لطفا صبرکنید
17224
- اشتراک گذاری
انبیای الهی دارای درجات و مقامات متعددی هستند. بعضی تنها رسول تبلیغی هستند.اما بعضی دیگر همه مقامات چهارگانه: 1. دریافت وحی، نبوت، 2. تبلیغ و تشریع رسالت، 3. امامت، 4. حکومت، را دارا هستند. از جمله پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) دارای هر چهار مقام بودند. ولی جانشینان آن حضرت (از آن رو که حضرت رسول (ص) آخرین پیامبر از سوی خداوند بوده و پایان دهنده نبوت و رسالت است) تنها دو مقام و منصب امامت و حکومت را بر عهده دارند که از آن در جهت حفظ دین و اقامه حدود و اجرای احکام الهی استفاده می کنند. از آن جا که از نظر پیامبر اسلام (ص) بنا بود علی (ع) جانشین او باشد این مسئولیت در مواردی شامل زمان حیات آن بزرگوار نیز می شود. از جمله در جریان هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه آن حضرت، علی (ع) را در جای خود خوابانید تا جان پیامبر (ص) حفظ شود و رسالت و نبوت مصون و محفوظ بماند و در ضمن این حرکت نمادی برای شجاعت حضرت علی (ع) و گذری از امتحان الهی برای رسیدن به مقام امامت بود که در برابر عمل او عمل هیچ یک از اصحاب نمی تواند برابر و همسنگ باشد.
برای پاسخ به این سؤال باید دو مسئله روشن شود:
1. قطعی بودن جانشینی و خلافت حضرت علی (ع) بعد از پیامبر اکرم (ص).
2. عدم منافات جانشینی علی (ع) با به خطر انداختن جان او در شب هجرت و خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص).
مسئله اول در روایات سنی و شیعه کاملاً واضح و روشن است که ما در این جا به بعضی از این روایات اشاره می کنیم:
1- حدیث یوم الدار[1]: در تفسیر این آیه: "وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ"، از «براء بن عازب» روایت شده است که گفت: هنگامى که آیه: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (خاندان نزدیکت را انذار کن)، نازل شد على (ع) گفت: پیامبر مرا خواست و فرمود: یا على خداى تعالى فرمانم داده تا نزدیک ترین فامیل خود را به سوى او دعوت کنم و من دستم از این کار کوتاه است چه مىدانم که هر چه ایشان را دعوت کنم جز ناراحتى تازهاى چیزى نمىبینم، لذا سکوت کردم تا جبرئیل آمد و پیام آورد که اگر این کار را نکنى پروردگارت عذابت کند؟ (اکنون تو یا على) براى ما غذایى به قدر یک من فراهم کن و یک ران گوسفند بپز و قدحى هم شیر تهیه کن، آنگاه فرزندان عبد المطلب را دعوت کن تا با ایشان گفتگو کنم و آنچه مامور شدهام به آنها ابلاغ نمایم. على (ع) گوید: من آنچه دستور داده بود، انجام داده و ایشان را دعوت کردم آن روز چهل تن و چیزى زیادتر بودند که کمتر نبودند و در میان آنان عموهاى آن حضرت حضور داشتند همین که جمع شدند، پیغمبر فرمود: بیاور غذائى را که فراهم کردى، من وقتى غذا را آوردم پیامبر چیزى بر داشت که گمان کردم قطعهاى گوشت بود آن را دو تکه کرد به گوشه ظرف غذا نهاد سپس فرمود به نام خدا شروع کنید، به خوردن غذا مشغول شدند تا همه سیر گردیدند به خدا سوگند تنها یک نفرشان به اندازه همه آن قدح شیر مىنوشید همین که رسول خدا خواست سخن آغاز کند ابو لهب پیشدستى کرد و گفت: صاحب خانه خوب شما را جادو کرد، لذا مردم برخاسته متفرق شدند و دیگر مجالى نماند که آن حضرت سخن خود را بگوید. باز فرداى آن روز به من فرمود یا على این مرد پیشدستى کرد و نگذاشت من حرفم را بزنم، ناچاریم دوباره همان طعام را درست کنیم و همان شیر را تهیه نموده دوباره مردم را فراهم سازیم دستور داد طعام را آوردم و ایشان همان عمل دیروز را تکرار کرد همه خوردند و نوشیدند و سیر شدند، سپس رسول خدا (ص) فرمود: اى بنى عبد المطلب به خدا سوگند میخورم هیچ جوانى در عرب سراغ ندارم که براى قومش افتخارى بهتر از آنچه من براى شما آوردم، آورده باشد، من براى شما خیر دنیا و آخرت را آوردهام و خداى تعالى مرا مأمور کرده شما را بدان دعوت کنم. حال کدامیک از شما حاضرید مرا در این کار همکارى کنید و به عنوان برادر من وصى من و جانشین من بین خودتان باشید؟ من- با این که از همه کوچکتر بودم- عرض کردم من اى رسول خدا در این کار وزیر تو میشوم! او دست در گردن من انداخت و فرمود: این است برادر من، وصى من، جانشین بعد از من بین شما، همه باید فرمانش را بشنوید و از او اطاعت کنید آنگاه گوید: مردم خنده کنان از جاى برخاسته به ابو طالب گفتند: محمد تو را دستور میدهد تا از فرزندت اطاعت کنى و به حرف او گوش کنى.[2] این حدیث را احمد بن حنبل در مسند خود به سندهای مختلف نقل کرده است.[3]
2. حدیث منزلت: پیامبر (ص) فرمود: "أنت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی"، جایگاه علی (ع) نسبت به من همانند جایگاه هارون (ع) نسبت به موسی (ع) است، جز این (که حضرت موسی (ع) پس از او پیامبر و نبی دیگری فرستاده شد، ولی) پس از من هیچ رسول و پیامبری نیست.[4]
این احادیث به خوبی بیانگر این است که از ابتدای بعثت پیامبر اکرم (ص) جانشینی و خلافت حضرت علی (ع) قطعی بوده است.
اما پیرامون مسئله دوم؛ یعنی عدم منافات جانشینی علی (ع) با به خطر انداختن جان او در شب هجرت و خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر (ص)، باید بگوییم: در طول سیزده سال نبوت پیامبر اکرم (ص) در مکه، اسلام با سختی ها و تنگناهای طاقت فرسایی رو به رو بود که مسلمانان برای رهایی از این فشارها گاهی (با دستور پیامبر) دست به مهاجرت به سرزمین های دیگر می زدند در همین راستا و با توجه به این که در بیرون مکه بستر گسترش اسلام آماده تر بود، در سال سیزدهم و چهاردهم بعثت حدود 90 درصد از مسلمانان به یثرب (مدینة النبی) هجرت نمودند.[5] تنها عده معدودی از مسلمانان در کنار شخصیت نازنین رسول خدا (ص) در مکه حضور داشتند و مشرکین مکه از این رویکرد بسیار هراسناک گشته و در دارالندوه (مجلس تصمیم گیری مشرکین) حضور به هم رسانیدند و از این که مسلمانان، یثرب (جایی که می تواند شاهرگ حیاتی مکه را قطع کند) را به عنوان پایگاه انتخاب کرده اند احساس خطر کرده و در صدد قتل پیامبر اکرم (ص) و قطع ریشه نبوت و وحی برآمدند و مقدمات کار را فراهم کردند اما خداوند بزرگ (و الله خیرالماکرین)[6] پیامبر را از این دسیسه آگاه کرد حال پیامبر باید چکار کند؟
انتخاب علی(ع)
اکنون پیامبر (ص) از نقشه کافران آگاه شد و باید سریع چاره ای بیندیشدتا هم بتواند برای حفظ اسلام از این معرکه جان سالم بدر ببرد و هم کارهای ناتمام خود در مکه را توسط یک فرد کاملا مورد اعتماد به اتمام برساند. بهترین و مطمئن ترین فرد برا ی این کار کیست؟ او وزیر، مشاور، برادر، همدم و هم نفسی دارد که در یوم الانذار حکم جانشین و خلافتش را بارها به همگان اعلام داشته است اما چون کسی را برای انجام این مأموریت مناسب تر از حضرت علی(ع) نمی یابد به ناچار بهترین یاورش را در میان آن همه مردان جنگجو و تیغ های بر کشیده تنها می گذارد و مأموریت اداء امانات و انتقال خانواده خود از مکه به مدینه را نیز به او واگذار می کند. آیا عاقلانه است که انسان جان خویش، وارث خود، کسی که حامل علوم نبوی است را در بستر مرگ تنها گذاشته و جان او را به خطر بگذارد؟ آری او به چند دلیل باید چنین کاری را انجام دهد:
1. اطاعت خداوند
بر ما مسلم است که طبق صراحت قرآن کریم، رسول رب العالمین هیچگاه از روی هوی و هوس حرف نمی زند و هر چه می گوید وحی و از جانب پروردگار است[7]. این مورد نیز با توجه به اهمیت و حساسیت فوق العاده اش قطعا به فرمان خدا بوده است.
