لطفا صبرکنید
بازدید
7005
7005
آخرین بروزرسانی:
1398/04/11
کد سایت
fa95684
کد بایگانی
112075
نمایه
آتش نعمت الهی در دنیا و وسیله عذاب در آخرت
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
عذاب ، شکنجه ، مجازات ، کیفر|نار (آتش)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا آتش در دین اسلام، تنها نمادی از عذاب است و یا آنکه - مانند برخی ادیان دیگر - نوعی فضیلت و ویژگی معنوی نیز برای آن در نظر گرفته شده است؟!
پرسش
آیا آتش فضیلت و ویژگی روحانی در اسلام دارد؟
پاسخ اجمالی
معادل واژه «آتش» در زبان عربی «نار» است. آتش یکی از اصلیترین و مهمترین ابزار زندگى بشر از ابتدا تا به امروز بوده، و هنوز نیز از مؤثرترین وسائل مورد استفاده در بسیاری از صنایع است؛ آتش یکی از مخلوقات عالم ماده، و از نعمتهای الهی برای عموم بشریت در این دنیا بوده و به عنوان مهمترین وسیله عذاب مشرکان، کافران، منافقان، مستکبران و... در آخرت نیز معرفی شده است.[1]
قرآن کریم علاوه بر هشدارهایی که جهت وارد نشدن به آتش جهنم داده است، این ماده را به عنوان نعمتی بزرگ برای انسانها، به آنان یادآور میشود: «أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُون»؛[2] آیا به آتشى که آنرا میافروزید توجه کردهاید؟
چنانکه ملاحظه میشود، خدا توجّه ما را به چیزهاى خاصى(جنین، مرگ، آب و آتش) جلب میکند، و خصوصیت و تمایز آنها تنها به این نیست که براى انسان از مهمترین و آشکارترین چیزها هستند، یا از بزرگترین تجلّیات خدا در آفرینش محسوب میشوند، بلکه از آنجهت است که چندان مورد توجه و اهتمام ما قرار نمیگیرند، و ما را به تذکر و پند گرفتن برنمیانگیزند، و ما به آنها مانند چیزهاى فراوان که به آنها عادت کردهایم نگاه میکنیم، چه از وقتى که به دنیا آمدهایم با آب و آتش و مانند اینها سر و کار داشتهایم، ولى آیا هیچ درباره نیازمندى خودمان به آنها اندیشیدهایم؟ و در اینکه چرا خدا آنها را فراوان در اختیار ما قرار داده است؟ و اگر آنها نباشند چه خواهد شد؟ و... .[3]
قرآن کریم در ادامه میفرماید: «نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِین»؛[4] یعنى ما این آتش را تذکره و یادآور آتش بزرگ دیگرى قرار دادیم، پس هر گاه آنرا بینندهاى ببیند یاد جهنّم نموده و از آن به خدا پناه برد.[5] و نیز آنرا منفعتی برای بشریت قرار دادیم.
در مواردی نیز آتش به عنوان نشانی از یک نور بزرگتر اعلام شده است، آنجا که موسی(ع) هنگام بازگشت از سرزمین مدین به همراه خانوادهاش هنگام شب در صحراى سینا به راه افتاد و راه را گم کرد. در این هنگام موسى از دور آتشى را دید و به خانوادهاش گفت: شما اندکى درنگ کنید تا من به سوى آن آتش بروم و شعلهاى از آن بیاورم و یا از آن آتش راه را پیدا کنم: «... إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً».[6]
موسی آن را نار دید و نور بود زنگیای دیدیم شب را حور بود
چون عنایتها برو موفور بود نار میپنداشت و خود آن نور بود
او درخت موسی است و پر ضیا نور خوان نارش مخوان باری بیا[7]
در اینجا اگرچه موسی(ع) به ظاهر آتشی را میدید، ولی در حقیقت نوری بود برای وارد شدن به وادی مقدس و رسیدن به مقام رسالت و کلیم اللهی.
به هر تقدیر، آتش یک از نعمتهای خدا برای زندگی بشر است که اگر از آن استفاده درست شود، وسیله نجات خواهد بود، اما همین آتش میتواند وسیله هلاکت و نابودی و سرانجام وسیله عذاب الهی در آخرت و قیامت باشد و میدانیم که در قرآن کریم، بارها برای سخن گفتن از جهنم، با تعبیر «نار» و یا همان «آتش» یاد شده است.
