لطفا صبرکنید
14154
- اشتراک گذاری
پاسخ بدین سؤال مبتنى بر شناخت ماهیت گریه و کاربردهاى آن است.
گریه ظاهرى دارد و باطنى و باطن آن همان تأثرات روحى و عاطفى است که با حصول آن در انسان فعالیتهایى در مغز پدید میآید و بعد از آن قطرات اشک از دیده سرازیر میشود.
این تأثرات روحى ممکن است عوامل متعددى داشته باشد. گاهى فقدان چیزهایى که به ما مربوط است عامل تأثرات روحى است، و گاهى حس کمالطلبى و یا اعتقادى که داریم و یا حس ترحم بر مظلوم، موجب تأثرات قلبى میشوند و گاهى هم ممکن است تأثرات روحى و به تبع آن گریه، در اثر فراق یا وصال پدید آید و زمانى هم از سر ناتوانى و احساس عجز و زبونى و یا از روى تزویر و ریا باشد.
به هر حال قطرات اشکى که شیعه براى ائمهى خود در بقیع و... جارى میسازد از نوع گریهى کودکى نیست که اسباببازى خود را از دست داده، و یا بزرگى که مالش را به غارت بردهاند، بلکه گریهاى است از سر عشق به کمال؛ اندوهى است که از رشد و تکامل اجتماعى شیعه حکایت دارد؛ این اندوه، اندوه ظلمى است که بر حق روا داشتهاند؛
این گریه، گریهى عجز و زبونى و یا تزویر نیست؛ این گریه، گریهى انسان عاشقى است که گاهى از فراق نالان است و گاهى از وصال، گریه شوق سر میدهد؛ گریهى انسانى است که قلبش از سنگ نیست و از ظلم به مظلومان به خروش میآید. گریهى انسانى است که عشق به کمال دارد و از اینکه عدهاى نگذاشتند عطش بشریت از سرچشمهى کمال و حکمت سیراب گردد، محزون است.
این گریه در بعد درونى نه تنها موجب افسردگى نمىشود، بلکه عامل بسیار مهمى در ایجاد نشاط تلقى مىگردد و اسباب تقویت عواطف و شناخت در موضوع مورد نظر و آمادگى رفتارى و تقویت علاقه و محبت و در نهایت، همانند سازى با افراد و موضوعات مورد علاقه را فراهم میسازد.
و در بعد خارجى و بیرونى، پویایى در مسائل اجتماعى و سیاسى را به دنبال دارد و عامل بسیار مهمى در ایجاد تحرکات و برخوردهاى اجتماعى و تولى و تبرى محسوب میگردد.
با گریه میتوان موضوع مورد نظر را زنده نگه داشت، به گونهاى که هیچگاه از خاطرهها محو نشود، و میتوان گفت: حفظ مکتب ناب محمدى و ظلم ستیزى از نتایجى است که گریه به بار آورده است، و این است راز و رمز گریهى شیعه در کنار بقیع.
پاسخ بدین سؤال بدون شناختِ ماهیت گریه و کاربردها و کارکردهاى آن و نوع نگاهى که شیعه به مراسم عزادارى و گریه دارد، میسر نیست و ما به تفصیل تا جایى که مراعات حال مخاطبان گردد در این بحث غور میکنیم.
ماهیت و انواع گریه
گریه از دو بخش تشکیل شده است، ظاهر و باطن، ظاهر آن امر فیزیولوژیک است و باطن آن تأثرات درونى و عاطفى، که از طریق محرکهاى بیرونى یا درونى مثل تفکر، حاصل(مادى و طبیعى) میشود. با تأثرات عاطفى، بخشى از مغز فعال میشود و غدد اشکى چشم را فرمان میدهد که فعالیت کند. و اینجا است که قطرات اشک از چشم سرازیر میگردد.
و اما باطن گریه(تأثرات عاطفى) عوامل مختلفى میتواند داشته باشد؛ از اینرو، گریه نیز اقسام گوناگونى خواهد داشت:
- گریهى ناشى از علاقهى طبیعى انسان به خود و متعلقات خود: این نوع گریه به هنگام داغ دیدگى و بیاختیار حاصل میشود و به گذشته نظر دارد. شخص در اثر فقدان چیزى که بدان علاقهمند بوده، متأثر میگردد و به اصطلاح عوام، عقدههایش گشوده میشود و اشک میریزد.
