4885
«اسباب و مسبّبات» اصطلاحی فلسفی و اصولی است؛ بدین معنا که در نظام هستی، هر سببی از مسبّب خود پیروی میکند؛ مانند قانون ریاضی که مثلاً نتیجه دو ضرب در دو، به طور اتوماتیک و خودکار میشود چهار، و این قانونی تخلفناپذیر است.
در نظام هستی، آسمان و زمین و هر آنچه در آن است، جلوههایی از قدرت خدای متعال است و خداوند بر انجام هر کاری قادر و توانا است، اما این قدرت بینهایت به این معنا نیست که فعل الهی از غیر مجرای اسباب انجام پذیرد، بلکه خداوند، جهان آفرینش را بر اساس حكمت آفرید و همۀ افعال غیبی و ظاهری و تکوینی و دنیوی از طریق اسباب تحقق مییابد؛ مانند فرشتگان که مأمور انجام بسیاری از امور این عالم هستند. همچنین در عالم مادی، هر امری اسباب طبیعی خود را دارد؛ به عنوان مثال، اگر شخصی گرسنه شد، نیاز به غذا دارد؛ اگر چه تمام امور به خداوند ختم میشود و هرگونه قدرت و قوتّی، به دست او است، اما آب و غذا در حیات طبیعی وسیلۀ ادامۀ حیات است. این به معنای عجز خدا از انجام بیواسطۀ امور نیست؛ بلکه به این معنا است که احتیاجات مادی انسان با علل و اسباب مادی برآورده میشود و استفاده از این اسباب به معنای شرک و انکار توحید نیست، مگر آنکه این اسباب را مستقل در تأثیرگذاری بدانیم.
همین معنا در مورد اسباب غیر مادی نیز جاری است، اعم از هدایت و ایصال فیوضات معنوی و.... .
بنابراین، قاعدۀ سببیت و اینکه هر امری در عالم با اسباب خاص خود محقق میشود، روشنتر از آن است که نیاز به استدلال داشته باشد.
براین اساس، افعال خداوند همگی از طریق اسباب انجام میپذیرد و در عین حال خود این اسباب در سبیّت مستقل نیستند و تحت اراده و قدرت الهی واقع شدهاند. در این قاعدۀ کلی تفاوتی بین اسباب مادی مثل تأثیر آتش در سوزاندن و اسباب غیبی مثل سببیت فرشتگان در تدبیر عالم، همچنین بین افعال اختیاری انسان و پدیدههای خارج از حیطۀ اختیارات انسان وجود ندارد.