کنند .
اکنون به طور خلاصه برخی از مهم ترین مبانی آنان را بررسی و نقد می کنیم، این بررسی می تواند شما را در نقد سایر پیش فرض های اخباریان نیز یاری کند.
الف. حذف قرآن که مهم ترین منبع معرفتی آموزه های دینی است، مهم ترین و خطرناک ترین شیوه در تفکر اخباریگری است. قرآن اصیل ترین سند مکتوب مسلمانان و تنها منبع قطعی الصدور آنها است که مورد قبول تمامی فرقه های اسلامی قرار گرفته است.
قرآن خود را کتاب هدایت معرفی کرده و آیات را «بیان» و «مبین» برشمرده است:
"َذَا بَیانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِین"؛ [10] این آیات حجت و بیانى است براى (عموم) مردم، و راهنما و پندى براى پرهیزکاران.
"وَ نَزَّلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ تِبْینًا لِّکلُِّ شىَْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِین"؛ [11] و ما بر تو این کتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و براى مسلمین هدایت و رحمت و بشارت باشد.
نکته مهم تر آن که قرآن، مردم را به تفکر و تدبر در آیات قرآن ترغیب می کند: "أَ فَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ أَمْ عَلىَ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا"؛ [12] آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمىکنند یا بر دلهای خود قفلها (ى جهل و نفاق) زدهاند.
قرآن حتی مردم را به تحدی و مبارزه فرا خوانده است، تحدی و به مبارزه خواندن در صورتی درست است که فهم قرآن و مقایسه آن با دیگر متون، برای مردم میسر باشد.
از طرفی روایات فراوان عرضه حدیث بر قرآن و سنجش متون حدیثی با متن و روح قرآن و آیات آن نیز دلیل دیگری بر امکان فهم قرآن است؛ [13] زیرا اگر فهم قرآن ممکن نبود عرضه حدیث بر قرآن، لغو و بیهوده بود.
ب. عقل یک منبع معرفت یا راه دست یابی به مراد آیات و روایات است، به نظر می رسد اخباریان با استناد به روایت نفی قیاس، در پی آن بودند که نقش عقل را در تمامی موارد (اعتبارات شرعی و غیر آن) و به هر عنوان (منبع معرفت یا روش معرفت) نفی کنند، ولی اولاً: روایات در صدد نفی روش نادرست استفاده از عقل در احکام شرعی هستند. ثانیاً: احکام شرعی از اعتبارات شارع است و فلسفه آن برای عقول انسانی روشن نیست، [14] ولی این مطلب دلیل بر روشن گر نبودن عقل در تمامی موارد نمی باشد. [15]
ج. تقلید روشی عاقلانه و بر گرقته از سیره عقلا و به معنای مراجعه غیر متخصص به متخصص است. این شیوه با سیره عقلا سازگار است و اگر اصل مراجعه غیر عالم به عالم نفی شود، این معنا جلوه گر می شود که تمامی مردم می باید با مراجعه به اصول عملی، نیاز شرعی خود را برآورند، امری که هیچ گاه اتفاق نیفتاده است و به صورت عادی نیز امکان پذیر نیست.
د. سخن اخباریان درباره اجماع سخنی پذیرفته است. مجتهدان نیز با آن مخالفتی ندارند، در واقع آنان اجماع را حجتی در عرض سخن امام نمی شمارند، بلکه به جهت داخل بودن امام و یا برگرفتن سخن عالمان از سخن معصومین (ع) اجماع آنان حجت شمرده می شود. [16]
هـ . قطعی بودن روایات -و یا روایت کتب اربعه- [17] سخنی نادرست، غیر قابل اثبات و نامعقول است، اگر چه تقسیم بندی چهار گانه را می توان به تقسیم بندی دوگانه برگرداند، (حدیث معتبر و حدیث غیر معتبر) ولی احادیث غیر معتبر در کتب اربعه نیز وجود دارد. از طرفی تاریخ گواه بر این است که علاوه بر از بین بردن خیلی از روایات شیعه توسط حاکمان جور وقت، خیلی از روایاتی که الآن در دست ما می باشد، توسط همان حاکمان و اجیر کردن افرادی، جعلی بوده و از درجه اعتبار ساقط است.
