جستجوی پیشرفته
بازدید
62
آخرین بروزرسانی: 1403/12/18
خلاصه پرسش
اصل خدا است یا انسان؟ چرا خدا در امور انسان‌ها دخالت می‌کند؟! چرا باید مانند بردگان اطاعت کنیم؟! اگر کاری با خدا نداشته و برای خودمان تصمیم بگیریم، چه رخ خواهد داد؟!
پرسش
آیا اصل خدا است یا انسان؟ چرا خدا همواره امر و نهی کرده و انسان باید اطاعت کند؟ اگر در برابر خدا چون برده نبوده و خود برای خود تصمیم بگیریم چه اتفاقی می‌افتد؟
پاسخ اجمالی

در پاسخ به این سؤال، ابتدا باید روشن شود که چه برداشتی از رابطه‌ی میان خدا و انسان داریم:

 اگر رابطه‌ی میان خدا و انسان مانند رابطه‌ی میان حاکمان و مردم تصور شود؛ در این صورت می‌توان این پرسش را طرح کرد که آیا حاکمان اصل‌اند و مردم باید پیرو آنها باشند، یا مردم اصل‌اند و حاکمان باید از آنان پیروی کنند؟!

 اما اگر رابطه‌ی بین خدا و انسان از نوع رابطه‌ی محبّت و دوستی(دو طرفه) باشد، در این صورت اصل و فرع -به آن معنا که در رابطه‌ی حاکمان و مردم در نظر بوده- مطرح نیست.

بر اساس معارف دینی می‌توان گفت: رابطه‌ی خدا با انسان از نوع رابطه‌ی علاقه و دوستی است؛ محبت، علت و منشأ آفرینش است؛ خداوند بر اساس حب و محبت جهان را خلق کرده است.[1]

 اهل معرفت نیز بر این باورند که منشأ آفرینش، محبت خدا به خلق است. از آن‌جا که خدای متعال هستی محض است، شدت و کمال هستی او موجب عشق به ظهور و تجلی می‌گردد؛ ذات حضرت حق، عین عشق و محبت است، و محبوب‌‌ترین چیز در نزد حضرت حق، دیدن ذات خود از طریق دیدن شئونات ذاتی و مخلوقات خود است.[2] ذات خدای متعال، جوشش فیض است:

نکو رو تاب مستوری ندارد                                    ببندی در ز روزن سر بر آرد.[3]

چنان‌‌که فلاسفه مسلمان نیز عشق را علت وجود تمام موجودات بر می‌شمرند.[4]

از آن‌سو، در نهاد هر مخلوق نیز عشق و محبت نهفته است؛ عشق موهبتی است که اختصاص به انسان ندارد و همه‌ی موجودات به نحوی از آن برخوردارند.[5] تمام موجودات عالم، عاشق حق و مشتاق لقای اویند و خداوند متعال در نهاد و سرشت تمام موجودات عالم، عشق خاصی را نهادینه کرده است.[6]

گفتنی است؛ هر چند عشق حقیقتی است که در تمام موجودات جریان دارد و تمام موجودات از پرتو عشق ‌بهره دارند؛[7] اما هیچ موجودی مانند انسان نیست که عشق در تار و پود او دمیده شده باشد؛ عشق انسان از عشق به خود(عشق به ذات) آغاز شده و تا عشق به وجود بی‌نهایت خداوند می‌انجامد.[8]

بنابر این، رابطه‌ی عاشقانه‌ی انسان با خدا یک ضرورت وجودی محسوب می‌شود.

در ازل پرتو عشقت ز تجلی دم زد                   عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت                   عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد.[9]

به بیان دیگر، ذات مقدس خداوند، کمال و جمال مطلق و منشأ و سرچشمه‌ی تمام خوبی‌ها و زیبایی ‌ها است؛ انسان نیز از درون ذات خود عاشق خوبی‌ها، زیبایی‌ها و عاشق خدا است:  

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را           که کس مرغان وحشی را از این خوش‌تر نمی‌گیرد.[10]

بر این اساس، انسان از درون ذات خود عاشق خداوند است، هر چند ممکن است در اثر انحرافات فکری و عملی چیز دیگری را خدای خود قرار دهد. و به همین جهت کار پیامبران الهی برطرف نمودن این انحرافات و زدودن غبار نادانی و غفلت و پاک نمودن صفحه‌ی دل از آلودگی‌ها است.