- گریهاى که ریشه در اعتقادات دارد، مثل آنچه که در مناجات حاصل میشود. انسان خود را در محضر خدا مییابد و خود را گناهکار و رفتار و کردار خود را ضبط شده، میبیند؛ از اینروى متأثر میگردد[1] و... این نوع گریه ناظر به حال و آینده است و البته بدون ارتباط با گذشته هم نیست و از این قبیل است گریهى پشیمانى و توبه.
- گریهاى که از فضیلتطلبى و کمال خواهى ناشى میشود، مثل گریهاى که در فقدان معلم و مربى اخلاق و امام(ع) و پیامبر(ص) رخ میدهد و این بدان جهت است که ما در عمق وجودمان کمال را تحسین میکنیم و از بودن آن کمالات به وجد میآییم و از فقدان آن ناراحت.[2]
ام ایمن بعد از وفات پیامبر(ص) گریه میکرد، خلیفهى دوم از او پرسید چرا گریه میکنى؟ مگر نه این است که رسول خدا(ص) در پیشگاه خدا است؟ او پاسخ داد: گریهى من برای آن است که دست ما از وحى کوتاه شده است.[3]
- گریه بر مظلوم، انسانى که قلبش از سنگ نیست، با دیدن منظرهى کودک یتیمى که در آغوش مادرش در یک شب سرد زمستانى، از فراق پدر، جان میدهد به لزره میافتد. و آن قلبى که سرشار از عواطف انسانى است با شنیدن حادثهى جان سپردن طفلى شیرخوار در آغوش پدر و سیراب شدن از خون گلو، به طپش میآید و شرارههاى آتشین خود را به صورت قطرههاى اشک به خارج پرتاب میکند، به خاطر آن است که از ظلمى که بر مظلوم وارد میشود، متأثر میگردد.
- گریه از روى عجز و زبونى، گاهى انسان به دلیل فقدان چیزى یا تلخ کام شدن از تجربهى یک شکست، احساس عجز و زبونى نموده و در نهایت متأثر میگردد و ذلیلانه گریه میکند. این گریه، گریهى افراد ضعیفى است که از رسیدن به هدف خودشان واماندهاند، یا در دستیابى به هدفشان ناتوان هستند. ظاهراً صائب تبریزى در بیت:
گریهى شمع از براى ماتم پروانه نیست
صبح نزدیک است و در فکر شب تار خود است.
به این نوع از گریه اشاره دارد.
- گریهى شوق، مثل گریهى مادرى که از دیدن فرزندِ گم شدهى دلبندش، بعد از سالها دورى و چشم انتظارى، بر گونههاى او جارى مىگردد و یا گریهى شادى عاشق پاکبازى که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را مییابد.[4]
- گریهى فراق، مثل گریهى عاشقى که از هجران و یا فقدان محبوب خود به فغان آمده، یا از سپرى شدن روزگار وصل نالان است:
زگریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
از آن دمى که زچشمم، برفت یار عزیز
کنار دامن من، همچو رود جیحون است[5]
- گریهى رحمت و رأفت، بنابر گفتهى دانشمندان، یکى از ابعاد وجودى انسان، بُعد عاطفى است و انسانى که از عاطفه و مهرورزى تهى است، بویى از انسانیت نبرده است؛ و از اینرو کسى که در طول عمر خود حتى براى یکبار هم بوسهاى از روى مهر پدرى بر گونههاى فرزندش نزده بود، اینگونه مورد عتاب پیامبر(ص) قرار گرفت که: "من لا یَرحم لا یُرحم"[6]؛ و آن زمان که در مرگ فرزندش "ابراهیم" گریه کرد، در جواب عدهاى که از علت گریهى آنحضرت پرسیده بودند، فرمود: "لیس هذا بکاء (غضب) انما هذه رحمة و من لایرحم لایُرحم".[7]
- گریهى تزویر و دروغ، که از آن به "اشک تمساح" هم یاد میشود.[8]
کاربرد و کارکردهاى گریه
الف) اهداف گریه
تمام انواع گریه میتواند جهتگیرى سیاسى یا فرهنگى و دینى داشته باشد. مثلاً دربارهى گریهى امامان معصوم(ع) گفته شده است: ایشان از گریه در زمانى که امکانات تبلیغات از آنان گرفته شده بود به عنوان جنگ سرد بر علیه طبقه حاکم استفاده میکردند. گریهى آنها به منظور طرح این سؤال بود که چرا این بزرگواران این همه ناراحتاند! مگر امر اندوهزایى پیش آمده است؟
و از همینرو است که آنها براى بیان واقعیت دستورات اسلامى، و آگاهى دادن به انسانها و بیدارى آنان و افشا نمودن باطن ظالمان و غاصبان، اشک میریختند و این است سرّ گریههایى که از یگانه دختر پیامبر(ص) در تاریخ گزارش شده است. او روزها دست حسنینش را میگرفت و در بیت الاحزان در قبرستان بقیع، به گریه میپرداخت. آنهایى که از آنجا میگذشتند، در ذهنشان این سؤال مطرح میشد که چرا فاطمه گریه میکند؟ مگر چه شده؟ مگر پدرش در حقش نفرموده که خشم فاطمه، خشم من است؟[9]
بقیع یادآور حزنهاى فاطمه است، یادآور مصیبتهایى است که آن بانوى بزرگوار اسلام و امامان شیعه(ع) در راه حفظ اسلام متحمل شدند.
