لطفا صبرکنید
بازدید
7993
7993
آخرین بروزرسانی:
1391/11/23
کد سایت
fa25395
کد بایگانی
30315
نمایه
مصادر احکام وارده در من لایحضر الفقیه
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|تألیفات شیعی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا کتابی که مصادر احکام وارده در من لایحضر الفقیه و روایات مربوط به آن احکام را نوشته باشد و صحیح بودن حدیث را بررسی کرده باشد وجود دارد؟
پرسش
با سلام؛ آیا کتابی هست که مصادر احکام وارده در من لایحضر الفقیه و روایات مربوط به آن احکام را نوشته باشد و صحیح بودن حدیث را بررسی کرده باشد؟ حتی آرای نادر شیخ را؟
پاسخ اجمالی
در باره برخی از خصوصیات کتاب شریف «من لا یحضره الفقیه» می توانید به سؤال 26533 در همین سایت مراجعه کنید.
کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، کتابی به سبک توضیح المسائل و احکام نیست، بلکه کتابی حدیثی است که اغلب احادیث آن در موضوع فقه است، بنابراین الفاظ این کتاب عین روایات است.
از طرفی همان طور که میدانیم؛ کتاب «الفقیه» از کتابهای چهارگانه حدیثی است و این چهار کتاب (کافی، الفقیه، تهذیب، استبصار) کتاب مرجع در حدیثاند. به عبارت دیگر، با توجه به استفاده شیخ صدوق از کتابهای معتبر برای تدوین کتاب الفقیه و از بین رفتن تعداد زیادی از منابع اولیه که شیخ صدوق از آنها استفاده کرده است، و مرجع بودن این کتاب در حدیث، محققان به دنبال مستند سازی احادیث آن نیستند.
بله! میتوان گفت تعداد قابل توجهی از احادیث شیخ صدوق، قبلاً در کتاب کافی و سپس در کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی وارد شده است.[1]
اشکال ابتدایی که بر کتاب الفقیه وارد میشود مرسل بودن روایاتش است و شاید به همین خاطر است که مصادر احکام آن جستوجو میشود؟
در این کتاب شیخ صدوق سلسله سند را قطع کرده و مستقیماً از امام(ع) یا با واسطه یک یا چند راوی نقل میکند.
اما در آخر کتاب «الفقیه»، ایشان با بیان مشیخه خود به نوعی سندش را تا روایات ذکر کرده است. پس مشیخه شیخ صدوق برای خروج احادیث از ارسال و مستند کردن آنها است.
اما نکتهای که در رجوع به مشیخه شیخ صدوق قابل توجه است، آن که طریق شیخ در مشیخه، طریق او به روایات و راوی است نه به کتاب، یعنی در کتاب «الفقیه» گفته است: سَأَلَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عِیسَى- أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)، سپس در مشیخه میگوید: آنچه را از اسماعیل بن عیسی نقل کردهام از طریق محمّد بن موسى بن المتوکّل- رضی اللّه عنه- و او از علیّ بن إبراهیم، و او از پدرش و او از إسماعیل بن عیسى.[2] است. با اینکه میدانیم اسماعیل بن عیسی صاحب کتاب نبوده[3] و شیخ خواسته طریق خود را به اسماعیل به عنوان یکی از راویان بیان کند.
با دانستن مشیخه شیخ صدوق و بررسی صحت آن تا راوی، میتوان روایات آن را ارزیابی کرد. علاوه بر اینکه برخی از کتابها به شرح روایات آن پرداختهاند، از جمله میتوان به کتاب «الحاشیة علی من لا یحضره الفقیه» اثر شیخ بهائی و «روضة المتقین» تألیف علامه محمد تقی مجلسی اشاره کرد.
کتاب من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، کتابی به سبک توضیح المسائل و احکام نیست، بلکه کتابی حدیثی است که اغلب احادیث آن در موضوع فقه است، بنابراین الفاظ این کتاب عین روایات است.
از طرفی همان طور که میدانیم؛ کتاب «الفقیه» از کتابهای چهارگانه حدیثی است و این چهار کتاب (کافی، الفقیه، تهذیب، استبصار) کتاب مرجع در حدیثاند. به عبارت دیگر، با توجه به استفاده شیخ صدوق از کتابهای معتبر برای تدوین کتاب الفقیه و از بین رفتن تعداد زیادی از منابع اولیه که شیخ صدوق از آنها استفاده کرده است، و مرجع بودن این کتاب در حدیث، محققان به دنبال مستند سازی احادیث آن نیستند.
بله! میتوان گفت تعداد قابل توجهی از احادیث شیخ صدوق، قبلاً در کتاب کافی و سپس در کتاب تهذیب و استبصار شیخ طوسی وارد شده است.[1]
اشکال ابتدایی که بر کتاب الفقیه وارد میشود مرسل بودن روایاتش است و شاید به همین خاطر است که مصادر احکام آن جستوجو میشود؟
در این کتاب شیخ صدوق سلسله سند را قطع کرده و مستقیماً از امام(ع) یا با واسطه یک یا چند راوی نقل میکند.
اما در آخر کتاب «الفقیه»، ایشان با بیان مشیخه خود به نوعی سندش را تا روایات ذکر کرده است. پس مشیخه شیخ صدوق برای خروج احادیث از ارسال و مستند کردن آنها است.
اما نکتهای که در رجوع به مشیخه شیخ صدوق قابل توجه است، آن که طریق شیخ در مشیخه، طریق او به روایات و راوی است نه به کتاب، یعنی در کتاب «الفقیه» گفته است: سَأَلَ إِسْمَاعِیلُ بْنُ عِیسَى- أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع)، سپس در مشیخه میگوید: آنچه را از اسماعیل بن عیسی نقل کردهام از طریق محمّد بن موسى بن المتوکّل- رضی اللّه عنه- و او از علیّ بن إبراهیم، و او از پدرش و او از إسماعیل بن عیسى.[2] است. با اینکه میدانیم اسماعیل بن عیسی صاحب کتاب نبوده[3] و شیخ خواسته طریق خود را به اسماعیل به عنوان یکی از راویان بیان کند.
با دانستن مشیخه شیخ صدوق و بررسی صحت آن تا راوی، میتوان روایات آن را ارزیابی کرد. علاوه بر اینکه برخی از کتابها به شرح روایات آن پرداختهاند، از جمله میتوان به کتاب «الحاشیة علی من لا یحضره الفقیه» اثر شیخ بهائی و «روضة المتقین» تألیف علامه محمد تقی مجلسی اشاره کرد.
[1]. به عنوان مثال حدیث ذیل در کافی و تهذیب نیز آمده است: «عنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْبَعِیرُ بِالْبَعِیرَیْنِ وَ الدَّابَّةُ بِالدَّابَّتَیْنِ یَداً بِیَدٍ لَیْسَ بِهِ بَأْسٌ». ر. ک: صدوق، محمد بن علیف من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 279، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413ق؛ کافی، محمد بن یعقوب، ج 5، ص190، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 118، تحقیق خرسان، دار الکتب الاسلامیه،تهران،1470ق.
[2]. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 448.
[3]. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 81، مرکز نشر آثار شیعه، قم، 1410 ق.
نظرات