2. حفظ جان پیامبر (ص) و رسالت
در لیلة المبیت و شب هجرت رسول خدا (ص) که دشمنان همگی عزم خود را بر قتل حضرتش جزم کرده بودند و دائما مواظب بودند تا پیامبر(ص) از بستر خویش جدا نشود و گهگاهی نیز (برای اطمینان از حضور آن حضرت) به سوی او سنگ ریزه پرتاب می کردند[8] تا اگر احیانا حضرت از بستر و اتاق خود بیرون رفته باشد در اولین فرصت او را گرفتار سازند، برهمگان مسلم بود که تا لحظاتی نه چندان دور پیامبر (ص) کشته خواهد شد و پس از آن دیگر خبری از رسالت، وحی و نبوت نخواهدبود. در آن لحظات برای حفظ دین چه باید کرد؟
قطعا باید جان پیامبر (ص) محفوظ و مصون از تیر بلا بماند. اگر در این زمان که هنوز دین به مرحله کمال نرسیده است رسول خدا (ص)کشته شود دیگر جانشینی حضرت علی(ع) چه ثمری خواهد داشت؟ پس مسأله جانشینی امام علی (ع) فرع بر اصل آمدن دستورات دینی است که آن هم فرع بر حفظ وجود نازنین سرور کائنات پیامبراکرم (ص) است. و با توجه به دقت و هوشیاری و نقشه حساب شده دشمن، کوچک ترین حرکت اضافه می توانست دشمن را متوجه عدم حضور پیامبر (ص) در بستر نماید. همان اتفاقی که چند ساعت بعد افتاد و دشمن تمام توان خود را به کار گرفت و تا حد زیادی هم به محل اختفای پیامبر (ص) نزدیک گردید اما به نتیجه نرسید. بنا بر این بدون شک جان آن وجود نازنین بدون جانبازی و ایثار حضرت علی(ع) و رعایت مسائل امنیتی و حفظ اسرار، امکان پذیر نبود. و این کار از هیچ کس دیگری ساخته نبود.
3. این جانبازی و ایثارگری در آن لحظات حیاتی و سرنوشت ساز برای مکتب اسلام، فضلیت و شایستگی امام علی را، برای احراز مقام خلافت در چشم دیگران روشن تر می سازد. در بیان ارزش فداکاری حضرت در لیلة المبیت همین بس که از جانب خداوند متعال آیه ای نازل شده و این کار بزرگ مورد تشویق خداوند قرار گرفته آن جا که می فرماید: "بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون على(ع) در«لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر (ص))، جان خود را به خاطر خشنودى خدا میفروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است".[9]
[1] الطرائف، ج 1، ترجمه، داود الهامى، ص 22و21.
[2] الطرائف، ج 1، ترجمه، داود الهامى، ص 66و67.
[3] المسند، ج 1، صص 111 و 159، چاپ مصر؛ ابن بطریق، العمدة، ص 42. این حدیث را به همین تفصیل، على بن برهان حلبى شافعى در سیره حلبى، ج 1، ص 323 نقل کرده و می گوید پیامبر به على (ع) گفت: « فانت اخى و وزیرى و وصیى و وارثى و خلیفتى من بعدى» و نیز متقى هندى در کنز العمال، ج 6، ص 397 و ابو الفداء در تاریخش، ج 1، ص 116 و نسائى در خصائص، ص 6؛ ابو جعفر اسکافى معتزلى در کتاب« نقض العثمانیة» بنا به نقل ابن ابى الحدید، ج 3، ص 263 ابن سعد در طبقات به همین مضمون آوردهاند.
[4] علامه امینی، الغدیر ،حدیث منزلت؛ و دیگر کتب.
[5] نک: سیره رسول خدا (ص)، رسول جعفریان؛ سیره حلبی؛ تاریخ ابن اثیر؛ سبحانی، جعفر، تاریخ اسلام.
[6] آل عمران، 54.
[7] نجم، 3.
[8] نک: سیره حلبی.
[9]"و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد"، بقره، 207.