جستجوی پیشرفته
بازدید
24551
آخرین بروزرسانی: 1391/04/19
خلاصه پرسش
آیا ممکن است برخی از ارواح در وجود فرد دیگری وارد شوند. همچنین منظور از تشعشعات دفاعی چیست؟
پرسش
آیا این مساله که در کلاسهای فرادرمانی در موردش بحث می شود که : انسان هایی که وابستگی دنیا دارند پس از مرگ یک چیزی مثل روحشان که آن را کالبد ذهنی نامگذاری کرده اند در وجود انسان های دیگری می رود و روی او تاثیر می گذارد، صحیح است؟ اگر نه تشعشعات دفاعی یعنی چه؟ و چرا ما در این حالت واقعاً رو ح هایی را می بینیم که مشخصات دقیقی می دهند؟
پاسخ اجمالی

مسئله حلول و تناسخ در مکتب اسلام بدلیل اینکه مستلزم انکار معاد و بهشت و جهنم است مردود شناخته شده است ولی درک حضور ارواح و نوعی ارتباط با آنها هرچند توصیه نشده ولی امکان پذیر است.

 

همچنین متوسل شدن به، تشعشعات دفاعی به عنوان یک عامل خارجی که ارتباطی با اصلاح درونی فرد و قطع کردن ریشه های بروز چنین پدیده هایی ندارد در واقع گریز از نتیجه طبیعی روندی نادرست و فرار از تبعات انحراف در مسیر است.

پاسخ تفصیلی

مسئله حلول و تناسخ در مکتب اسلام بدلیل اینکه مستلزم انکار بهشت و جهنم و معاد است مردود شناخته شده است [1] ولی درک حضور ارواح و نوعی ارتباط با آنها هرچند توصیه نشده ولی امکان پذیر است.

 

ظهور برخی پدیده های روحی و روانی و عدم درک آنها در مکاتب مدعی عرفان باعث توهم تناسخ شده است که گمان کرده اند برخی ارواح در وجود انسان های دیگری دچار تناسخ می شوند: این مطلب (توهم حلول و تناسخ) چه در مورد روح خدا و چه در مورد ارواح انسانی و چه در مورد اجنه و شیاطین مطرح می شود.

 

ضمن این که بحث تجلی وظهور و ارتباط روحی و غیره که در عرفان مطرح می شود، غیر از تناسخ بوده و در جای خود باید به آنها پرداخته شود:

 

تناسخ زین جهت کفر است و باطل [2]

 

که آن از تنگ چشمی گشت حاصل

 

....

 

تناسخ نبود این کز روی معنی

 

ظهورات است در عین تجلی [3]

 

امکان ارتباط با ارواح و موجودات غیبی و بسیاری از پدیده های ذهنی، روحی و روانی  و تأثیرات و تبعات حاصل از آنها که قابل شمارش نیست باید بطور جداگانه طرح و بررسی شود. ولی آن چه مسلم است دامن زدن عمدی به این پدیده ها و هدف قرار دادن آنها از غایت عرفان بسی دور بوده و وارد شدن به این مسائل ضمن انحراف از هدف اصلی، هر روز بر مشکلات روحی و روانی خواهد افزود، بویژه که فرد در این راه از راهنمایی فردی صالح و عارفی کامل برخوردار نباشد.

 

اصطلاح «تشعشعات دفاعی» که مدعی ایجاد لایه ای محافظ در برابر تاثیرات امواج منفی یا دفع پدیده های منفی است و معمولاً به عنوان مقابله با این امور به شاگرد یا بیمار یا متقاضی اعلام می شود، ماهیت آن برای خود مدعیان نیز اکثراً مجهول بوده  و در عمل یک عنوان تفویض شده ای است که برخی از افراد آن را دریافت کرده و به دیگران انتقال می دهند. در طی این انتقال ـ که آن را به غلط به روح القدس و خدا هم ممکن است نسبت دهند ـ مدعی هستند که این پدیده های ناخواسته و منفی روانی دفع می شوند با این حال چه بسا فرد بار دیگر دچار مشکلاتی مشابه خواهد شد.

 

در مورد اینکه آیا برای مقابله با برخی پدیده های منفی روحی و روانی امکان دارد که فرد از طریق عواملی دیگر حفاظت شود یا نه؟ بطور جداگانه به عنوان یک بحث در عرفان عملی در بعد تظاهرات روحی و تبعات احتمالی آن می توان بحث نمود ولی در اینجا دو نکته مهم را باید تذکر داد: اول اینکه بر اساس یک طریقت کامل هیچ پدیده ای مثبت یا منفی بی دلیل نیست و اگر فرد به هر دلیلی از جمله در یافته های روحی با مطالب منفی و برخی آسیبها مواجه شود، این ارتباط مستقیمی با وابستگی ها و انحرافات درونی خود فرد داشته و اتفاقاً وظیفه اصلی عرفان کمک به سالک برای از بین بردن این وابستگی ها است و از همین روی استاد کامل قبل از اطمینان از تزکیه نفس و رهائی از وابستگی ها، سالک را با این مسائل روحی مواجه نخواهد کرد چرا که هیچ سودی به حال او نداشته بلکه موجب اختلالات روانی شده و یا فرد را به سمت انحرافات شدیدتری در گستره روحی سوق خواهد داد. این مشکلات در مسیری رخ می دهند که تکامل هماهنگ در آن جایگاهی نداشته و روح بطور غیر طبیعی و بلکه در یک روند وارونه بدون رهایی از چنگال پلیدی های نفس خود با تجاربِ غیر لازمِ ماورائی درگیر می شود که منشا بروز آن هم اکثراً شیطانی است.

