2233
از قرنها پيش در هندوستان نظريهای به نام "تناسخ" مطرح شد كه از برگشت چندباره ارواح و بازگشت مكررشان به دنیا سخن میگفت. اين نظريه با گذشت زمان، رفته رفته توجه عدۀ زيادی از مردم جهان را به خود جلب كرد، به گونهای که آنرا يک امر واقعی پنداشتند و حتی كسانی به عنوان يک عقيدۀ مذهبی به آن دل بستند. در خلال اين مدت طولانی، دانشمندان بزرگ اين مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندين دليل بر بطلان آن اقامه نمودند.
طرفداران تناسخ معتقدند؛ روح دو گروه از انسانها به دنيا باز نمیگردد: اوّل آنان كه در مسير سعادت به کمال نهايی رسيدهاند كه پس از مرگ به كمال مطلق نايل میآيند. اينان كمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنيا باز گردند و كاستیهای زندگی گذشته خويش را با سعی و عمل جبران كنند.
دستۀ دوم آنان كه در حد بالای شقاوت قرار دارند. اينان نيز به دنيا بازنمیگردند؛ زيرا در ايام زندگی آنچنان به انحراف گراييده و راه سعادت را به روی خود بستهاند كه دچار سقوط ابدی گرديده و نمیتوانند با بازگشت به دنيا، گذشتۀ ننگين خويش را جبران نمايند و به سعادت و كمال - گرچه نسبی و محدود هم باشد - برسند.
آنان بر این باورند که تناسخ و بازگشت به دنیا مخصوص دستۀ سوم است؛ يعنی گروههای متوسط كه بين تكامل يافتگان سعادتمند و ساقطشدگان شقاوتمند هستند، اینان وقتی از دنيا میروند دوباره روحشان به دنيا بازمیگردد و به تناسب خلق و خوی متفاوتی كه دارند با شكلهای مختلف و گوناگونی ظاهر میشوند؛ از اينرو برای هر شكلی نام مخصوصی گذاشتهاند. اگر به صورت انسان عود كند آنرا "نسخ" و اگر به صورت حيوان عود كند، "مسخ" و اگر روح انسان در نباتات(گياهان) حلول كند، "فسخ" و اگر روح آدمی به جماد تعلق گيرد "رسخ" مینامند.
اسلام، بازگشت ارواح به دنيا در قالب يک شخص ديگر، يا يک موجود جاندار برای انجام كارهای خوب و به دست آوردن شرايط همزيستی با ارواح را قبول نداشته و صريحا آنرا رد میكند.قرآن كریم در اینباره میفرماید: «هنگامی که مرگ يكی از آنان فرارسد، گويد: اى پروردگار من، مرا بازگردان، شايد، كارهاى شايستهاى را كه ترک كرده بودم به جاى آورم. هرگز! اين سخن یاوهای است كه میگويد و از پی (مرگ) اينان عالم برزخ است تا روزی كه قیامت فرا رسد و از قبرها بر انگيخته شوند».