لطفا صبرکنید
بازدید
57607
57607
آخرین بروزرسانی:
1395/06/24
کد سایت
fa73205
کد بایگانی
89552
نمایه
حوادث رخ داده برای بنی اسرائیل در آیات 4 تا 7 سوره اسراء
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|بنی اسرائیل
اصطلاحات
بنی اسرائیل|فساد ، فاسد ، مفسد ، مفسده
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|سرفصلهای قرآنی|فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیات 4 تا 7 سوره اسراء، به چه حادثهای در قوم بنی اسرائیل اشاره میکند؟
پرسش
لطفاً از ابتدای آیه 4 تا انتهای آیه 7 سوره اسراء را توضیح دهید. منظور از فساد بنیاسرائیل در آیه 4 این سوره چیست؟
پاسخ اجمالی
آیات 4 تا 7 سوره اسراء، به ذکر گوشهاى از تاریخ پر ماجراى بنیاسرائیل پرداخته و سخن از دو انحراف اجتماعى بنیاسرائیل دارد که منجر به فساد و برتریجویى آنها گردید. مجازات پروردگار در برابر هر کدام از این دو انحراف آن بود که مردانى نیرومند و پیکارجو را بر آنها مسلط سازد تا آنها را مجازات کرده و به کیفر اعمالشان برسانند.
درباره تاریخ این شکستهای بنیاسرائیل، در میان مفسران گفتوگوی بسیار صورت گرفته است.
درباره تاریخ این شکستهای بنیاسرائیل، در میان مفسران گفتوگوی بسیار صورت گرفته است.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم در آیات چهار تا هفت سوره اسراء میفرماید:
«ما به بنیاسرائیل در کتاب [تورات] اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویى بزرگى خواهید نمود. هنگامى که نخستین وعده فرا رسد مردانى پیکارجو را بر شما میفرستیم [تا شما را سخت در هم کوبند حتى براى بدست آوردن مجرمان] خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهاى است قطعى. سپس شما را بر آنها چیره میکنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر [از دشمن] قرار میدهیم. اگر نیکى کنید به خودتان نیکى میکنید، و اگر بدى کنید باز هم به خود بدی میکنید، و هنگامى که وعده دوم فرا رسد [آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که] آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود و داخل مسجد [اقصى] میشوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند درهم میکوبند».[1]
این آیات، به ذکر گوشهاى از تاریخ پر ماجراى بنیاسرائیل پرداخته و سخن از دو انحراف اجتماعى بنیاسرائیل دارد که منجر به فساد و برتریجویى آنها گردید و به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیکارجو را بر آنها مسلّط ساخت تا آنها را مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند.
قبل از اینکه وارد ماجرای بنیاسرائیل در این آیات شویم؛ باید گفت: واژه «قَضَینا» در ابتدای آیه 4،[2] از مادّه «قضاء»، در اصل به معناى پایان دادن به چیزى با عمل و یا سخن است.[3] از آنجا که پایان دادن، معناى وسیعى دارد، این کلمه در مفاهیم مختلفى به کار رفته است که یکی از آنها، به معناى «اِخبار و اعلام» است که همین معنا مورد نظر این آیه، از واژه «قضینا» است.[4]
تاریخ پر ماجراى بنیاسرائیل، فراز و نشیب بسیار دارد، و پیروزیها و شکستها در آن فراوان دیده میشود، اما اینکه قرآن در این آیات به کدامیک از این حوادث اشاره کرده، در میان مفسران گفتوگوی بسیار صورت گرفته است، که به عنوان نمونه مواردی را در ذیل میآوریم:
1. آنچه از تاریخ بنیاسرائیل استفاده میشود این است که نخستین کسى که بر آنها هجوم آورد و بیت المقدس را ویران کرد، «بختالنصر» پادشاه بابِل بود و هفتاد سال بیت المقدس به همان حال باقى ماند تا یهود قیام کردند و آنرا نوسازى نمودند. دومین کسى که بر آنها هجوم برد قیصر روم «اسپیانوس» بود که وزیرش «طرطوز» را مأمور این کار کرد. او به تخریب بیت المقدس و تضعیف و قتل بنیاسرائیل کمر بست، و این واقعه حدود یکصد سال قبل از میلاد مسیح بود. بنابراین، ممکن است دو حادثهاى که قرآن به آن اشاره میکند همان باشد که در تاریخ بنیاسرائیل نیز آمده است؛ زیرا حوادث دیگر در تاریخ بنیاسرائیل آنچنان شدید نبود که حکومت آنها را به کلى از هم متلاشى کند، ولى حمله بختالنصر، قدرت و شوکت آنها را به کلى درهم کوبید، تا «کوروش» پادشاه ایران روی کار آمد. پس از آن بنیاسرائیل مجدّداً به قدرت رسیدند و این وضع ادامه داشت تا بار دیگر قیصر روم بر آنها هجوم برد و حکومتشان را متلاشى کرد و این آوارگی همچنان ادامه یافت تا در این اواخر که به کمک قدرتهاى جهانخوار و استعمارگر، حکومتى براى خود دست و پا نمودند.[5]
2. طبرى در تفسیر خود نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: «مراد از فساد اول، قتل حضرت زکریا(ع) و گروهى دیگر از پیامبران، و منظور از وعده نخستین، وعده انتقام الهى از بنیاسرائیل به وسیله «بختالنصر» میباشد و مراد از فساد دوم نیز شورشى است که بعد از آزادى بهوسیله یکى از سلاطین فارس مرتکب شدند و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم "انطیاخوس" پادشاه روم است».[6]
این تفسیر، با تفسیر اول تا اندازهاى قابل انطباق است، ولى هم راوى این حدیث مورد وثوق نیست و هم انطباق تاریخ زکریا(ع) و یحیى(ع) بر تاریخ «بختالنصر» و «اسپیانوس» یا «انطیاخوس» محرز نمیباشد، بلکه بنا به گفته بعضى، «بختالنصر» معاصر «ارمیا» یا «دانیال» پیامبر بوده و قیام او حدود ششصد سال پیش از زمان یحیى(ع) صورت گرفته است. بنابراین، چگونه قیام «بختالنصر» میتواند براى انتقام خون یحیى(ع) اقدام کرده باشد.[7]
3. بعضى گفتهاند؛ بیت المقدس یکبار در زمان داوود و سلیمان(ع) ساخته شد و «بختالنصر» آنرا ویران کرد و این همان وعده اولى است که قرآن به آن اشاره میکند و بار دیگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آنرا «طیطوس» رومى ویران ساخت و از آن پس همچنان ویران ماند تا در عصر خلیفه دوم، آن سرزمین بهوسیله مسلمانان فتح شد.[8] این تفسیر نیز منافات چندانی با دو تفسیر بالا ندارد.
4. در برابر تفسیرهاى فوق و تفاسیر دیگرى که کم و بیش با آنها هماهنگ است، تفسیر دیگرى داریم که سید قطب در تفسیر «فى ظلال القرآن» احتمال آنرا داده است و با آنچه گفته شد به کلى متفاوت میباشد، و آن اینکه: این دو حادثه تاریخى قبل از نزول قرآن واقع نشده، بلکه مربوط به بعد از آن است؛ یکى از آنها احتمالاً فساد یهود در آغاز اسلام بود که منجر به قیام مسلمانان به فرمان پیامبر(ص) بر ضد آنان شد و به کلى از جزیرةالعرب بیرون رانده شدند، و دیگرى مربوط به قیام نازیهاى آلمان به ریاست «هیتلر» بر ضد یهود بوده است.[9]
اشکال این تفسیر این است که در هیچیک از آنها داخل شدن قوم پیروزمند در بیت المقدس - تا چه رسد به ویران کردن آن - وجود ندارد.
5. برخی نیز احتمال دادهاند، این دو حادثه مربوط به رویدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشکیل حزبى به نام «صهیونیسم» و تشکیل دولتى به نام «اسرائیل» در قلب ممالک اسلامى است. منظور از فساد اول بنیاسرائیل و برتریجویى آنها همین است و منظور از انتقام اولى آن است که ممالک اسلامى در آغاز که از این توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بیت المقدس و قسمتى از شهرها و مناطق فلسطین را از چنگال یهود بیرون آورند، و نفوذ یهود از مسجد اقصى به کلى قطع شد. منظور از فساد دوم هم، هجوم بنیاسرائیل با اتکاى نیروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمینهاى اسلامى و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصى است.[10]
به این ترتیب؛ باید مسلمانان در انتظار پیروزى دوم بر بنیاسرائیل باشند، بهطورى که مسجد اقصى را از چنگال آنها بیرون آورند و نفوذشان را از این سرزمین اسلامى به کلى قطع کنند، این همان چیزى است که همه مسلمین جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان.
البته تفاسیر دیگرى از این دو حادثه بیان شده است که ذکر آنها چندان قابل ملاحظه نیست.
«ما به بنیاسرائیل در کتاب [تورات] اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برتریجویى بزرگى خواهید نمود. هنگامى که نخستین وعده فرا رسد مردانى پیکارجو را بر شما میفرستیم [تا شما را سخت در هم کوبند حتى براى بدست آوردن مجرمان] خانهها را جستجو میکنند، و این وعدهاى است قطعى. سپس شما را بر آنها چیره میکنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم کرد و نفرات شما را بیشتر [از دشمن] قرار میدهیم. اگر نیکى کنید به خودتان نیکى میکنید، و اگر بدى کنید باز هم به خود بدی میکنید، و هنگامى که وعده دوم فرا رسد [آنچنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت که] آثار غم و اندوه در صورتهایتان ظاهر میشود و داخل مسجد [اقصى] میشوند، همانگونه که در دفعه اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه خود میگیرند درهم میکوبند».[1]
این آیات، به ذکر گوشهاى از تاریخ پر ماجراى بنیاسرائیل پرداخته و سخن از دو انحراف اجتماعى بنیاسرائیل دارد که منجر به فساد و برتریجویى آنها گردید و به دنبال هر یک از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیکارجو را بر آنها مسلّط ساخت تا آنها را مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند.
قبل از اینکه وارد ماجرای بنیاسرائیل در این آیات شویم؛ باید گفت: واژه «قَضَینا» در ابتدای آیه 4،[2] از مادّه «قضاء»، در اصل به معناى پایان دادن به چیزى با عمل و یا سخن است.[3] از آنجا که پایان دادن، معناى وسیعى دارد، این کلمه در مفاهیم مختلفى به کار رفته است که یکی از آنها، به معناى «اِخبار و اعلام» است که همین معنا مورد نظر این آیه، از واژه «قضینا» است.[4]
تاریخ پر ماجراى بنیاسرائیل، فراز و نشیب بسیار دارد، و پیروزیها و شکستها در آن فراوان دیده میشود، اما اینکه قرآن در این آیات به کدامیک از این حوادث اشاره کرده، در میان مفسران گفتوگوی بسیار صورت گرفته است، که به عنوان نمونه مواردی را در ذیل میآوریم:
1. آنچه از تاریخ بنیاسرائیل استفاده میشود این است که نخستین کسى که بر آنها هجوم آورد و بیت المقدس را ویران کرد، «بختالنصر» پادشاه بابِل بود و هفتاد سال بیت المقدس به همان حال باقى ماند تا یهود قیام کردند و آنرا نوسازى نمودند. دومین کسى که بر آنها هجوم برد قیصر روم «اسپیانوس» بود که وزیرش «طرطوز» را مأمور این کار کرد. او به تخریب بیت المقدس و تضعیف و قتل بنیاسرائیل کمر بست، و این واقعه حدود یکصد سال قبل از میلاد مسیح بود. بنابراین، ممکن است دو حادثهاى که قرآن به آن اشاره میکند همان باشد که در تاریخ بنیاسرائیل نیز آمده است؛ زیرا حوادث دیگر در تاریخ بنیاسرائیل آنچنان شدید نبود که حکومت آنها را به کلى از هم متلاشى کند، ولى حمله بختالنصر، قدرت و شوکت آنها را به کلى درهم کوبید، تا «کوروش» پادشاه ایران روی کار آمد. پس از آن بنیاسرائیل مجدّداً به قدرت رسیدند و این وضع ادامه داشت تا بار دیگر قیصر روم بر آنها هجوم برد و حکومتشان را متلاشى کرد و این آوارگی همچنان ادامه یافت تا در این اواخر که به کمک قدرتهاى جهانخوار و استعمارگر، حکومتى براى خود دست و پا نمودند.[5]
2. طبرى در تفسیر خود نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: «مراد از فساد اول، قتل حضرت زکریا(ع) و گروهى دیگر از پیامبران، و منظور از وعده نخستین، وعده انتقام الهى از بنیاسرائیل به وسیله «بختالنصر» میباشد و مراد از فساد دوم نیز شورشى است که بعد از آزادى بهوسیله یکى از سلاطین فارس مرتکب شدند و دست به فساد زدند، و مراد از وعده دوم هجوم "انطیاخوس" پادشاه روم است».[6]
این تفسیر، با تفسیر اول تا اندازهاى قابل انطباق است، ولى هم راوى این حدیث مورد وثوق نیست و هم انطباق تاریخ زکریا(ع) و یحیى(ع) بر تاریخ «بختالنصر» و «اسپیانوس» یا «انطیاخوس» محرز نمیباشد، بلکه بنا به گفته بعضى، «بختالنصر» معاصر «ارمیا» یا «دانیال» پیامبر بوده و قیام او حدود ششصد سال پیش از زمان یحیى(ع) صورت گرفته است. بنابراین، چگونه قیام «بختالنصر» میتواند براى انتقام خون یحیى(ع) اقدام کرده باشد.[7]
3. بعضى گفتهاند؛ بیت المقدس یکبار در زمان داوود و سلیمان(ع) ساخته شد و «بختالنصر» آنرا ویران کرد و این همان وعده اولى است که قرآن به آن اشاره میکند و بار دیگر در زمان پادشاهان هخامنشى ساخته و آباد شد و آنرا «طیطوس» رومى ویران ساخت و از آن پس همچنان ویران ماند تا در عصر خلیفه دوم، آن سرزمین بهوسیله مسلمانان فتح شد.[8] این تفسیر نیز منافات چندانی با دو تفسیر بالا ندارد.
4. در برابر تفسیرهاى فوق و تفاسیر دیگرى که کم و بیش با آنها هماهنگ است، تفسیر دیگرى داریم که سید قطب در تفسیر «فى ظلال القرآن» احتمال آنرا داده است و با آنچه گفته شد به کلى متفاوت میباشد، و آن اینکه: این دو حادثه تاریخى قبل از نزول قرآن واقع نشده، بلکه مربوط به بعد از آن است؛ یکى از آنها احتمالاً فساد یهود در آغاز اسلام بود که منجر به قیام مسلمانان به فرمان پیامبر(ص) بر ضد آنان شد و به کلى از جزیرةالعرب بیرون رانده شدند، و دیگرى مربوط به قیام نازیهاى آلمان به ریاست «هیتلر» بر ضد یهود بوده است.[9]
اشکال این تفسیر این است که در هیچیک از آنها داخل شدن قوم پیروزمند در بیت المقدس - تا چه رسد به ویران کردن آن - وجود ندارد.
5. برخی نیز احتمال دادهاند، این دو حادثه مربوط به رویدادهاى بعد از جنگ جهانى دوم و تشکیل حزبى به نام «صهیونیسم» و تشکیل دولتى به نام «اسرائیل» در قلب ممالک اسلامى است. منظور از فساد اول بنیاسرائیل و برتریجویى آنها همین است و منظور از انتقام اولى آن است که ممالک اسلامى در آغاز که از این توطئه آگاه شدند دست به دست هم دادند و توانستند بیت المقدس و قسمتى از شهرها و مناطق فلسطین را از چنگال یهود بیرون آورند، و نفوذ یهود از مسجد اقصى به کلى قطع شد. منظور از فساد دوم هم، هجوم بنیاسرائیل با اتکاى نیروهاى استعمارى جهانخوار و اشغال سرزمینهاى اسلامى و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصى است.[10]
به این ترتیب؛ باید مسلمانان در انتظار پیروزى دوم بر بنیاسرائیل باشند، بهطورى که مسجد اقصى را از چنگال آنها بیرون آورند و نفوذشان را از این سرزمین اسلامى به کلى قطع کنند، این همان چیزى است که همه مسلمین جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهى است نسبت به مسلمانان.
البته تفاسیر دیگرى از این دو حادثه بیان شده است که ذکر آنها چندان قابل ملاحظه نیست.
[1]. اسراء، 4 – 7.
[2]. «وَ قَضَیْنا إِلى بَنی إِسْرائیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبیرا».
[3]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 674، بیروت، دارالعلم، چاپ اول، 1412ق.
[4]. همان؛ ابوالفتوح رازى، حسین بن على، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق: یاحقى، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدى، ج2، ص 130، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1408ق.
[5]. طباطبائى سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 44 – 45، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم ، 1417ق؛ نیز ر. ک: «انتقام خون حضرت یحیی(ع) توسط بخت نصر»، سؤال 62322.
[6]. طبرى، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص 17، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1412ق.
[7]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 29، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. همان.
[9]. شاذلی، سید بن قطب بن ابراهیم، فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2214، بیروت، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق.
[10]. تفسیر نمونه، ج 12، ص 30.
نظرات