و. تقلید همه افراد بدون واسطه از امامان معصوم امکان ندارد؛ زیرا مقدمات لازم برای آن کار فراهم نیست، تقلید با واسطه هم رجوع جاهل به عالم است و قابل انکار نیست.
در پایان این مقال باید گفت؛ اگر چه مکتب اخباریگری، حرکتی پویا و پیشرو نیست و ما آن را به عنوان یک مکتب صحیح برای استنباط احکام شرعی قبول نداریم، ولی نمی توان تأثیر گذاری آن را بر جامعه شیعی انکار کرد. این تفکر حدود دو قرن به کار خود ادامه داد و آثار منفی و مثبتی را از خود بر جای نهاد.
تندروی، تکروی، مهجوریت تدبر در قرآن، جمود فکری، پرهیز از نوآوری و مبارزه با آن، بی اعتنایی به تدبر و تفکر و اجتهاد از آثار منفی اخباریگری بوده است. از طرفی گرایش به آموزه های نقلی و اعتنای فراوان به حدیث به عنوان یک منبع معرفتی و جامع نگاری حدیثی، تدبر و تأمل در متون حدیثی، تربیت نسلی جدید از محدثان شیعی و ... از جمله خدمات این گروه به معارف شیعی است، هر چند اصل این تفکر به تنهایی قادر به پاسخ گویی در امور دینی نیست.
برای مطالعه بیشتر به نمایه زیر مراجعه کنید:
اخباریون و اصولیون 6741 (سایت: 6940) .
[1] مجلسی، محمد تقی، لوامع صاحبقرانی، ج 1، ص16، مؤسسة إسماعیلیان للطبع، قم، 1414 ق .
[2] بروجردی، محمد حسین، حاشیه بر کفایة الاصول، ج 1، ص 36، نشر انصاریان، قم، 1412 ق .
[3] استر آبادی، محمد امین، الفوائد المدنیة، ص 104، جامعه مدرسین، قم، 1426 ق .
[4] الفوائد المدنیة، ص 471، استر آبادی به سخن امامان در نفی قیاس، استدلال می کند و در پی اثبات این نظریه است که عقل در محدوده احکام شرعی حق دخالت ندارد و نور افشانی نمی کند. او در نهایت دخالت عقل را در تمامی موارد شرعی انکار می کند. الفوائد المدنیة، ص 77، جامعه مدرسین، قم، 1426 ق .
[5] الفوائد المدنیة، ص 57.
[6] همان، ص 30، موضع گیری استر آبادی نسبت به علامه حلی بسیار تند است.
[7] همان، ص 78.
[8] حر عاملى، وسایل الشیعة، ج 27، ص 131و132، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ق.
[9] این دو وصف را فیض کاشانی در طعن بر اصول فقه مجتهدین به کار برده است. ر.ک: ملا محسن، فیض کاشانی، الوافی، ج 1، در مقدمه، کتابخانه امیر المومنین، اصفهان، 1370هـ .
[10] آل عمران، 138.
[11] نحل، 89.
[12] محمد، 24.
[13] کلینى، الکافی ،ج 1، ص 69 (باب الاخذ بالسنة و شواهد الکتاب)، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش.
[14] قیاس فقهی با قیاس منطقی متفاوت است، قیاس فقهی همان تمثیل منطقی است که به صرف مشابهت بین دو چیز حکم به دیگری انتقال داده می شود و آنچه در روایات به نام قیاس از ابوحنیفه نقل شده از این قسم می باشد. تفاوت این شیوه با قیاس منطقی کاملا روشن است، از آن جمله قیاس اولویت است که اگر قرآن نسبت به پدر و مادر و احترام به آنها می فرماید: "و لا تقل لهما اف" می توانیم نتیجه بگیریم که هر اهانت دیگر و یا کتک زدن آنها نیز حرام و ناپسند است و در چنین موردی هیچ نهیی از اهل بیت وجود ندارد.
[15] مانند قیاس اولویت.
[16] این همان چیزی است که در فقه به "اجماع دخولی" تعبیر شده است.
[17] در این که همه روایات قطعی الصدور هستند یا فقط روایات کتب اربعه، بین اخباریان اختلاف است.