باید دانست که حزن و اندوه و گریهى شیعه در کنار بقیع مانند حزن یک کودک نیست که به خاطر از دست دادن اسباببازى خود گریان میشود و حتى با حزن یک فرد بالغ که برای از دست دادن مال و یا... پدید میآید تفاوت دارد، این حزن، حزنى است که از رشد و تکامل اجتماعى شیعه، حکایت دارد، این اندوه، اندوه ظلمى است که بر حق روا داشتهاند، و گریهاى است که نشانگر کمال خواهى شیعه است. در حقیقت گریهى ما از سویى براى ائمه است و از سویى براى خود. مگر آن عزیزان گناهشان چه بود که میبایست آن همه ظلم و ستم را تحمل کنند؟ مگر مودت آنها مزد رسالت نبود؟ چرا عدهاى نگذاشتند که ما عطش خود را از سرچشمهى حکمت آن عزیزان سیراب سازیم؟ به هر حال گریه شیعه، گریه بر مظلوم است و از فضیلتطلبى ناشى میشود و ریشه در اعتقاد دارد. البته این چنین حزنى درگیرى اجتماعى و تبرى و تولى را هم به دنبال دارد که در ادامه بدان اشاره میگردد؛ یعنى اینگونه نیست که چنین حالتى موجب خمودى و سستى شود، بلکه اسباب تحرک اجتماعى را فراهم میسازد. گریهی شیعه از نوع گریهی عجز نیست؛ چرا که معتقدیم:
اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار
اشک کباب باعث طغیان آتش است
آرى، این گریه میتواند گریهى فراق[10] باشد، همانگونه که در خطاب به سالار شهیدان اینگونه میگوییم:
"یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً".[11]
و یا ممکن است گریهى شوق باشد. مثلاً انسانى از مشاهدهى رشادتها و شجاعتها و آزادمردیها و سخنرانیهاى آتشین مردان و زنان به ظاهر اسیر، تحت تأثیر قرار گیرد و گریان شود.
و یا احتمال دارد گریه صرفاً عاطفى و از روى رحمت باشد؛ آیا ممکن است انسانى، آن همه جنایت را که در واقعهى کربلا انجام گرفت بشنود و قطرهى اشکى بر گونههایش جارى نگردد؟
ب) کارکردها و آثار گریه
آثار گریه در دو بعد درونى و بیرونى قابل بررسى است.
آثار گریه در بعد درونی
در بعد درونى میتوان کارکردهاى گریه را در موارد ذیل دنبال کرد:
- همانطور که بیان شد، گریه نوعى هیجان درونى است و اگر از باب تزویر و یا از روى عجز و یا آنچه در قسم اول گفته شد،[12] نباشد آرامش روحى را به دنبال دارد که در واقع، جلاى قلب را موجب میشود.
