لطفا صبرکنید
12214
- اشتراک گذاری
توجه به نکات زیر شما را در دریافت پاسخ یاری می رساند:
1. چون رجوع همه علل به علت فاعلی است، در این بحث فرقی بین علّت تامه و علّت فاعلی نیست.
2.مفاهیم فلسفی بر گرفته از وجودند و وجود ماهیّت ندارد. جنس و فصل اجزای ماهیّت است، چیزی که ماهیّت ندارد اجزای آن را هم ندارد.
3. معلول به علّت خود علم حضوری دارد، اما نه آن گونه که علّت به معلول خود علم حضوری دارد.
4.همان طور که امتداد از لوازم موجودات مادّی است، حرکت نیز از لوازم موجودات مادّی است، و زمان هم مقدار حرکت است؛ پس هر جا مادّه باشد، حرکت هست، و هر جا حرکت باشد، زمان وجود دارد.
1. فقر وجودی ملاک احتیاج معلول به همه انواع علت است؛ زیرا اولاً: رجوع انواع علل به علت فاعلی است؛ چرا که علّت مادّی و صوری در حقیقت خود معلول هستند که با اعتبار عقل، مادّه و صورت می شوند؛ یعنی وقتی به صورت متّحد لحاظ شوند، خود معلول هستند و وقتی مستقل لحاظ شوند علّت مادّی و صوری هستند؛ پس تفاوت آنها تفاوت اعتباری است، نه حقیقی. و معلول از شئون علّت فاعلی است و علت غایی نیز، هر چند در نظر بدوی ممکن است رجوعش به غیر فاعل باشد، لکن به نظر دقیق در همه موارد، رجوع غایت به فاعل، از آن جهت که فاعل است، بلکه در فاعل حقیقی غایت عین فاعل است؛[1]پس در این بحث فرقی بین علّت تامه و علّت فاعلی نیست.[2]
ثانیاً: فقر وجودی معلول به علت؛ یعنی توقف وجود معلول بر وجود علت، و این توقف در تمام اقسام علل وجود دارد؛ پس ملاک فوق در تمام اقسام علل جاری است.[3]
2. مفاهیم فلسفی مفاهیمی هستند که اگر بر موجودات حمل شوند، بیانگر انحای وجود آنها هستند (نه حدود ماهوی آنها) و چون وجود ماهیت ندارد، مفهومی هم که بر او حمل می شود، و بیان گر انحای آن است، نیز ماهیت ندارد، پس تطابق ماهوی هم با مصداق خود ندارد. وقتی مفهومی ماهوی نیست مسلم است که جنس و فصل نخواهد داشت؛ زیرا جنس و فصل از اقسام ماهیت است.[4]
3. معلول به علّت خود علم حضوری دارد؛ لکن نه به صورت علمی که علّت به معلول خود دارد؛ زیرا علّت، واجد تمام مراتب معلول است و حقیقت معلول نزد او حاضر است، به خلاف معلول که تنها رقیقت علّت نزد او حاضر است و تنها به اندازه سعه وجودیش، به علت علم دارد، در حقیقت علم معلول به خود، عین علم معلول به علّت است، در مرتبه خود.[5]
4. زمان را با توجه به تعریفش برای مادّیات اثبات می کنیم؛ چون زمان عبارت است از: مقدار متصل غیر قارّی که عارض بر حرکت می شود[6]؛ برای همین هر جا حرکت است، زمان هم هست.
موجودات مادّی چون سیالند، همیشه در حال خروج از قوّه به فعل هستند، و حرکت یعنی خروج از قوه به فعل؛ پس مادیات حرکت دارند و حرکت مقدار دارد و مقدار حرکت همان زمان است؛ پس موجودات مادی همیشه زمان دار هستند.
[1] علامه طباطبائی، محمد حسین، نهایة الحکمة، نورانی، عبدلله، ص 184 - 183،مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم.
[2] همان، ص 171- 195.
[3]همان، ص 170.
[4] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 200، چاپ چهارم، مرکز چاپ و نشر ذفتر تبلیغات اسلامی، تابستان1370هـ.ش.
[5] نهایةالحکمة، ص 260.
[6] همان، ص 214.