لطفا صبرکنید
18852
- اشتراک گذاری
1. خلق شدن ملائکه از نور با وجود روایات نقل شده در منابع شیعه و اهل سنت امری تردید ناپذیر است. در برخی روایات شیعه از خلق شدن موجودات به ویژه ملائکه از نور افرادی؛ مانند پیامبر (ص)، ائمه و یا نورهای گوناگون اشاره شده است. همچنین روایاتی در میان منابع اهل سنت یافت می شود که به خلق شدن خلیفه اول و ... از نور پیامبر اشاره دارد. وجود این گونه اخبار در برخی منابع شیعه و اهل سنت نشان از اعتقاد تمامی آنان به این امر نیست. با این وجود در منابع روایی شیعه اخبار طینت مطرح است که به سادگی نمی توان آنها را نادیده انگاشت. علاوه براین اگر دیدگاه های متفاوتی در چگونگی خلقت میان گروه هایی از مسلمانان یافت می شود، این امر از نوع تفکر و نگاه کیهان شناسی این گروه ها نشأت گرفته است.
2. گریه کردن ملائکه بر امام حسین (ع) و زیارت نمودن وی با استفاده از روایات صریح نقل شده در منابع شیعی و همچنین روایات شبیه به این مورد که در کتب شیعه و اهل سنت مذکور است، امری مسلم و تردید ناپذیر است.
آنچه مسلم است برای شناخت حقایق جهان خلقت ابزار و روش های متفاوتی میان علما و گروهای مختلف مطرح است. برداشت ظاهری از آیات و روایات، یا به تعبیر دیگر نقل گرایی یکی از این روش ها به شمار می آید. در کنار این روش علما به تناسب گرایش فکری خویش از ابزارهای شناخت دیگری بهره برده اند که می توان از میان آنها به روش های عقلی، فلسفی و عرفانی اشاره نمود. بدون شک هر یک از علما در به کارگیری و تفسیر روایات تحت تأثیر این نوع دیدگاه ها هستند. به این معنا که نگاه کیهان شناسی فلاسفه، متکلمان، عرفا و حدیث گرایان همواره با هم تفاوت اساسی داشته است؛ دلیل این تفاوت همان گونه که گفته شد ابزار و روش شناختی به کار گرفته شده از سوی آنان بوده. لذا در تبیین و تفسیر مسئله آفرینش، سخنان گوناگونی یافت می شود. مثلاً مطرح نمودن عقول عشره و دخالت آنان در آفرینش جهان از طرف برخی فلاسفه، همچنین نگاه تأویلی برخی محدثان از این قبیل است. بنابر این در مواجهه با طرح مسئله چگونگی خلق شدن ملائکه باید به این موضوع به شکلی جدی توجه داشت.
علاوه بر آنچه بیان شد بارها گفته شده است که دلیلی بر صحت تمام روایات موجود در کتب روایی شیعه و یا اهل سنت وجود ندارد. بلکه احراز صحت و سقم روایات از سوی عالمان با به کار گیری علم رجال میسر می شود؛ به همین دلیل علمای هر دو گروه روایات را بر اساس این نوع بررسی، به گونه های مختلف تقسیم بندی کرده اند، تا جایی که اهل سنت روایاتی را در بعضی مجموعه های روایی خود جمع آوری کرده آنها را صحاح نامیده اند.
در میان منابع سنی و شیعی روایاتی یافت می شود که به وجود نور پیامبر قبل از آفرینش مخلوقات اشاره دارد. [1] در منابع اهل سنت روایتی از حضرت رسول نقل شده است که سخن از خلق شدن خلیفه اوّل از نور پیامبر و خلق شدن خلیفه دوم و عائشه از نور ابوبکر و... به میان آمده است. [2] همچنین در منابع شیعی به روایاتی بر می خورد که گاهی خلق شدن ملائکه از نور پیامبر، امامان و گاه از نورهای مختلف دانسته شده است. این گونه روایات را که به روایات طینت مشهورند نمی توان به طور کلی و با صراحت تمام نفی کرد، بلکه باید آنها را مورد بررسی و دقت قرار داد.
البته برای آشنایی با اعتقادات اصیل علمای شیعه در زمینه های مختلف شایسته است به کتاب های تدوین شده در این راستا مراجعه کرد. [3] استناد به روایت یا روایاتی از منابع شیعه و جزو معتقدات تمام شیعه برشمردن آن، خالی از اشکال نیست؛ زیرا در میان کتاب های شیعه نیز روایاتی وجود دارد که صحت آنها به دلایل مختلف مورد تأیید علما نیست. علاوه بر این برخی اخبار آحاد نیز وجود دارد که بنابر نظر بیشتر علما این اخبار نمی توانند اساس یک اعتقاد صحیح را بنا نهند. وجود یک یا چند روایت نقل شده به وسیله راویی خاص در مورد خلقت ملائکه از نور امامان و یا خلق شدن خلیفه اول از نور پیامبر که روایات دیگر آن را مورد تردید قرار می دهند، اعتقاد تمام علمای شیعه و یا سنی به این امر را اثبات نمی نماید. گرچه چنین دیدگاهی تا جایی که با اصول مسلم دین مغایرت نداشته باشد مانند بسیاری دیگر از برداشت ها و قرائت های گوناگون مذاهب اسلامی، پیرامون صفات خدا، معاد جسمانی، روحانی، و ... موجبات خدشه در دیانت افراد نمی گردد.
سخن بعدی پیرامون گریه کردن ملائکه بر امام حسین (ع) و همچنین فرود آمدن آنها برای زیارت آن حضرت است. قبل از پرداختن به اصل مطلب باید چند نکته روشن گردد.
1. در روایات شیعه و اهل سنت مسئله گریه کردن و شادمانی نمودن ملائکه برای افرادی خاص عنوان شده است. ما فارغ از این که این امر به چه صورت اتفاق می افتد، [4] - آیا آنان نیز مانند انسان دچار دگرگونی های روحی می گردند؛ یعنی با دیدن یا شنیدن اتفاقات ناگوار یا مسرت بخش اندوهگین و یا خشنود می شوند یا خیر - ، در مورد این روایات گفت و گو خواهیم کرد. این مسئله (گریه ملائکه) در ادبیات پیش از اسلام نیز به شکل گریه کردن آسمان و یا زمین و یا گرفتگی خورشید و یا گریه باد بر اشخاص مهم که از دنیا می روند مطرح شده است که قرآن کریم نیز به آن اشاره نموده است. [5] با بررسی و تفسیر آیه مبارکه به این نکته خواهیم رسید که به عقیده برخی مفسران گریه کردن آسمان و زمین به معنای گریه کردن انسان های روی زمین و ملائکه آسمان می باشد.
اما در اسلام به صراحت مسئله گریه کردن و نیز شادمانی نمودن آسمان و زمین و فرشتگان برای افراد خاص در روایات اهل تسنن و شیعه مطرح شده است.
ما برای بیشتر روشن شدن موضوع روایات مربوط به این بحث را از دو گروه یاد شده ذکر می کنیم.
روایات در منابع اهل سنت:
1. در روایتی از پیامبر اکرم (ص) می خوانیم: هیچ مؤمنی در غربت نمی میرد -در حالی که گریه کننده ای ندارد- مگر این که آسمان و زمین بر او بگریند. [6] در روایتی به همین مضمون به جای آسمان و زمین واژه فرشتگان آمده است. [7]
2.در حدیثی دیگر اشاره به گریه کردن مخلوقات برای حضرت آدم (ع )شده است. بدین ترتیب که هنگام رحلت ایشان تمام خلایق به مدت هفت روز بر وی گریستند. [8]
3. نیز در فرازی از رسول اکرم (ص) در برخورد با جوانی که در اثر عبادت متحول شده و حال او منقلب شده بود، اشاره به گریه ملائکه به سبب گریه این جوان شده است. پیامبر اکرم (ص) پس از گفت و گویی با او می فرماید: "به تحقیق که ملائکه آسمان به جهت گریه تو به گریه افتادند". [9]
4. از جمله روایات مهم در این زمینه سخنی از رسول خدا در مورد مجاهدان است. پیامبر در ضمن این حدیث می فرمایند: "وقتی خانواده شان با آنان (یعنی مجاهدان) وداع می کنند دیوار خانه ها برای آنها گریه می کنند. [10]
5. در تفسیر قرطبی در ضمن تفسیر آیه مبارکه: ما بکتهم السماء ...." گفته شده است منظور از گریه آسمان و زمین گریه ملائکه آسمان و زمین است و اضماری در کلام وجود دارد. مانند و "اسال القریه" که بیشتر مفسران واژه اهل را در آن در تقدیر گرفته اند. سپس روایتی از حضرت رسول (ص) نقل می نماید که فرموده اند: "یچ مؤمنی نیست مگر آن که دو در برای او در آسمان قرار داده شده؛ یک در رزق او از آن نازل می شود، و در دیگر سخن و عمل او از آن وارد می شود. هر وقت مرگ و فقدان او اتفاق بیفتد بر او می گریند. در ادامه از مجاهد نقل می کند که آسمان و زمین چهل روز بر مؤمن می گریند.