این تخلیهى هیجانى به چرخهى متعالى فرد مربوط میشود، انسان میخواهد در اوج کمال باشد، اما اینگونه نیست؛ اینرا درک میکند و هیجانى میشود. میخواهد ظلم و ستمى در بین نباشد، اما هست؛ آنرا میبیند و متأثر میشود. برکات و نعمات الاهى در حق خود و دیگران را مشاهده میکند و با یادآورى آنها... و گریهاى که اینگونه باشد، بدیهى است که امید بخش و حرکت آفرین است و با افسردگى[13] رابطهى معکوس دارد و نشاط آفرین میباشد و نه تنها عامل نابهنجار در زندگى افراد نیست، بلکه در مواردى نقش درمانى ایفا میکند.[14]
و آنانى که در مجالس عزایى شرکت میکنند که چنین صبغهاى دارد، خود معترفاند که احساس خاصى به آنها دست میدهد. و این نیست مگر اینکه غم و اندوه حاکم بر این مجالس از سنخ غم آخرت و غم مظلومیت مظلومان است و... .
- هیجانها و تأثرات روحى، در بعد شناختى هم اثر گذاشته و کنجکاوى و درک فرد را در موضوع مورد نظر تقویت میکند.
- با تقویت عواطف و شناخت، آمادگى رفتارى فرد به تناسب آن شناختها و عواطف بیشتر میشود.
- از دیگر اثرات گریه این است که باعث همانند سازى با آن افراد و موضوعات مورد علاقه میشود.
- علاقه و محبت فرد را نسبت به موضوع مورد نظر افزایش میدهد. البته بسیار روشن است که تأثرات روحى، بیانگر وجود پیوند عاطفى با فرد مظلوم میباشد، چه اینکه انسان از مصیبت بیگانه و غمى که بر او وارد آمده است، متأثر نمیگردد.
- انسان کامل آن انسانى است که همزمان، تمام ابعاد وجودیاش، رشد کرده باشد و از عاطفه و نیروى تفکر و شناخت قوى بهرهمند باشد.
گریه نیز عاملى است براى رشد عاطفه و هم حاکى از روح لطیف و قوت عاطفه. هم افزایش دهنده است و هم نمایش دهنده.
از اینجا است که میتوان فهمید، چرا آنگاه که حضرت على(ع) با خبر شد در حکومتش به یک زن یهودى ظلم شده و خلخال از پایش ربودهاند، فرمود: "اگر کسى از این غم بمیرد، سرزنشى بر او نیست".[15]
آثار گریه از بُعد بیرونى
گریه از بعد اجتماعى و سیاسى، تولى و تبرى را در پى دارد و عاملى است براى تحرکات اجتماعى و سیاسى؛ از اینروى حکومتهاى ستمگر از اقامهى عزا براى سالار شهیدان کربلا ممانعت به عمل میآوردند و ما به اختصار به پارهاى از اثرات اجتماعى و سیاسى گریه اشاره میکنیم:
- گریه و اعلان جنگ با ظلم و ستم: گاهى قطرههاى اشک پیام آور هدفها است. آنها که میخواهند بگویند با مرام امام حسین(ع) و اصحابش همراه و با هدف آن عزیزان هماهنگ هستیم، این کار را گاهى با شعارهاى آتشین و سرودن اشعار و حماسهها ابراز میدارند و گاهى با وسایل دیگر، اما ممکن است همه از روى ریا و تزویر باشد، ولى آنکس که احیاناً با شنیدن این حادثهى جانسوز، قطرهى اشکى از درون دل میریزد صادقانهترین این حقیقت(اعلام وفادارى به اهداف مقدس امام(ع) و یارانش) را بیان میکند، و این همان پیوند دل و جان با آنها و اعلان جنگ با ظلم و ستم میباشد. البته روشن است که چنین گریهاى بدون آشنایى با اهداف پاک آن عزیزان میسر نیست.
- گریه و احیاى مکتب اسلام: گریهاى که شیعه بر مظلومیت معصومین(ع) و از جمله فاطمهى زهرا(س) و ائمهى مدفون در بقیع و امام حسین(ع) میکند باعث شده است تا اسلام ناب محمدى حفظ گردد.
