لطفا صبرکنید
55334
- اشتراک گذاری
موسیقی و غنا در اصطلاح فقه با یکدیگر فرق دارد. غنا عبارت است از: آوازی که از حنجره بیرون آید و در گلو چرخانده شود، در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب مجالس لهو و خوشگذرانی باشد. اما موسیقی آهنگی است که از آلات موسیقی پدید میآید.
با توجه به برخی از آیات، روایات و سخنان برخی روانشناسان، مواردی مانند گرایش انسان به فساد و فحشا، غفلت از یاد خدا، تأثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب و استفاده سوء استعمارگران از آنرا میتوان از جمله حکمتهای حرمت موسیقی و غنا دانست.
دلایل اصلی حرمت موسیقی - یا حلیت برخی اقسام آن- آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) است. از میان آیات قرآن میتوان به آیههای 72 سورهی فرقان؛ 30 سورهی حج؛ 3 سورهی مؤمنون؛ و 6 سورهی لقمان اشاره کرد که ائمه(ع) در تفسیر آنها فرمودند: مراد از واژههای "قول زور" ، "لهو" و "لغو" در این آیات، غنا است.
همچنین روایاتی وجود دارد که در اثبات حرمت غنا به آنها استدلال شده است. و به دستهای دیگر از روایات، که در آنها آلات موسیقی و استعمال آنها حرام شمرده شده، برای اثبات حرمت برخی از موسیقیها استدلال شده است.
از آنجا که غنا به معنای کشیدن صدا و هر گونه صدا و آواز استعمال شده، به همین جهت همهی فقها «لهوی بودن» را از قیود غنای حرام میدانند و برخی نیز قید «مطرب» بودن را به آن افزودهاند. در مورد موسیقی نیز اکثر فقها نوع لهوی آنرا حرام میدانند و برخی موسیقی مطرب را نیز حرام میدانند.
- تبیین مفهوم موسیقی
«موسیقی» یا «موسیقیا» واژهای یونانی است که در فرهنگ لغت، معادل «غنا» است، ولی در حوزهی مفاهیم دینی و اصطلاح فقه، با یکدیگر تفاوت دارد. «غنا» در اصطلاح شرعی عبارت است از: «آوازی که از حنجرهی آدمی بیرون آمده و در گلو چرخانده(چهچهه) شود و در شنونده حالت سرور و وجد ایجاد کند و مناسب با مجالس لهو و خوشگذرانی باشد». اما موسیقی به «صوتی گفته میشود که از آلات موسیقی، پدید آید»، بر این اساس، نسبت بین موسیقی علمی و موسیقی فقهی، عموم و خصوص مطلق است».[1]
- حکمت حرمت موسیقی و غنا
با بررسی برخی از آیات قرآن، روایات و سخن روانشناسان میتوان موارد ذیل را از فلسفههای حرمت موسیقی دانست:
الف) انسان را به فساد و فحشا گرایش میدهد.
در حدیثی از نبی اکرم(ص) آمده است: «غنا نردبان زنا است».[2] تجربه نشان داده است که بسیاری از افراد، تحت تاثیر آهنگهای غنا راه تقوا را رها کرده و به فساد روی میآورند. مجلس غنا به طور معمول مرکز انواع مفاسد است.[3]
ب) غنا انسان را از یاد خدا غافل میکند.