بنابر این، عشق خدای متعال و انسان، عشقی دو طرفه است؛[11] بدین صورت که در قبال عشق انسان به خداوند، او نیز به انسان عشق می‌ورزد.

نکته‌ی قابل توجه این‌که حقیقت دین و ایمان در نگاه دقیق، همان حب و دوستی است.

از امام صادق‌(ع) در مورد حبّ و بغض سؤال شد که آیا از ایمان است یا نه؛ آن‌حضرت فرمود: آیا ایمان چیزی جز حبّ و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت کرد: خداوند ایمان را محبوب دل شما قرار داد و آن‌را در قلب‌های شما جلوه داد و کفر و فسق و نافرمانی را مورد کراهت شما قرار داد.[12]

گفتنی است که عشق و علاقه‌ی انسان به خداوند، مبتنی بر واقعیت است، و آن واقعیت این است که خداوند، خالق و پروردگار جهان و انسان و منشأ تمام موجودات است؛ خداوند غنی بالذات است و انسان در ذات خود محتاج به خداوند است.[13]

سایه عاشق اگر افتاد بر معشوق چه شد            ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود.[14]

رابطه و علاقه‌ی انسان با خدا را می‌توان شبیه رابطه و علاقه‌ی فرد مشتاق دانش‌اندوزی با فرد دانشمند دانست؛ یعنی دانش‌آموز واقعی کسی است تمام وجودش عشق به دانش و یادگیری بوده و به همین دلیل در نهاد خود به آموزگارش علاقه‌‌مند بوده و به او عشق می‌ورزد و توصیه‌های او را هرچند دشوار باشد به گوش جان می‌شنود، چنان‌که دانشمند و آموزگار حقیقی کسی است به دانش‌آموزش علاقه‌‌مند است و همواره در صدد راهنمایی او و نشان‌دادن بهترین راه‌ها برای رشد و ترقی می‌باشد.

بنابر این، آنچه در دیدگاه اومانیسم(اصالت انسان)[15] مطرح است که انسان را موجودی مستقل و بی‌نیاز از خداوند می‌پندارد، گمانی باطل و برخلاف واقعیت است.

به نظر می‌رسد با این نگاه می‌توان به پرسش‌های موجود در این زمینه پاسخ داد:

چرا خدا در امور انسان دخالت می ‌کند ؟

ابتدا باید منظور از دخالت خداوند در امور انسان‌ها را مشخص کرد؛ زیرا اگر مقصود از دخالت، اکراه و اجبار باشد چنین چیزی در بیشتر موارد با آنچه می‌بینیم سازگار نیست؛ چون خداوند هیچ‌کس را در این دنیا مجبور نکرده است؛ شاهدش وجود گناه‌کارانی است که با آزادی و اختیار کامل، دستورات خدا را زیر پا می‌گذارند؛ اما دخالت خدا اگر به معنای هدایت، راهنمایی و تبیین امور مفید و مضر باشد، مانند دخالت و راهنمایی پزشک دلسوز نسبت به بیمار، یا معلم مهربان نسبت به دانش آموزش خواهد بود که هر فرد عاقلی آن‌را می‌پذیرد.

خداوند که پروردگار جهان است، از همه چیز آگاه است و مصلحت انسان را بهتر از خودش می‌داند؛ از این رو امر و نهی او برای هدایت انسان به سوی سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت است. این دستورات مانند قوانینی هستند که برای حفظ تعادل و عدالت در زندگی انسان وضع شده‌‌اند. خداوند با این دستورات، انسان را از گمراهی و آسیب‌‌های اخلاقی و اجتماعی نجات می‌دهد.