ابو یحیی می گوید: از قول او تعجب کردم. مجاهد گفت تعجب می کنی؟ چرا زمین بر کسی که با رکوع خود آن را آباد کرده نگرید. و چرا آسمان بر بنده ای که آهنگ تسبیح و تکبیرش در آن مانند طنین دسته ای از زنبوران بود گریه نکند. [11]
اما در مورد شادمانی ملائکه برای افرادی خاص نیز روایاتی نقل شده است. از جمله به شادمانی ملائکه برای ولادت خلیفه اول، [12] همچنین شادی ملائکه به جهت اسلام آوردن خلیفه دوم [13] و یا شادمانی آنان و به اهتزاز درآمدن عرش برای برای روح سعد بن معاذ را می توان اشاره نمود. [14]
فرود آمدن ملائکه نیز گوشه ای از بحث ما را تشکیل می دهد. برای پرهیز از طولانی شدن گفتارمان به طور اختصار به چند نمونه اشاره می نماییم.
حضور ملائکه برای یاری رساندن مسلمانان در جنگ بدر، [15] ، یا فرود آمدن آنان برای غسل دادن حنظله، همچنین حضور آنان برای تشییع و حمل جنازه سعد بن معاذ از این قبیل است. [16]
مهم تر از آنچه تا کنون گفته شد، روایتی در خصوص گریه آسمان بر امام حسین (ع) است که بسیاری از منابع اهل سنت با اندکی تفاوت غیر مخل به معنا آن را نقل کرد ه اند. البته این روایت و برخی روایات یاد شده دیگر در منابع شیعی به نقل از ائمه و پیامبر اکرم (ص) نیز آمده است. این روایت در منابع اهل سنت توسط افرادی؛ چون سدی، قرة بن خالد، مجاهد، و ... چنین نقل شده است: "نگامى که حسین بن على (ع )شهید شد آسمان بر او گریه کرد، و گریه او سرخى مخصوصى بود که در اطراف آسمان نمایان شد. [17]
اکنون اشاره ای مختصر به روایات شیعه در این زمینه:
از پیامبر اکرم روایت شده است که، ملائکه بر حلقه های ذکر عبور می کنند و بالای سر آنان حضور پیدا می کنند و به سبب گریه آنها گریه می کنند. [18] در این روایت هم به گریه و هم به حضور ملائکه اشاره شده است.
در روایتی از امام کاظم (ع) آمده است: اگر مؤمنی بمیرد ملائکه و تمام بقاع زمین که وی خدا را در آنها عبادت نموده است بر او می گریند. [19]
اگر در روایات یاد شده اندک تأملی نماییم دو نکته را در می یابیم:
1. در این روایات آنچه مطرح شده گریه خلایق، زمین، آسمان، دیوارها و ملائکه است.
2. روایات ذکر شده گریه و بشارت ملائکه یا نزول آنها را جهت افراد خاص؛ از قبیل مجاهدان، غریبان از وطن، مؤمنان، صحابه و شهداء ... ذکر نموده اند.
بنابر آنچه تا کنون گفته شد، با وجود گریه زمین آسمان در و دیوار و ملائکه و ...، اصل گریه کردن ملائکه در مواردی مسلم به نظر می آید. نیز با وجود گریه ملائکه یا شادی آنان نسبت به افرادی که یادآور شدیم درمی یابیم که، موضوع گریه و عزاداری ملائکه برای امام حسین (ع) که جامع تمام ویژگی های فوق است، و با وجود روایات گریستن آسمان بر وی در منابع اهل سنت، امری غریب به نظر نمی آید.
امام حسین (ع ) سبط پیامبر (ص) و از اصحاب کسا و جزو اهل بیت پیامبر اکرم (ص) است که آیه تطهیر در شان آنان نازل شده است. [20] . و به تعبیر رسول اکرم حسن و حسین سرور جوانان بهشت اند. [21] . این ویژگی ها را قطعا در هیچ کدام از صحابه نمی توان یافت، مگر در اهل بیت (ع) مضاف بر این که امام حسین را نیز یقیناً می توان جزو اصحاب به شمار آورد.
جهاد امام بر علیه انحرافات حکومت یزید و امتناع از بیعت با او، و سرانجام به شهادت رسیدن وی در راستای اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر در غربت، از دیگر ویژگی های این شخصیت تاریخ ساز است. عبادت او حتی در آخرین لحظات زندگی نشانه ایمان و تقوای والای او است.
حال با این وجود چه جای شگفتی است، اگر ملائکه به امر خدا به زیارت امام حسین شهید بیایند، همان گونه که برای تشییع سعد بن معاذ آمدند. و یا بر وی بگریند، همان طور که برای سایر مؤمنان و اموات غریب از وطن و مجاهدان شهید می گریند.
علاوه بر این وجود روایاتی از اهل بیت (ع) در این خصوص و توصیف گریه ملائکه بر او و زیارت مزارش در کتب روایی ما موجود است که اعتقاد ما را به این امر دو چندان می نماید، و به دلیل پرهیز از به درازا کشیده شدن سخن از آن چشم پوشی می کنیم و به مجالی دیگر واگذار می نماییم.
نمایه های مرتبط:
کمک جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) در روز عاشورا، 6983 (سایت: 7503) .
معنای ازلی بودن حضرت علی (ع)، 4410 (سایت: 5158) .
تقدم وجود نوری پیامبر بر آدم، 4378 (سایت: 4814) .
[1] حقی، اسماعیل، روح البیان، ج 2، ص 370، دار الفکر،بیروت، بی تا؛ نیشابورى، حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، ج 1، ص 407 ، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1416 هـ ق.
[2] ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 7 ، ص111، دارإحیاء التراث العربیه، بیروت، چاپ اول، 1422 هـ ق.
[3] برای آگاهی بیشتر، نک: نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به: شخصیت و قیام امام حسین(ع)، نوشته قاسم ترخان، خلقت انوار پیامبر(ص) و ائمه قبل از اجسام آنان، ص 25- 49.
[4] نک: همان، امام حسین (ع) شخصیت اسطوره ای ، ص 143- 155.
[5] دخان، 29.
[6] الزمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 274، دار الکتب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407 هـ ق.
[7] الصفوری، نزهة المجالس، ج 1، ص 207، المطبعة الأزهریة، مصر، سنة 1346هـ ق.
[8] سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور، فی تفسیر الماثور، ج1، ص 162، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفی،قم ، 1404 هـ ق.
[9] الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 9، ص 188، دار إحیاء التراث العرب، بیروت، چاپ اول، 1422 هـ ق.
[10] همان، ج 3، ص 206 .
[11] قرطبی، محمد بن ابراهیم شمس الدین، الجامع لأحکام القرآن، ج 16، ص 140، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364 هـ ش.
[12] ابن عساکر علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج 79، ص 353، دار الفکر، بیروت، 1415 هـ ق.
[13] زهری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 205، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1968 م.
[14] الجامع لأحکام القرآن، ج 7، ص 304.
[15] آل عمران، 125.
[16] الطبقات الکبری، ج 3، ص 428، دار صادر، بیروت، چاپ اول، 1968 م.
[17] ابن کثیر دمشقی، اسماعیل، تفسیر القرآن العظیم، ج 7، ص 234، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1419 ق؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 264 ؛ الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 220؛ الکشف و البیان، ج 8، ص 353؛ روح البیان، ج 8، ص 413.
[18] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 231، مؤسسه آل البیت لإحیاء التراث، قم چاپ اول، 1409 ه.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 1، ص 38، دار الکتب الإسلامیة، تهران چاپ، چاپ چهارم، 1365 ه ش.
[20] تفسیر القرآن العظیم، ج 6، ص367.
[21] الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 4، ص 263 .