 

نکته دوم اینکه اگر فرد به هر دلیلی دچار چنین مشکلاتی شود البته امکان رهایی از این مشکلات از طریق درست آن امکان پذیر است و در عرفان حقیقی هیچ حفاظی جز التزام کامل به شریعت و تقوی  و وارد شدن بر هدایت و ولایت الاهی از مجرای امام یا اولیاء الاهی وجود ندارد. از همین روی افراد متقی و وارسته و کسانی که تحت تربیت عارفی کامل قرار دارند هرگز دچار چنین خطرات روحی و روانی نخواهند شد و نیازی به تبادل به اصطلاح تشعشعات دفاعی هم نخواهند داشت.

 

گفتنی است که به طور کلی تمامی این پدیده های نا خواسته ای که فرد با آنها مواجه می شود در واقع به خواست خود او فراخوانده شده اند . شاید فرد بطور مشخص چنین خواسته ای نداشته است ولی وقتی با نفسی غیر مهذب که هدفی جز ـ دریافت قدرت های مافوق طبیعی و آرزوهای شخصی ندارد، خود را در معرض نیروهای ناشناخته و مشکوک قرار می دهد، در واقع پیشاپیش اجازه وقوع چنین پدیده هایی را داده است.

 

بنابراین آسیب های احتمالی روحی، که برای دفع آنها به تشعشعات دفاعی متوسل می شوند در واقع  ریشه در زمینه هایی انحرافی در درون خود فرد داشته و با رفع زمینه های آن و دست برداشتن از ادامه توسل به نیروهای روحی برای جلب منافع فردی و پرداختن به هدف اصلی تزکیه نفس و عرفان، این امور هم به تدریج منتفی خواهد شد.

 

متوسل شدن به، تشعشعات دفاعی به عنوان یک عامل خارجی که ارتباطی با اصلاح درونی فرد و قطع کردن ریشه های بروز چنین پدیده هایی ندارد در واقع گریز از نتیجه طبیعی روندی نادرست و فرار از تبعات انحراف در مسیر است و به این می ماند که به جای درمان ریشه بیماری در ظاهر علائم آن را رفع کنیم .

 

اینکه انسان بدون هیچ نیازی به التزام عملی به شریعت الاهی و خود سازی اخلاقی و تهذیب نفس خود را به امید منافعی همچون درمان بیماری یا حتی دریافت تجارب  عرفانی در اختیار اموری که کاملاً ناخود آگاه و مبهم و ناشناخته است قرار دهد (تا حدی که طبق ادعا حتی نیازی به اعتقاد به خود این امور هم نیست) اتفاقاً بهترین زمینه را برای نفوذ قدرتهای شیطانی فراهم آورده و سالک یا شاگرد یا بیمار را با اموری درگیر می کند که بطور تساعدی پیچیده تر شده و هیچ کسی هم عهده دار همراهی و هدایت او نخواهد بود.

 

امروزه بسیاری از مکاتب روان شناسی، فرا روان شناسی و شبه عرفانی در هماهنگی با اعتقادات و فرهنگ و اصطلاحات دینی و ادبیات عرفانی جوامع مختلف ارائه می شوند ــ که طبعاً هیجان گسترده ولی کاذبی را در بین علاقمندان در پی دارد ــ ولی این قشر و پوسته دینی بغیر از جاذبه بیشتر اهمیت چندانی در اصل واقعه ایجاد نمی کند.

 

می دانیم که  از این گونه مکاتب، در جوامع مختلف ده ها مکتب و صدها استاد آشکار شده اند که در نهایت غیر از استفاده از برخی قدرتهای روانی و تشدید آن توسط خود مریدان، حجیت دیگری نداشته و نمی توانند پاسخگوی نیاز معرفتی و عرفانی انسان ها باشد.

 

به همین دلیل در عرفان اسلامی تاکید بسیار زیادی بر استاد کامل و عارف واصل شده چرا که چنین فردی  عهده دار تربیت عرفانی در مسیری درست بوده  و نسبت به ماهیت امور عرفانی بطور کامل و خود آگاه اطلاع دارد و اصل اصیل چنین عرفانی ترقی در مدارج تقوا و وارستگی از تمامی خواسته های دنیوی است ولی برعکس در مکاتب ناقص از طرفی دریافت هایی روحی و روانی و از طرف دیگر جهل فزاینده نسبت به ماهیت آنها فرد را در جهانی گنگ و ناشناخته به حال خود رها می کند. این خطری هست که به طور کلی علاقمندان به تجارب عرفانی و مسائل روحی را در شکل سنتی و مدرن آن تهدید می کند و از دیر باز نیز این مشکلات در مسیر عرفان بوده است.

 

از این روی برای حرکت در مسیر عرفان (یا تلاش برای دریافت تجارب مافوق طبیعی)، محوریت و ارشاد امام معصوم یا عارف کاملی که سفرالی الله را به پایان رسانده از ضروریات راه بوده و در غیر این صورت احتمال انحرافات زیادی وجود دارد و در نهایت ضررها و صدمات آن بسی بیشتر از منافع آن خواهد بود.

 

[1] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایه: تناسخ از دیدگاه اسلام، سؤال 689 (سایت: 736) .

[2] شیخ محمود شبستری، گلشن راز.

[3] همان.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها