7721
«برده» و یا «عبد» به افرادی گفته میشد که در زمانهای گذشته و در جنگها، طرفهای درگیر جنگ از سربازان طرف مقابل به عنوان اسیر و غنیمت جنگی گرفته و یا افرادی آنان را از مناطق دورافتاده گردآوری کرده و در سرزمینهای دیگر به فروش میرساندند. به بردگان زن، «کنیز» یا «امه» گفته میشد.
احكامى که در قرآن برای بردگان ذكر شده است؛ مانند احكام ازدواج با بردگان، محرميت با بردگان، مكاتبه(قرارداد براى آزادى بردگان) و...، اصل وجود بردگى را در زمان پیامبر(ص) و صدر اسلام اثبات میكند، اما این بدان معنا نیست که اسلام ابداع كنندهی بردگى باشد؛ چرا که اولا: اسلام به سرنوشت دردناک بردگان در گذشته به عنوان یک معضل بزرگ اجتماعی نگریسته. ثانیا: اسلام براى آزادى بردگان طرحهای بسیار دقیق و حساب شدهای ارائه کرده است؛ زيرا گاه نيمى از افراد جامعه را بردگان تشكيل میدادند که نه كسب و كار مستقلى داشتند، و نه وسيلهاى براى ادامهی زندگى. اگر اسلام با يک فرمان عمومى دستور میداد همهی بردگان را آزاد كنند، یا بيشتر آنها از بین میرفتند و یا این جمعيت عظيم بیكار و گرسنهای كه محروميت به آنها فشار آورده به همه جا حملهور میشدند و درگيرى و خونريزى به راه انداخته، و نظم جامعه را مختل میکردند. و یا به کشور و قبیلهی خود بازمیگشتند و تجدید قوا کرده و دوباره علیه مسلمانان جنگ به راه میانداختند. ثالثا: جواز گرفتن اسیر جنگی به عنوان برده ابزاری بود برای تبادل اسرا در برابر دشمن مهاجم.
با این وجود، دین اسلام برای از بین بردن بردهداری، طرح و برنامهی حسابشدهای وضع کرد تا اینان به تدريج آزاد شده و همزمان جذب جامعه شوند. برنامههایی؛ مانند بستن سرچشمههاى بردگى، گشودن دريچهی آزادى، احياى شخصيت بردگان، رفتار انسانى با بردگان، و اعلام انسانفروشى به عنوان بدترين كار.
گفتنی است که پیشوایان دین اسلام اگر برده یا بردگانی در اختیار داشتند، در قالب همین برنامهی حساب شده و حکیمانه بود و معاشرت آنان با بردگان به گونهای بود که در بسیاری از موارد وقتی بردهای را آزاد میکردند، آن برده حاضر نمیشد محل خدمت خود را ترک کند.
برای برده، نامهای گوناگونی وجود داشت: عبد، رقبه، مملوک و ...