قرآن کریم میفرماید: «بعضی از مردم خریدار سخنان بیهودهاند تا به نادانی مردم را از راه خدا گمراه کنند و قرآن را به مسخره میگیرند، نصیب اینان عذابی است خوار کننده».[4]
در این آیه یکی از عوامل گمراهی از راه خدا «لهو الحدیث» دانسته شده است. «لهو» آنچیزی است که انسان را به خود چنان مشغول کند که باعث غفلت و بازماندن از کارهای مهمتر شود و در روایات اسلامی از آن به «غنا» تفسیر شده است.[5]
ج) تأثیر سوء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب
غنا و موسیقی یکی از عوامل تخدیر اعصاب است. «توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقیدانان نشان میدهد که در دوران عمر دچار ناراحتیهای روحی گردیده، و رفته رفته اعصاب خو درا از دست داده و عدهای مبتلا به بیماریهای روانی شده و گروهی مشاعر خود را از کف دادهاند، دستهای فلج و ناتوان گردیده و بعضی هنگام نواختن موسیقی درجهی فشار خونشان بالا رفته، دچار سکتهی ناگهانی شدهاند».[6]
د) غنا یکی از ابزار کار استعمارگران
استعمارگران جهان همیشه از بیداری مردم، بویژه نسل جوان، وحشت داشتهاند، به همین دلیل بخشی از برنامههای گستردهی آنها برای ادامهی استعمار، فرو بردن جامعه در غفلت و بیخبری و ناآگاهی و گسترش انواع سرگرمبهای ناسالم است. ایجاد مراکز فحشا، کلوپهای قمار و سرگرمیهای ناسالم دیگر، از جمله توسعهی غنا و موسیقی، از مهمترین ابزاری است که آنها برای تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند.[7]
- موارد ذکر شده حکمت حرمت غنا و موسیقی است، نه علت تامه و به همین دلیل، در مواردی هم که این آثار و نتایج سوء وجود ندارد باز حکم حرمت هم وجود دارد.
- دلایل اصلی حرمت موسیقی(یا حلیت بعضی از اقسام آن) آیات قرآن و روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) است که در حوزهی تخصصی فقه. بررسی میشود و این مقال گنجایش طرح مباحث اجتهادی را ندارد. اما آنچه به صورت اختصار میتوان اشاره نمود چند مطلب است:
الف) آیات قرآن هر چند به صورت روشن و صریح حکم غنا را بیان نمیکند و مانند بسیاری از احکام به اصول و کلیات میپردازد، ولی برخی از آیات با توجه به تفسیری که پیامبر اکرم و اهلبیت(ع) از آنها نمودهاند بر غنا تطبیق میکند. در اینباره به چند آیه اشاره میکنیم:
- امام صادق(ع) دربارهی آیات «و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند(و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)،[8] و «از سخن باطل بپرهیزید»،[9] میفرماید: «منظور مجالس لهو و لعب و غنا است».[10]
- امام صادق(ع) دربارهی آیهی «و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند»،[11] فرمود: «منظور از «لغو» در این آیه، غنا و ملاهی است».[12]
- امام باقر و امام صادق(ع) دربارهی آیهی «بعضی از مردم سخنان بیهوده را میخرند تا مردم را از روی نادانی از راه خدا گمراه سازند و آیات الهی را به استهزا گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده است»،[13] فرمودند: «منظور از سخنان بیهوده، غنا است».[14]
بنابر این، هر چند اکثر این روایات، آیات مذکور را بر غنا تطبیق نمودهاند، ولی در بعضی از روایات، بر موسیقی نیز تطبیق شده است،[15] و فقها نیز برخی از این آیات را بر موسیقی تطبیق نمودهاند.[16]
ب) مهمترین دلیل بر حرمت غنا، روایاتی است که از پیامبراکرم و اهلبیت(ع) به دست ما رسیده و به طور صریح و روشن دلالت بر حرمت غنا دارند. به عنوان نمونه:
امام باقر(ع) میفرماید: «غنا از چیزهایی است که خداوند آتش جهنم را سزایش قرار داده است».[17] همینطور امام صادق(ع) فرمود: «از غنا دوری کنید».[18]
ج) در مورد حرمت موسیقی نیز روایاتی از پیامبراکرم و ائمه معصومین(ع) به دست ما رسیده که برخی از آنها را نقل میکنیم:
امام صادق(ع) فرمود: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است، پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیهی شیطان است».[19]پیامبر اکرم(ص) نیز میفرماید: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی میکنم».[20]
د) از آنجا که واژهی غنا به معنای «کشیدن صدا»؛ بلکه به معنای هر گونه صدا و آواز است،[21]و به تعبیر شیخ انصاری «کاملا روشن و بدیهی است که هیچیک از این مفاهیم حرام نیستند»،[22] به همین جهت، همهی فقها «لهوی بودن» را قید غنای حرام میدانند؛ یعنی، غنای لهوی حرام است.[23] (واژهی «لهو» را به فراموشی یاد خداوند و فرو غلطیدن در ابتذال معنا نمودهاند[24] و گفتهاند غنا و آوازی حرام است که مناسب مجالس لهو و لعب و فساد و خوشگذرانی باشد).[25]
بعضی از فقها علاوه بر«لهوی بودن» قید «مطرب» را نیز بر آن افزودهاند.[26] «طرب» به حالت سبک عقلی گفته میشود که در اثر شنیدن آواز یا آهنگ در نفس آدمی پدید میآید و او را از حد اعتدال خارج میکند. و در مورد موسیقی(آهنگی که از آلات پدید آید) نیز اکثر فقها نوعی را که «لهوی» باشد حرام میدانند. و بعضی استماع موسیقی مطرب را حرام میدانند.[27]
نکته پایانی: همانطوری که قبلا تذکر دادیم، بررسی دقیق این مباحث، در حوزهی تخصصی فقه انجام میشود و کسانی که در این زمینه قدرت اجتهاد ندارند باید از مراجع تقلید خودپیروی کنند.
[1]. حسینی، سید مجتبی، پرسشها و پاسخهای دانشجویی، ص 169؛ امام خمینی، المکاسب المحرمه، ج 1، ص 198-224؛ حسینی، علی، الموسیقی، ص 16 و 17؛ تبریزی، جواد، استفتائات، س10، 46 ، 47 و 1048؛ فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج 1، س 974، 978و 979.
[2]. «الغناء رقیة الزنا». شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص 154، نجف، مطبعة حیدریة، چاپ اول، بیتا.
[3]. نک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 17، ص 25 – 26، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دهم، 1371ش؛ تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29.
[4]. «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیرعلم و یتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهین». لقمان، 6.
[5]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 17، ص 303 – 304، ابواب ما یکتسب به، باب 99، باب تحریم الغناء حتی فی القرآن، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[6]. تاثیر موسیقی بر روان و اعصاب، ص 29 و 92، (به نقل از تفسیر نمونه، ج 17، ص 26).
[7]. تفسیر نمونه، ج 17، ص 27.
[8]. «و الذین لا یشهدون الزور». فرقان، 72.
[9]. «و اجتنبوا قول الزور». حج، 30.
[10]. وسائل الشیعه، ج 17، ص 303، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 2، 3 ، 5 ، 9 و 26.
[11]. «وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ». مؤمنون، 3.
[12]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 88، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[13]. لقمان، 6.
[14]. وسائل الشیعه، ج 17، باب 99، ابواب ما یکتسب به، ح 6، 7، 11، 16و25.
[15]. همان، باب 100، ح3.
[16]. المکاسب المحرمه، ج 1، ص 2.
[17]. وسائل الشیعه، ج 17، باب 99، ابواب ما یکتسب به ح 6.
[18]. همان، ح 23 و 24.
[20]. همان.
[21]. المکاسب المحرمه، امام خمینی(ره)، ج 1، ص 299.
[22]. مکاسب شیخ انصاری،جلد1، ص 292.
[23]. رساله ی دانشجویی، ص 171.
[24]. احمد شرمخانی، انسان، غناء، موسیقی، ص 14.
[25]. رساله دانشجویی، ص 171. بهر حال حرام بودن مطلق صدای زیبا با فطرت و عقل انسان سازگار نیست و مخالف با بعض روایات که دستور به خواندن قرآن به صوت زیبا می دهند می باشد. لذا منظور نوع خاصی از آن است و می توان معیار نوع حرام را از همین تعبیرات «باطل» یا «لهو» بدست آورد.
[26] . همان.
[27] . توضیح المسائل مراجع، ج 2، صص 813 و 913؛ مسائل جدید، ج 1، ص 47 به بعد.