 چرا انسان باید از خدا اطاعت کند؟

اطاعت انسان از خداوند به معنای پذیرش حقیقت و تسلیم در برابر دستوراتی است که برای سعادت و رستگاری او وضع شده‌ است. اطاعت از خداوند به معنای آزادی واقعی است؛ زیرا انسان را از اسارت شهوات و تمایلات نفسانی رها می‌کند و به او کمک می‌‌کند تا به کمال معنوی برسد.

چرا ما باید عبد باشیم؟

عبودیت در برابر خداوند به معنای تسلیم و پذیرش حقیقت و حرکت در مسیر کمال است. عبودیت در برابر خداوند، انسان را از اسارت دنیا و نفس رها می‌کند و به او کمک می‌کند تا به جایگاه واقعی خود در نظام خلقت دست یابد؛ عبودیت و تسلیم در برابر خداوند موجب تحقیر یا از دست دادن آزادی نیست.

 اگر انسان خودش تصمیم بگیرد و از خدا اطاعت نکند چه می‌‌شود؟

اگر انسان از دستورات الهی سرپیچی کند و تنها بر اساس خواسته‌‌های خود عمل نماید، در زندگی دنیوی و اخروی دچار مشکلات و آسیب‌‌های جدی می‌شود. سرپیچی از دستورات الهی می‌‌تواند به گمراهی، ظلم، فساد و نابودی منجر شود. در دیدگاه اسلامی، انسان با اطاعت از خداوند به سعادت و رستگاری می‌‌رسد و با سرپیچی از او، خود را در معرض عذاب و ناراحتی قرار می‌‌دهد.

گفتنی است؛ اسلام، یکی از اهداف از خلقت انسان را بندگی خداوند اعلام می‌کند. این عبادت تنها به معنای پرستش نیست؛ بلکه شامل تمام جنبه‌‌های زندگی می‌شود. انسان با عبادت، به کمال معنوی و اخلاقی ‌‌رسیده و در نهایت به رستگاری و سعادت ابدی دست خواهد یافت.

«اومانیسم» با تأکید بر اصالت انسان، استقلال او از خداوند، برجسته کردن زندگی دنیایی بشر و انکار یا تشکیک در زندگی ابدی او ممکن است به انحرافات اخلاقی و اجتماعی منجر شود. در این دیدگاه، انسان به جای این‌که خود را در برابر خداوند مسئول بداند، تنها به خواسته‌‌ها و تمایلات خود توجه می‌کند که می‌تواند به بی‌عدالتی، فساد و نابودی منجر شود. در مقابل اما اسلام، با تأکید بر عبودیت و مسئولیت انسان در برابر خداوند، راهی برای رسیدن به تعادل و عدالت در زندگی فردی و اجتماعی ارائه می‌دهد.[16]


[1]. «کنت‏ کنزا مخفیا فأحببت أن أعرف، فخلقت الخلق لأعرف». حافظ برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین ع، ص 41، بیروت، أعلمی، چاپ اول، 1422ق؛ ر. ک: ‌fa8094

[2]. ر. ک: پاسخ 4639.

[3]. جامی، هفت اورنگ، یوسف و زلیخا.

[4]. ر. ک: «عشق از نظر عرفان و فلسفه».

[5]. ر. ک: همان.

[6]. سجادی، سید جعفر، مصطلحات فلسفی صدر الدین شیرازی، ص 153 – 155، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ دوم، 1360ش.

[7]. ر.ک: پاسخ 8995.

[8]. ر. ک: «برهان تضایف عشق»؛ «شناخت و عشق به خدا».

[9]. دیوان حافظ، غزل شماره 152.

[10]. همان.

[11]. «وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه‏». بقره، 265؛ «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه‏». مائده، 54.

[12]. «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحبّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِیمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحبّ وَ الْبُغْضُ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ حبّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ‏». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 125، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[13]. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ». فاطر، 15.

[14]. دیوان حافظ، غزل شماره 206.

[15]. ر. ک: «بررسی اومانیسم هایدیگر»؛ «مقیاس بودن انسان در جهان هستی».

[16]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: «هدف از خلقت و آفرینش انسان»؛ «تناقض نداشتن آفرینش انسان برای عبادت و جهنم»؛

«معنای عبد و عبودیت و بندگی»

 

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها