لطفا صبرکنید
62831
- اشتراک گذاری
دلایل عقلی و فطری معاد با طرح دیدگاه فلسفى سه مکتب «مشّاء»، «اشراق»، «حکمت متعالیه»، و دیدگاه کلامى و عرفانى روشنتر خواهد شد. گستره بحث در آثار اندیشمندان، متضمن مباحثى؛ نظیر امکان، ثبوت، اثبات و چگونگى وقوع معاد به صورت جسمانى، نفسانى یا هر دو است. بدین منظور، بخشهاى اصلى پاسخ را سرفصلهای زیر تشکیل میدهد:
الف) مفهوم معاد، ب) امکان و وقوع معاد، ج) ادعاها و توصیفات، د) اثبات معاد.
الف) مفاهیمى مانند: 1. بازگشت به موطن اصلى، 2. مرگ بعد از زندگى و زندگى بعد از مرگ، 3. ایجاد عالمى دیگر مثل دنیا و اجتماع همه انسانها، 4. بازگشت نفس به مبدأ، 5. انتقال روح از عالم شهادت به عالم غیب، 6. جمع نفوس جزئى به سوى نفس کلى، 7. قیامت یا به پاخاستن مردم از قبر.
ب) ابتدا باید امکان معاد و سپس وقوع آن اثبات گردد. امکان آن از وجود دنیا، قابل ادراک است.
ج) بسیارى از حکما و عرفا و متکلمان، معتقد به معاد جسمانى و روحانى هستند، اما در چگونگى بازگشت جسم اختلاف دارند، به اینکه بدن اخروى و عقلى خاص هر انسان، و یا بدن دنیایى و یا بدن برزخى و یا...، بازگشت مینماید.
د) 1. دلایل عقلى قرآنى معاد، عبارتاند از: عالم آخرت لازمه هدفدارى دنیا، برپایى عدل و رسیدن انسان به کمال است. خدایى که بار اول انسان را خلق کرد و بذر را در زمین میرویاند، بر معاد انسان نیز توانا است.
- دلایل عقلى آن هم مانند؛ به دلیل واحد بودن نفس هر انسانى، تغییر خصوصیات بدن مضرّ به معاد نیست. خیرات و کمالات عقلى، هنگام وابستگى نفس به بدن حاصل نمیشود، و با تحقق معاد، چنین کمالاتى به دست خواهد آمد. مرگ بدن، به جهت توجه نفس به عالم دیگر است و این به معناى بازگشت به موطن و جایگاه ابدى است. لازمه «خلقت» انسان، انتقال او به عالمى کاملتر است. بازگشت نفس به مبدأ، مقتضاى لفظ «معاد» است. شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم است و بالاترین لذّت آن مشاهده واقعیات است. معاد تجلّیگاه بعضى اسماى الهی مثل معید، محیى، حاشر، باعث و... است.
- دلایل فطرى؛ تمامى اصول و فروع دین و از جمله معاد، فطرى است. میل به جاودانگى فطرى است و با معاد، محقق میشود. غایت انسان، لذّات مادى نیست. ترس از مرگ و لوازم آن، نشانهاى بر فطرى بودن میل به بقا است.
دلایل عقلی و فطری معاد به صورت طرح بحث از دیدگاه سه مکتب فلسفى شاخص (مشّا، اشراق و حکمت متعالیه) و از منظر کلام و عرفان بوده که ذیل هر یک از عناوین چهارگانه، دیدگاهها بر حسب میزان دسترسى به منابع و به تفکیک، و گاه نقل مطالبى از دیگران، جهت روشن شدن بیشتر مطلب، بیان میشود.
گفتنی است؛ با وجود بررسیهاى انجام شده در آثار ابن سینا، از ایشان مطلبى در اثبات عقلى معاد به دست نیامد، هرچند که ایشان تنها راه اثبات را طریق شرعى و تصدیق خبر نبوّت میداند و نیازى هم به اثبات عقلى معاد نمیبیند. البته، وی در سایر زمینههاى مربوط به عالم آخرت اظهار نظر نموده است. در مورد نظر متکلمان و عرفا نیز به نقل قول مختصرى از آنان اکتفا گردید.
از آنجا که انسان موجودى مرکب از جسم و نفس است، چگونگى بازگشت او به عالمى دیگر، از دو جنبه جسمانى و نفسانى مورد بحث قرار میگیرد. بهطور کلى؛ هر بحثى پیرامون معاد به دو بخش اصلى قابل تقسیم است: تحقق و ضرورت معاد، و چگونگى وقوع آن به صورت جسمانى(جسمانی نفسانی) یا نفسانى.
فلاسفه، معمولاً یا توجه چندانى به بخش اوّل نداشته و یا به نحوه وقوع معاد، بویژه از بُعد جسمانى اهمیت بیشترى دادهاند، هر چند معتقد به هر دو نحوه بوده باشند؛ چرا که معاد جسمانى بحثانگیزتر بوده است. بنابراین، مطالب مربوط به معاد، در این نوشتار، داراى چهار عنوان اصلى است:
الف) مفهوم معاد(به لحاظ لغوى و اصطلاحى)
- رجوع و بازگشت به موطن اصلى،[1]
- مرگ بعد از زندگى و زندگى بعد از مرگ،[2]
- ایجاد عالم دیگرى همانند دنیا و اجتماع انسانها از اولین تا آخرین،[3]
- بازگشت نفس به سوى مبدأ،[4]
- انتقال روح از عالم شهادت به عالم غیب،[5]
- جمع نفوس جزئى به سوى نفس کلى،[6]
- قیامت؛ یعنى به پاخاستن مردم از قبر در جهان آخرت، هنگامى که خدا به قضاوت درباره اعمال آنها میپردازد و ملائکه صف به صف میآیند.[7]
یکى از نتایج حاصل از موارد فوق، این است که شرط اساسى در مسئله معاد، انتقال به عالم دیگر است؛ لذا مباحث پیرامون مرگ، بقاى نفس، جاودانگى و... خارج از بحث یا به تعبیرى از مباحث مقدماتى است.
ب) امکان و وقوع معاد
تا وقتى امکان یک چیز ثابت نشود، بحث از آن بیفایده است که اثبات آن، یا از وجود مماثل ثابت میشود یا چیزى که پیدایش آن نیاز به نیروى بیشترى داشته باشد. ایجاد عالم دیگر، یا نظیر این عالم است، یا آسانتر از آن. وجود فعلى دنیا حاکى از امکان دنیا و در نتیجه، امکان مماثل آن؛ یعنى آخرت است.[8] آنگاه میتوان به بحث در وقوع عالم آخرت و معاد پرداخت.
ج) ادعاها و توصیفات معاد و چگونگى وقوع آن
به گفته ملاصدرا، بسیارى از حکما و مشایخ عرفا و علماى امامیّه و گروهى از متکلمان به هر دو معاد جسمانى و روحانى معتقدند، مبنى بر اینکه نفس مجرد به سوى بدن باز میگردد.[9] خود ایشان نیز مذهب خود را «بازگشت بدن به عینه و به همراه نفس» معرفى و آنرا مطابق عقل و شرع میداند که مخالفت با آنرا کفر و انکار نصوص قرآنى اعلام مینماید.[10]
مُعاد در معاد، بدن انسان مشخصى است که وفات نموده، با اجزاى بدن خود که اگر کسى او را ببیند میگوید فلانى است که در دنیا بود.[11]
بنابر مبانى ملاصدرا، انسان در عین وحدت، داراى سه عالم حسى، خیال و عقل است. ابتدا مادى و دنیایى است، با حرکت خود، انسان نفسانى و برزخى و با ادامه آن، وجود عقلى و اخروى میشود. هر سه بدن، مراتب یک بدن هستند که شدت و ضعف دارند؛ مثل تغییرات عوارض مادى از کودکى تا پیرى؛ چون تشخص دهنده بدن نفس است و نفس، واحد است. به این ترتیب، بدن اخروى هر شخصى، همان بدن دنیوى به تکامل رسیده او است.[12]
اما به نظر متکلمان، بازگشت جسم با جمع اجزاى مادى و پراکنده هر بدن صورت میگیرد.[13] این اجزا به دلیل برخوردارى از نفسى خاص ویژگیهاى خاص دارند؛ لذا هر بدنى از اجزاى خودش بازسازى میشود که آنها را خدا میشناسد. بعد از این مرحله، بدن به روح میپیوندد و همان انسان دنیایى ایجاد میشود.[14]
ابن سینا با وجود اعتقاد به معاد روحانى و جسمانى، خود را از استدلال عقلى بر معاد جسمانى عاجز دانسته، عقیده خود را از شرع میگیرد و معاد روحانى را قابل اثبات با برهان معرفى میکند.[15]
شیخ اشراق به حشر جسمانى، به معناى برانگیخته شدن بدن مادى همراه نفس را قبول ندارد، بلکه به بدن برزخى قایل است[16] و اینکه نفس به دلیل عشق به مبدأ خود و با رهایى از پراکندگیها به عالم نور بازمیگردد.[17]
د) اثبات معاد
- برخى دلایل عقلى برگرفته از قرآن
خدا حق است و کار باطل نمیکند. جهان بیهدف، باطل است. پس عالم متحرک هدفى دارد تا در آنجا آرام گیرد و آن عالم قیامت است.
خداى حکیم کارى بر خلاف حکمت و عدل نمیکند و چون دنیا شایستگى ایفاى حق مؤمن از مفسد را ندارد، باید روزى باشد که همه به جزاى اعمال خود برسند.
لازمه رحمت خدا این است که بشر را به کمال برساند. باید قیامتى باشد تا بشر فراورده کار خود را بیابد و به کمال برسد.[18]
خدایى که بار اوّل انسان و ماده انسان را خلق کرد، قادر است تا انسان اوّل را دوباره بیافریند.
وقتى بذر در زمین قرار میگیرد و آب و خاک آنرا احاطه میکند، از نظر عقل باید بپوسد، اما بر عکس به دو بخش تقسیم میشود: از بالاى آن جوانه میزند و از پایین آن ریشه در زمین نفوذ میکند. این نشان دهنده قدرت و حکمت فراگیر خدا است که بر معاد نیز توانایى دارد.[19]
- چند دلیل عقلى
دیدگاه صدر المتألهین و حکمت متعالیه
ایشان در کتابهای اسفار، مبدأ و معاد و الشواهد الربوبیه اصولى را برمیشمارد که همگى یا اکثر آنها، نتیجه فلسفه خود او هستند و سپس معاد جسمانى و روحانى را اعلام میکند. بر این اساس که هر چند خصوصیات بدن تغییر میکند، اما نفس باقى است و تشخص دهنده بدن است؛ لذا مجموع بدن و نفس دنیایى، در عالم آخرت محشور میشود.[20]
وجود، خیر است و آگاهى به آن، خیرى دیگر. هر چه وجود کاملتر باشد، این خیر بیشتر است؛ از این رو قواى عقلى شریفتر و سعادت آن هم بزرگتر از قوای حسی و خیالی است. لذت حاصل از ادراکات آن هم غیر قابل وصف است؛ چون عقل از حیث ادراک و مُدرِک و مُدرَک قویتر از حس است، اما این خیرات هنگام وابستگى نفس به بدن به دست نمیآید، وقتی که این مانع برطرف شد، تحقق مییابد.[21]
وقتی نفس به درجهاى رسید که وابستگى آن به بدن کم و توجهش به عالم دیگر زیاد شد، با مرگ طبیعى از بدن جدا میشود. این جدایى به جهت ناتوانى نفس از نگهدارى بدن نیست، بلکه به دلیل توجه فطرى به عالم دیگر است؛ چون اگر چنین بود ناتوانى نفس در حفظ بدن در ابتداى خلقت آن بیشتر میبود.[22]
انسانى که در آفرینش او این همه دقت شده و جسدش را با این که پاک بود، چهل سال گذاشت بماند تا مستعد شود روح شود،[23] از نظر عقل بعید است که خدا به هلاکتش راضى باشد، بلکه میطلبد که از وضعیت پست به وضعى شریف انتقال یابد.[24]
بازگشت نفس به مبدأ، مقتضاى لفظ «معاد» است؛ چون بازگشت؛ یعنى برگشتن به همان جایى که از آنجا آمده است.[25]
دیدگاه شیخ اشراق
از دیدگاه شیخ اشراق: شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم خود است و هر چه از ماده مجردتر شود، عشق او بیشتر خواهد شد. اگر بدن را مغلوب سازد، هنگام مرگ، بدن به اصل برمیگردد. و براى نفس هیچ لذتى بزرگتر از درک کمال نیست، اگر به جهت سرگرمى به بدن از این ادراک باز بماند، بعد از جدایى از جسم، همه واقعیات را مشاهده و فیوضات خدایى بر او میبارد.[26]
دیدگاه متکلمان
ادیان آسمانى در مقابل احکام و تکالیف، وعده ثواب و عقاب دادهاند، اما عدل الهی در دنیا کاملاً محقق نمیشود، پس باید عالم دیگرى باشد که صلاحیت این تحقق را داشته باشد.[27]
دیدگاه عرفا
تجلّى خداوند به تمامى اسما و صفات از شئون الاهیّت است و براى هر اسم و صفتى دولتى مقرر است. تجلّیگاه اسمایى؛ مانند معید، محیى، حاشر و... عالم آخرت است تا تماماً تجلّى یابند.[28]
- برخى دلایل فطرى
باید تمامى اصول و فروع دین از فطرت سرچشمه گیرند، و گرنه بین تشریع و تکوین انسجام نخواهد بود.[29]
غایت انسان لذّات مادى نیست؛ چون با رسیدن به آنها خاموش نمیشود، بلکه فطرتاً متوجه کمال است. با پیمودن مراتب خلقت در دنیا، متوجه آخرت میشود و استعدادهایش به فعلیت میرسد و به مبدأ بازمیگردد.[30]
میل به جاودانگى فطرى است و گرنه انسانها از مرگ هراسى نداشتند. تمامى خواستهاى فطرى براى رساندن انسان به کمال هستند و حکمتى دارند. این حکمت، وجود عالمى دیگر است؛[31] چون دنیا شایستگى جاودانه زیستن را ندارد.[32]
ترس از مرگ و لوازم آن که در طول تاریخ آثار خود را بروز داده، نشانهاى بر فطرى بودن میل به بقا است.[33]
[1]. ربانى، محمد رضا، معاد ربانى، ص 14، مؤسسه کیهان، چاپ اول.
[2]. الله وردیخانى، على، مبدأ و معاد(ازلیت و ابدیّت) فلسفى و حکمى، ص 97، مشهد، آستان قدس رضوى، چاپ دوم.
[3]. مغنّیه، محمد جواد، فلسفه مبدأ و معاد، محقق، راشدى، لطیف، ص 157، چاپخانه امیر، چاپ اول.
[4]. صدر المتألهین، المبدأ و المعاد، محقق، آشتیانى، سید جلال الدین، ص 528، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم.
[5]. ابراهیمى دینانى، غلامحسین، شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردى، ص 529، تهران، حکمت، چاپ چهارم.
[6]. محى الدین بن عربى، الفتوحات المکّیّة، ج 1، ص 311، بیروت، دار صادر، بیتا.
[7]. همان، ص 307.
[8]. فلسفه مبدأ و معاد، ص 156 - 158.
[9]. المبدء و المعاد، ص 488 - 489.
[10]. همان، ص 490.
[11]. همان.
[12]. دیوانى، امیر، حیات جاودانه...، ص 251، معاونت اساتید و دروس معارف اسلامى، چاپ اول.
[13]. همان، ص 242.
[14]. معاد ربانى، ص 156.
[15]. ابن سینا، نجات، محمدتقى دانش پژوه، ص 682، دانشگاه تهران، 1364ش.
[16]. عبدالرزاقى، زهرا، معاد از دیدگاه علامه رفیعى قزوینى، ص 63، قزوین، طه، چاپ اول.
[17]. شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردى، ص 519.
[18]. جوادى آملى، یاد معاد، ص 108 – 109، نشر فرهنگى رجاء، چاپ سوم.
[19]. المبدأ و المعاد، ص 534.
[20]. آشتیانى، جلال الدین، الاسفار الاربعة، ج 9، ص 185 – 97، بیروت، دار احیاء التراث العربى، چاپ چهارم؛ شواهد الربوبیة...، ص 261 – 66، مرکز نشر دانشگاهى، چاپ دوم؛ المبدأ و المعاد، ص 497 - 510.
[21]. اسفار، ج 9، ص 121 - 123.
[22]. المبدأ و المعاد، ص 527.
[23]. ( سن حضرت آدم(ع) هنگام خلقت )، 83528.
[24]. همان، ص 526 - 527.
[25]. همان، ص 528.
[26]. حکمة الاشراق، ترجمه، سجادى، سید جعفر، ص 368 – 370، دانشگاه تهران، 1367ش.
[27]. معاد از دیدگاه علامه قزوینى، ص 45.
[28]. معاد ربانى، ص 127.
[29]. مکارم شیرازى، ناصر، معرفة المعاد، ص 25، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول.
[30]. سبحانى، جعفر، الالهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل، ص 176 – 177، قم، مؤسسة الامام الصادق (ع)، چاپ چهارم.
[31]. معرفة المعاد، ص 26.
[32]. معاد ربانى، ص 129.
[33]. فهرست منابع و مآخذ و موضوعات قابل مراجعه: مصباح یزدى، محمدتقى، آموزش عقائد، ج 3، ص 35 - 51 و 59 – 67؛ اثبات معاد از دیدگاه عقل و قرآن، سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ سوم؛ اصول عقائد (مبدأ و معاد)، ص 119 – 131؛ اثبات معاد از راه عقل و قرآن، اداره کل امور تربیتى، تابستان 1363ش؛ علامه طباطبائى، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى، شهید مطهرى، ج 5، ص 211؛ یک دلیل عقلى بر معاد، انتشارات صدرا، چاپ سوم؛ سبحانى، جعفر، الالهیات على هدى...، الجزء الرابع، ص 167 الى...، ادلّة وجوب المعاد و ضرورته؛ قربانى، زین العابدین، به سوى جهان ابدى، ص 92 – 111؛ اثبات معاد، قم، مؤسسه مطبوعاتى طباطبایى، 1385ش؛ علامه طباطبائى، تفسیر المیزان، با استفاده از راهنمایى «دلیل المیزان فى تفسیر القرآن، الیاس کلانترى، عباس ترجمان، انتشارات بیان، چاپ اول» که منطبق با نسخه عربى تفسیر است؛ دیوانى، امیر، حیات جاودان (پژوهشى در قلمرو معاد شناسى)، ص 271 – 275؛ استدلال قرآن بر معاد؛ یزدانى، عباس، راز جاودانگى، ص 279 تا آخر کتاب؛ برهان عرشى ملاصدرا بر معاد جسمانى، زنجان، انتشارات مهدیس، چاپ اول؛ مطهرى، مرتضی، عدل الهی، ص 183 - 195، بحث مرگ، انتشارات اسلامى، 1361ش؛ وردیخانى، على الله، مبدأ و معاد (ازلیّت و ابدیّت) فلسفى و حکمى، ص 97 - 105 و 112 – 114؛ رحیم پور، فروغ السادات، معاد از دیدگاه امام خمینى(قدس سره)، تبیان دفتر سیام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول؛ عبدالرزاقى، زهرا، معاد از دیدگاه علامه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، ص 25 – 82، استدلالات و نظرات مختلف درباره معاد؛ طهرانى، سید محمد حسیین، معادشناسى، مشهد، ج 1، ص 81 - 83، نظریه ابن سینا و ملاصدرا درباره حدوث نفس انسانى که اشارهاى به بازگشت آن هم دارد، و ج 5، انتشارات علامه طباطبایى، چاپ هفتم؛ شجاعى، محمد، معاد یا بازگشت به سوى خدا، شرکت سهامى انتشار، 1362ش. (کل کتاب در این زمینه قابل استفاده است)؛ مکارم شیرازى، ناصر، معرفة المعاد، استدلالات جالب عقلى و قرآنى بر معاد؛ مطهرى، مرتضی، مقدمهاى بر جهانبینى اسلامى، قم، صدرا.