تمام آنچه گفته شد ناظر به این واقعیت بود که انسانها باید در «آتش» نیز مانند دیگر نعمتهای الهی بیاندیشند، اما غیر از این، دلیلی که نشانگر آن باشد که مسلمانان هم باید مانند ادیان دیگری نظیر مجوسیان به «آتش» احترام بیش از اندازه بگذارند وجود نداشته، بلکه افرادی که نوعی تقدس ویژه را برای «آتش» در نظر میگیرند، با عنوان (عبدة النار) مورد توبیخ قرار گرفتهاند. [8]
قرآن کریم علاوه بر هشدارهایی که جهت وارد نشدن به آتش جهنم داده است، این ماده را به عنوان نعمتی بزرگ برای انسانها، به آنان یادآور میشود: «أَ فَرَأَیْتُمُ النَّارَ الَّتی تُورُون»؛[2] آیا به آتشى که آنرا میافروزید توجه کردهاید؟
چنانکه ملاحظه میشود، خدا توجّه ما را به چیزهاى خاصى(جنین، مرگ، آب و آتش) جلب میکند، و خصوصیت و تمایز آنها تنها به این نیست که براى انسان از مهمترین و آشکارترین چیزها هستند، یا از بزرگترین تجلّیات خدا در آفرینش محسوب میشوند، بلکه از آنجهت است که چندان مورد توجه و اهتمام ما قرار نمیگیرند، و ما را به تذکر و پند گرفتن برنمیانگیزند، و ما به آنها مانند چیزهاى فراوان که به آنها عادت کردهایم نگاه میکنیم، چه از وقتى که به دنیا آمدهایم با آب و آتش و مانند اینها سر و کار داشتهایم، ولى آیا هیچ درباره نیازمندى خودمان به آنها اندیشیدهایم؟ و در اینکه چرا خدا آنها را فراوان در اختیار ما قرار داده است؟ و اگر آنها نباشند چه خواهد شد؟ و... .[3]
قرآن کریم در ادامه میفرماید: «نَحْنُ جَعَلْناها تَذْکِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِین»؛[4] یعنى ما این آتش را تذکره و یادآور آتش بزرگ دیگرى قرار دادیم، پس هر گاه آنرا بینندهاى ببیند یاد جهنّم نموده و از آن به خدا پناه برد.[5] و نیز آنرا منفعتی برای بشریت قرار دادیم.
در مواردی نیز آتش به عنوان نشانی از یک نور بزرگتر اعلام شده است، آنجا که موسی(ع) هنگام بازگشت از سرزمین مدین به همراه خانوادهاش هنگام شب در صحراى سینا به راه افتاد و راه را گم کرد. در این هنگام موسى از دور آتشى را دید و به خانوادهاش گفت: شما اندکى درنگ کنید تا من به سوى آن آتش بروم و شعلهاى از آن بیاورم و یا از آن آتش راه را پیدا کنم: «... إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً».[6]
موسی آن را نار دید و نور بود زنگیای دیدیم شب را حور بود
چون عنایتها برو موفور بود نار میپنداشت و خود آن نور بود
او درخت موسی است و پر ضیا نور خوان نارش مخوان باری بیا[7]
در اینجا اگرچه موسی(ع) به ظاهر آتشی را میدید، ولی در حقیقت نوری بود برای وارد شدن به وادی مقدس و رسیدن به مقام رسالت و کلیم اللهی.
به هر تقدیر، آتش یک از نعمتهای خدا برای زندگی بشر است که اگر از آن استفاده درست شود، وسیله نجات خواهد بود، اما همین آتش میتواند وسیله هلاکت و نابودی و سرانجام وسیله عذاب الهی در آخرت و قیامت باشد و میدانیم که در قرآن کریم، بارها برای سخن گفتن از جهنم، با تعبیر «نار» و یا همان «آتش» یاد شده است.
تمام آنچه گفته شد ناظر به این واقعیت بود که انسانها باید در «آتش» نیز مانند دیگر نعمتهای الهی بیاندیشند، اما غیر از این، دلیلی که نشانگر آن باشد که مسلمانان هم باید مانند ادیان دیگری نظیر مجوسیان به «آتش» احترام بیش از اندازه بگذارند وجود نداشته، بلکه افرادی که نوعی تقدس ویژه را برای «آتش» در نظر میگیرند، با عنوان (عبدة النار) مورد توبیخ قرار گرفتهاند. [8]
[1]. «... مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّار». مائده، 72. «وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرین». آل عمران، 131. «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار». نساء، 145.
[2]. واقعه، 71.
[3]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، گروه مترجمان، ج 14، ص 467، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[4]. واقعه، 73.
[5]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 338، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[6]. طه، 10.
[7]. مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم.
[8]. قطب راوندی، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1119، قم، مؤسسة امام مهدی(عج)، 1409ق.
نظرات