امام خمینى(ره) میفرماید: "سید الشهداء را این گریهها حفظ کرده است و... هر مکتبى تا پایش سینهزن نباشد، تا پایش گریهکن نباشد... حفظ نمیشود".[16]
"زنده نگهداشتن عاشورا یک مسئلهی بسیار مهم سیاسى عبادى است".[17]
شهید مطهرى در این باره میگوید: جوانى از من پرسید: اگر بناست مکتب امام حسین(ع) احیا شود، آیا ذکر مصیبت آن امام هم ضرورتى دارد؟ گفتم بله، دستورى است که امامان به ما دادهاند و این دستور، فلسفهاى دارد و آن اینکه هر مکتبى اگر چاشنیاى از عاطفه نداشته باشد و صرف مکتب فلسفه و فکر باشد، آن قدر در روح ما نفوذ ندارد و شانس بقا ندارد، ولى اگر چاشنى عاطفه داشته باشد، این عاطفه به آن حرارت میدهد... بدون شک مکتب امام حسین(ع) منطق و فلسفه دارد، درس است، باید آموخت، اما اگر دایماً این مکتب را صرفاً به صورت فکرى بازگو کنیم، حرارت و جوشش گرفته میشود و اساساً کهنه میگردد.[18]
گریه بر ظلمهایى که بر ائمه رفته، موجب میشود تا همیشه این داغ تازه بماند و دیگر کسى نتواند مانند غدیر خم واقعهى عاشورا و... را انکار کند و احیاى عاشورا؛ یعنى احیاى مکتب اسلام؛ زیرا آن امام(ع) براى حفظ اسلام قیام کرده بود.
نتیجه اینکه: گریهى شیعیان در کنار بقیع و در عزاى امام حسین(ع) و... اوّلاً: یک امر طبیعى و انسانى است. و ثانیاً: به منظور دستیابى به اهدافى است که بیان شد و چنین گریهاى مورد تأیید قرآن و روایات میباشد و بر آن سیرهى پیامبر و اصحاب هم گواهى میدهند.[19]
[1]. امام سجاد(ع) میفرماید: « محبوبترین اشک آن اشکى است که مخلصانه در تاریکى شب براى ترس از خدا ریخته شود». مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 90، ص 329، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. و بیقین چنین اشکى ریشه در نوع اعتقادى دارد که ما به خدا و جهان آخرت داریم.
[2]. در آیهى 92 سورهى توبه در وصف عدهاى میفرماید: «آنان در حالیکه از شدت اندوه اشک از چشمانشان فرو میریخت برمیگشتند که چرا چیزى نمییابند تا با آن در راه خدا جهاد کنند».
[3]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: قلعجی، عبد المعطی، ج 7، ص 266، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.
[4]. آنگاه که جعفر بن ابیطالب از حبشه به مدینه آمد، رسول خدا(ص) به استقبال او رفت و "بکى فرحاً برؤیته". شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 484، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[5]. دیوان حافظ.
[6]. بحارالانوار، ج 43، ص 282 و 283.
[7]. شیخ طوسی، امالی، ص 388، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[8] تذکر: اگرچه بعضى از اقسام گریه از جهتى عاماند و ممکن است انواع دیگر را شامل شوند و یا چند عامل در پدید آمدن گریه نقش داشته باشند، اما براى توضیح بیشتر و توجه دادن به عامل مهم و محورى، بحث را اینگونه طرح کردهایم.
[9]. "فاطمة بضعة منى من سرّها فقد سرّنى و من ساءها فقد سائنى، فاطمة اعز الناس علىّ"، بحارالانوار، ج43، ص 23؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 5، ص 54، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا. « ان الله لیغضب لغضب فاطمة و یرضى لرضاها»، متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، محقق، بکری حیانی، صفوة السقا، ج 12، ص 111، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ق؛ بحارالانوار، ج 43، ص 19؛ «فاطمة قلبى و روحى التى بین جنبى فمن آذاها فقد آذانى».
[10]. حضرت یعقوب از فراق فرزند خویش آنقدر گریه کرد که چشمانش نابینا شد، امام سجاد(ع) در پاسخ به کسانى که از زیادى گریهى آنحضرت پرسیده بودند، فرمود: «یعقوب در فراق یکى از پسران خود آنقدر گریست که از اندوه چشمانش نابینا شد، با اینکه میدانست یوسف زنده است و من چگونه محزون نباشم...»، حلیة الاولیاء، به نقل از ترجمهى کتاب اعیان الشیعه، سید محسن امین، ص 72. ر. ک: «روایت «بکائون خمسه»، 105553.
[11]. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ص 779. در زیارت وارث خطاب به شهدا میخوانیم: «و فزتم فوزاً عظیماً فیالیتنى کنت معکم فافوز معکم»؛ به خدا قسم شما به رستگارى بزرگى رسیدید، کاش من هم در رکاب شما بودم و بدان رستگارى بزرگ نایل میشدم. مفاتیح الجنان، ص 787.
[12]. از نظر روانشناسان، در قسم اول هم گریه در آرامش روحى و سبک شدن درد ناشى از داغدیدگى، مؤثر است.
[13]. گاهى گفته میشود که مراسم عزادارى در ایران، افسردگى را به دنبال دارد، و ظاهراً مراد آنها از اختلالات افسردگى نوع عمدهى آن که بسیار شدید میباشد، و همچنین موردى مثل اختلال ملال پیش از قاعدگى و یا اختلال افسردگى پس از روانپریشى ناشى از اسکیزوفرنى نیست، بلکه مقصود آنها اختلالات افسردهخویى است که از علایم زیر برخوردار است:
الف) دو یا چند مورد از نشانههاى کم اشتهایى یا پر اشتهایى، بیخوابى یا خواب زدگى، کمبود انرژى یا احساس خستگى، عزت نفس پایین، تمرکز ضعیف، اشکال در تصمیمگیرى و احساس درماندگى در فرد، وجود داشته باشد.
ب) این نشانهها در بخش عمدهى روز و در بیشتر روزها، حداقل به مدت 2 سال گزارش شوند.
ج) این نشانهها موجب اختلال در کارکرد اجتماعى، شغلى و... بشوند. و... .
افزون بر این روانشناسان دربارهى عوامل افسرده خویى گفتهاند سه عامل زیستى (وضعیت مغز و کارکرد قسمتهاى مختلف آن)، ارثى (آنچه که به خانواده و ژن مربوط است) و هیجانهاى محیطى مانند رویدادهاى استرسزاى شدید، فقدانها و بحرانها، میتوانند بر ذهن مؤثر باشند. و البته تجربههاى استرسزاى محیطى فقط در کسانى که آمادگى زیستى و وراثتى دارند، باعث افسردگى میشود و عوامل استرسزا عبارتاند از: از دست دادن شغل، قطع یک رابطه، مرگ یکى از بستگان، طلاق، ازدواج ناموفق و مشکلات اقتصادى و بالاخره داغدیدگى سهمى در استرسزایى دارند. (در این باب به کتاب انجمن روانشناسى آمریکا، ترجمه، نیکخو، محمد رضا، چهارمین بازنگرى از راهنماى تشخیصى و آمارى اختلالهاى روانى (DSMIV) ص 564 - 602 ، 88 - 96، مراجعه شود).
و اما مراسم عزادارى نه تنها استرسزا نیستند، بلکه نقش استرسزدایى را بر عهده دارند و هیچیک از نشانههاى افسردهخویى را ایجاد نمیکند. البته این تحلیل بر مبناى نگاه و تحلیل مادى به مراسم عزادارى میباشد و اما از نگاه اسلام و تحلیل معنوى حتى موارد یاد شده در پیشین هم نباید روح فرد را به تلاطم وا دارد و موجب استرس شود؛ چرا که او به خدا معتقد است و او را رازق میداند و به او توکل میکند و به قضا و قدر او راضى است.
[14]. مولوى:
«گریه بر هر درد بى درمان دواست
چشم گریان چشمه ی فیض خداست
گریه مروارید بحر رحمت است
دیدهى گریان کلید جنت است
تا نگرید ابر کى خندد چمن
تا نگرید طفل کى نوشد لبن
تا نگرید کودک حلوا فروش
دیگ بخشایش نمىآید به جوش».
[15]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 70، خ 27، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[16]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 8، ص 72 - 69.
[17]. همان، ج 13، ص 154.
[18]. شهید مطهری، سیرى در سیرهى نبوى، ص 58، قم، صدرا، بیتا.
[19]. مطالعهى بیشتر، ر. ک: بحار الانوار، ج 44، ص 289 ، 293 ؛ ج 21، ص 24؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 12، ص 90؛ ابن سعد، طبقات، ج 8، ص 282؛ الف، کاویانى، گریه حربهاى در دست شیعه؛ مطهرى، مرتضی، امامت و رهبرى، ص 53، مکارم شیرازى، ناصر، فلسفهی شهادت، ص 13 – 10، مطهرى، مرتضی، قیام و انقلاب مهدى، ص 108؛ رجبى، حسین، پاسخ به شبهات عزادارى؛ رجال کشى، ص 187؛ ترجمهى نفس المهموم، ص 15 - 17 ، 23 ، 34؛ سمهودى، وفاء الوفاء، ص 468.